فهرست مطالب:

روانشناسی رشد کودک
روانشناسی رشد کودک

تصویری: روانشناسی رشد کودک

تصویری: روانشناسی رشد کودک
تصویری: چگونه کودک سالم و قوی تربیت کنیم؟ دوره های رشد کودک پسر و دختر - دکتر انوشه 2024, آوریل
Anonim
Image
Image

مارینا ، یک تاجر موفق ، با دو مشکل به ملاقات روانشناس تاتیانا شیشووا آمد: شوهر بازنده و یک پسر نوجوان غیرقابل کنترل. مارینا می گوید: "جنا من در یک دفتر طراحی با حقوق اندک کار می کند ، عاشق بازی ارگانولا و خواندن کتاب های هوشمند است. او ابتکار عمل ندارد ، فاقد فشار است - تشک یک تشک است. حتی یک میخ را نمی توان بدون تاب خوردن در چکش کوبید." به واضح بود که تنها پسر کیریوشا ، که اغلب شاهد دعوای والدین بود ، او را از طلاق باز داشت. و من بسیاری از اظهارات ناخوشایند را درباره پاپ شنیدم. مارینا از این موضوع خجالت نمی کشید: "بگذار حقیقت را بداند و سرنوشت پدرش را تکرار نکند!"

اما کودک به جای درس گرفتن از اشتباهات پدر ، رفتار او را کپی کرد. از بیرون ، او تصور یک کودک فشرده و مضطرب را به همراه داشت و با مادرش بی ادب بود ، با وجود همه چیز همه کارها را انجام می داد و حتی در نبردهای والدین از پدرش دفاع می کرد. مارینا همه چیزهایی را که در دوران انتقالی اتفاق افتاده بود نوشت و واقعاً تنها وقتی به مشکل جدی پی برد که پسرش را در جمع معتادان پیدا کرد. اما او گنا را نیز مسئول این امر دانست.

و روانشناس تاتیانا روی دیگر سکه را برای مارینا ، روانشناسی رشد کودک ، باز کرد و معلوم شد که دلیل درگیری داخلی پسر در مادر است ، که خود یک عقده بازنده را به پسرش تحمیل کرده است.

چگونه این اتفاق افتاد؟ کودک بدون تقلید نمی تواند رشد کند و اول از همه ، از والدین خود الگوی رفتاری می گیرد. این اساس اصول برنامه ریزی شده در ذهن انسان است. نگاه کردن به بازنده احمقانه و تحقیرآمیز است ، بنابراین کیریوشا چاره ای نداشت جز این که بین دو شر یکی را انتخاب کند: پدرش را رد کند یا او را از تحقیر حفظ کند. پسر گزینه دوم را ترجیح داد - جنگ با مادرش ، مایل به کنار آمدن با تحقیر پدر و بازیابی تصویر او.

با این حال ، نتیجه فاجعه بار بود. و این تصادفی نیست. انتخاب یکی از دو شر بود. و وقتی شر دو گزینه را برای انتخاب به شما می دهد ، بهتر است انتخاب نکنید ، زیرا به هر حال شر را انتخاب می کنید ، و هیچ چیز خوبی از آن به دست نمی آید.

تاتیانا توضیح داد که راهی برای خروج از این وضعیت وجود دارد: مارینا باید از نقش یک آمازون ، یک زن مستقل ، خودباور و دیگر نقش مادر و همسر دست بردارد. شما نباید به طور کلی کار خود را رها کنید ، اما باید برتری نسبت به شوهر خود را فراموش کنید.

مارینا خود را فردی موفق می دانست و شوهرش بی ارزش بود ، اما با دستاورد بیش از حد "دستاوردهای" او ، متوجه شد که جنا صبور ، مراقب است ، او برای بازی ها ، پیاده روی ها و مکالمات جالب وقت دارد ، در حالی که پسر مادر در تناسب اندام می بیند و شروع می کند ، همیشه عصبانی و با مجموعه ای از انواع ادعاها.

روانشناس تاتیانا شیشووا چه توصیه ای به مارینا می دهد؟

اولا ، انرژی زیادی صرف می شود و شما به هیچ چیز خوبی نخواهید رسید.

دوم ، چه کاری می تواند به خوبی انجام دهد و چه چیزی می تواند به کودک بدهد؟ پس از برخورد با این مسئله ، باید بدون هیچ گونه تبلیغات و سرزنش به او کمک کنید. شوهر خود را بیشتر تشویق کنید ، موفقیت ها را در حضور پسرتان برجسته کنید. اما ارزش این را ندارد که سرسری به امورات شوهرش بپردازیم.

در این داستان ، مارینا موفق شد بر خود غلبه کند و از توصیه های نجات دهنده یک روانشناس پیروی کند. بعد از مدتی ، جنا در یک انتشارات مشغول به کار شد و به لطف دانش و تدبیر خود (به دلایلی کتاب های هوشمند خواند) به سرعت احترام مافوق خود را به دست آورد. اکنون او سردبیر دو برنامه انتشاراتی است و در زمینه جدیدی کاملاً موفق عمل می کند. اما مارینا مجبور شد تصویر سوء استفاده شده از پدرش را برای مدت طولانی در ذهن کیریوشا قرار دهد.

چگونه می توانید تصویری مثبت از پدر در فرزند خود ایجاد کنید که شایسته تقلید است؟

اول از همه توجه کودک را به حرفه شوهر جلب کنید. به هر حال ، "فقط پدر" وجود ندارد. در حال حاضر این بچه ها هستند که معتقدند پدر یک حامی مالی است ، که فقط برای آوردن پول از جایی به خانه مورد نیاز است ، و قبلاً مفاهیم پدر ، سرپرست خانواده و حرفه جدایی ناپذیر بودند. به کار شوهر خود با فرزند علاقه نشان دهید ، آن را مشخص کنید. یک پدر نباید درگیر یک پسر یا دختر باشد ، چه کسی می داند چه چیزی. او یک کار دشوار و مسئولانه دارد که برای جامعه مفید است: او قسمتهایی را خرد می کند که بدون آنها هواپیما پرواز نمی کند ، یا ساختمانهای مدرسه را طراحی می کند. کودکان می توانند هر کاری را جالب و مهم بدانند. نکته اصلی این است که آموزش چقدر رنگارنگ و سرگرم کننده است. در هر صورت ، پدر هر کاری می کند ، باید به کودک احترام و افتخار ایجاد کند.

"یکی از اصلی ترین احساسات لازم برای رشد روان روان در کودک احساس امنیت است. در دوران نوزادی ، عمدتاً توسط مادر ایجاد می شود. سپس ، هنگامی که کودک شروع به تسلط بر دنیای اطراف خود می کند و متوجه می شود که بسیاری از آنها وجود دارد. خطرات در جهان که زن نمی تواند با آن کنار بیاید ، پدر نقش محافظ اصلی را بازی می کند "، - می نویسد تاتیانا شیشووا در کتاب معروف خود" به طوری که کودک دشوار نباشد ".

بسیار مهم است که اعتماد کودک را تقویت کنیم که پدر حمایت و حمایت خانواده است (حتی اگر این امر دور از واقعیت باشد). توجه پسر یا دخترتان را به لحظات بروز قدرت پدری نشان دهید: حرکت مبل یا کمد ، بلند کردن انواع وزنه (کیف های بسته بندی شده ، جعبه های سنگین ، به ویژه خود نوزاد) ، و همچنین در حین تمرینات ورزشی و هرگونه تمرین بدنی فعالیت.

بیشتر اوقات مواردی را که پدر واقعاً خود را در نقش مدافع نشان می دهد با کودک بحث کنید: او خود را از باد متوقف کرد ، یک سگ وحشتناک را بیرون راند ، بچه های جنگنده را در زمین بازی جدا کرد و برای بچه ایستاد. ، اما هرگز در زندگی نمی دانید چنین لحظاتی بی اهمیت است. اما از این طریق است که یک پسر یا دختر احساس امنیت می کند: قطره قطره و - اقیانوس.

پدر سرپرست خانواده است. این باید برای یک کودک بدیهی و انکار ناپذیر به نظر برسد. روانشناسی رشد کودک به گونه ای است که حتی اگر همه تصمیمات خانه در خانه توسط مادر گرفته شود ، کودک باید آخرین کلمه تعیین کننده پدر را بشنود (و مهم نیست که تحت دیکته شما تلفظ شود). همانطور که پدر گفت ، همینطور باشد. اما در اینجا نیز نکته اصلی این است که زیاده روی نکنید ، شما نباید پدر خود را به وسیله مجازات تبدیل کنید: "بابا می آید و به شما نشان می دهد خرچنگ زمستان را کجا می گذراند!" یا "من همه چیز را به پدرم می گویم و او شما را شلاق می زند!" اگر نوزاد تا زمانی که زانوانش نلرزد ، از پدرش بترسد ، این خوب نیست. روابط با پدر باید قابل اعتماد ، گرم ، بسیار محترمانه و همراه با ترس از خشم عادلانه پدر باشد.

اقتدار والدین در طول زندگی ایجاد می شود ، و گاهی اوقات مواقعی وجود دارد که فقط او می تواند نوجوان را از گزافه گیری دور نگه دارد. برای این منظور ، پدر باید به عنوان شخصیتی جالب برای کودک ظاهر شود که شایسته تقلید است. برای دوستی لازم نیست ساعت ها با کودک خود بازی کنید. بسیاری از مردان این بازی ها را بسیار دشوار می دانند. آنها ترجیح می دهند نیم روز کیسه سیمان حمل کنند تا ماشین های کوچک را به مدت ده دقیقه روی زمین بچرخانند. بسیار مهمتر است که پدر آنچه را که مادر نمی تواند به بچه ها بیاموزد به فرزندان بیاموزد. و مهمتر از همه ، او با کودکان صحبت کرد ، به عنوان یک مربی عاقل عمل کرد ، که همیشه می توانید با انواع سوالات و حتی صمیمی به آنها مراجعه کنید ، که بسیاری می داند و آماده است تا تجربه خود را به اشتراک بگذارد.

آیا فکر می کنید این برای شوهر شما بسیار زیاد است؟ اشتباه می کنید! هر فرد بالغ دارای تجربه زندگی است و حداقل دانش عملی دارد. چگونه ماهیگیری کنیم ، چوب خرد کنیم ، با ابزار کار کنیم ، توپ را به درستی اداره کنیم ، از درختان بالا برویم. برای ایجاد علاقه به فناوری ، با هم ورزش کنید و خیلی بیشتر ، پدر می تواند به پسر یا حتی دخترش بدهد.

به عنوان مثال ، پدرم به عنوان بازرس راهنمایی و رانندگی دولتی کار می کرد و طبیعتاً به دلیل حرفه ای که داشت ، اطلاعات زیادی در مورد اتومبیل ها داشت. در پیاده روی هایمان ، ما اغلب تفاوت های خارجی بین مارک های خودروهای عبوری را مورد بحث قرار می دادیم. و در سن شش سالگی می توانستم از نظر دانش در این زمینه با بزرگسالان رقابت کنم ، چه برسد به پسرهایی که می شناسم. با تشکر از این ، او در حیاط احترام گذاشت.

در مورد مکالمات قلبی ، برادرم ایوان هرگز به مادرم چیزی نگفت. مامان نمی دانست چگونه فقط با آرامش به او گوش دهد. هر یک از داستانهای او در مورد زندگی او را به تفصیل تجزیه و تحلیل کرد ، روی قفسه ها گذاشت ، تمام اقدامات او را با خطوط سیاه و سفید نقاشی کرد و به وضوح بین خوب و بد تمایز قائل شد. و به جای یک داستان خنده دار در مورد عواقب پسرانه ، معلوم شد که تراژدی شکسپیر است. در همه مسائل ، برادر همیشه با پدرش صحبت می کرد. بله ، و من نیز از او الگو گرفتم. پدر می نشست و گوش می کرد و گاهی اوقات وقتی چیزی را متوجه نمی شد ، دو سال می گذاشت. و اگر از او مشاوره بخواهید ، او چندین گزینه را بیان می کند و کل وضعیت را تغییر می دهد تا من خودم به تصمیم درست فکر کنم. با بابا راحت بود. بعضی اوقات به نظر می رسد که او به محض آماده شدن برای برداشتن قدم بعدی ، قدم های زیر پای من را با احتیاط عوض کرد ، بر خلاف مادرم ، که سعی می کرد جلوی پله های من بالا برود و مرا با دست بالا بکشد.

روانشناسی رشد کودک: خوب ، در اینجا ، شاید ، و همه خرد. اقدام به! تصویر پدر را در ذهن کودک خود ایجاد کنید! و با آن دیر نکنید. شما وقت خواهید داشت که برای خانه پول بدست آورید ، یک پارچه اضافی بخرید و نظافت عمومی را انجام دهید ، اما هنوز هیچ کس نتوانسته زمان را به عقب برگرداند و دوران کودکی ویران شده فرزند شما را شادتر کند.

توصیه شده: