یادداشت های عاشقانه من
یادداشت های عاشقانه من

تصویری: یادداشت های عاشقانه من

تصویری: یادداشت های عاشقانه من
تصویری: من خیلی تغير کدم..... 🙂 دیگه دنبال متن عاشقانه نیستم🤞 2024, آوریل
Anonim
ولنتاین
ولنتاین

هوم … خیلی وقت بود که پیام های عاشقانه دریافت نمی کردم … ولنتاین … چرا؟ آیا من آنقدر تغییر کرده ام که به کسی الهام نمی دهم حتی چند خط بنویسد؟ و سپس با تسکین درک کردم و آه کشیدم: چگونه می توانم آنها را بدست آورم اگر به سختی در سمینارهای مدرسه تحصیلات تکمیلی شرکت کنم ، و هیچ کس برای چنین عاشقانه ای در محل کار وقت ندارد. با این حال ، من به طور مرتب پیام های بسیار زیبا را از طریق ایمیل دریافت می کنم ، اما متن تایپ شده در رایانه به سختی مانند یک کاغذ شطرنجی بریده شده از دفترچه یادداشت مدرسه ، چهار تایی که روی آن با دست خط ناهموار نوشته شده است ، به نظر می رسد: "I دوستت دارم."

من اولین یادداشت "عشق" خود را در کلاس اول دریافت کردم. پسری که مرا دوست داشت به من گفت که من یک احمق هستم. من با نوشتن نامه ای به او مبنی بر اینکه او یک مهره دار است ، بدهکار نیستم. از آن زمان ، تعداد زیادی یادداشت نوشته و دریافت شده است ، اما بسیاری از آنها به فراموشی سپرده شده است ، زیرا فکر ترک این "مزخرفات شگفت انگیز" به عنوان یک یادگاری فقط در کلاس هشتم به ذهنم رسید. همه یادداشت ها و حروف را در یک کیف آرزو قرار دادم ، که اخیراً با آن برخورد کردم و همه چیز را در یک کشو مرتب می کردم.

در اینجا یک ورق تا شده در یک مثلث است که در صندوق پستی من در کلاس هشتم پرتاب شد: "آوریل ، این من هستم ، شوالیه ستاره ایلیوشا. با من تماس بگیرید ، می خواهم چیزی به شما بگویم." (سپس در تلویزیون آنها کاریکاتورهایی را در مورد شوالیه های ستاره نشان دادند و دختر فوق العاده ایپرل دختر رویاهای این جسارت های بی باک بود).

و در اینجا دو حرف وجود دارد که همیشه در کنار هم قرار دارند. دو پسر در کلاس دهم همزمان آنها را به من دادند. و در حالی که آنها در یک اتاق چای می نوشیدند ، من نامه های آنها را در اتاق دیگری خواندم: "تمام آنچه قبلاً بود ، ترفندهای کثیف بود. قبل از شما ، من با کسی به این اندازه جذاب و جذاب برخورد نکرده ام. در نگاه اول شما را دوست داشتم. و به نظر می رسد داشتن شخصیت خوب …"

"شما هنوز هم انتخاب می کنید ، در نهایت ، چه کسی را دوست دارید ، چه کسی را از دست می دهید و با چه کسی دوست دارید. به هر حال ، هیچ کس دوست ندارد در جای ما باشد …" خوب ، من مجبور بودم انتخاب کنم ، زیرا آنها مرا تحت فشار قرار دادند دیوار و اگرچه حرف اول را بیشتر دوست داشتم ، اما حرف دوم را انتخاب کردم.

و همچنین پسری بود (من در دوره های مقدماتی در دانشگاه با او مکاتبه کردم) که دوست داشت نامه ها و یادداشت ها را با همکاری شخصی بنویسد. به ویژه ، با پوشکین ، یسنین ، کنوت همسون و حتی با یوگنی خاوتان از گروه "براوو". من خواندم ، تحسین کردم ، و سپس متوجه شدم که در جایی قبلاً آن را شنیده یا خوانده بودم. خوب ، به عنوان مثال:

یانا ، یانا! من از مالیخولیای شاد رنج می برم ،

من در حال زوال هستم ، من می میرم ، من با روح آتشین خاموش می شوم.

اما عشق من بیهوده است ، شما به من می خندید.

بخند ، یانا ، تو زیبایی زیبا و بی احساس هستی"

احساس گرایی احمقانه به من اجازه نمی دهد این نوع کاغذهای ضایعاتی را دور بریزم. یا شاید برای بهترین باشد؟ به هر حال ، هر نت ، مانند یک ماشین زمان ، می تواند به یک داستان جذاب عشق اول در کلاس پنجم و سی و یکم در کلاس یازدهم تبدیل شود. گاهی اشک ریختن خنده دار می شود ، گاهی غم انگیز. به خاطر سپردن این تجربیات دوران کودکی ، گاهی اوقات خنده دار و غم انگیز نیست ، گاهی اوقات از بزرگسالان کمتر نیست. اما در هر صورت ، بسیار دلپذیر و گرم است که این یادداشت ها و حروف بود ، غم ها و شادی های مربوط به آنها وجود داشت ، نامه هایی در پاسخ نوشته شده بود ، و ، شاید ، همچنین حفظ شده بود …

اخیراً من با اولین عشقم تلفنی صحبت می کردم ، و این چیزی است که من شنیدم: "می دانید ، اخیراً من در حال مرتب کردن کاغذهای قدیمی بودم ، و نامه شما را پیدا کردم …"

توصیه شده: