از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است
از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است

تصویری: از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است

تصویری: از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است
تصویری: رفتارهایی که دختر هارو عاشق و دیوونه میکنه 2024, مارس
Anonim
از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است!
از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است!

"

تمام است ، دیگر قدرتی برای تظاهر به خواب بودن وجود ندارد.

"ناتاشا ، تزریق کن!" - از تخت پریدم و به آشپزخانه رفتم. ناتالیا در آغوش من نشسته است ، که تا صبح در کلوب های شبانه سرگرم کننده با من قمه زد. و در نتیجه ، او شب را با من گذراند. یک چیز کوچک ، یک موضوع زندگی روزمره! اما به نظر می رسد او دیوانه شده است … در اینجا او یک خانم جوان زیبا و جوان ، باریک و جذاب است که در حال گذراندن کیف پول است! و اسرارآمیز آنها مهربان و عزیز ، مورد ستایش و زیبا هستند - این پول است! پول و بی شمار و تقریباً نامنسجم "چه؟" ، "چگونه؟" و "چرا؟" ، "چه خبر است؟" و "چه خبر؟" - با جزئی ترین پاسخ پاداش می گیرند.

جوهر آن به شرح زیر است: دختر از کمبود مزمن پول خسته شده است. نه ، مطمئناً ، هیچ کس قصد نداشت از گرسنگی بمیرد ، اما … قهرمان ما هنگام کار "بدون بلند كردن سر" و "دست نكردن دستها" ، قبل از هزینه كردن مقدار مشخصی ، به عنوان مثال ، برای دمیدن ذهن و البته شلوارهای گران قیمت یا جوراب شلواری خنک. خرید عطر فرانسوی با اسکناس های سخت به دست آمده یک رویداد دقیق برای ناتاشا است! من موافقم که عطر گران قیمت یک کالای لوکس است. با این حال ، آنها بسیار مطلوب هستند ، مگر نه؟! (و بگذارید قبول کنیم ، جاده ها کشنده نیستند). "دوست می گوید ،" می دانید ، "به نظرم رسید که فقدان ابدی پول یک حالت عادی است. آیا به یاد دارید ، در ابتدا ما دانشجو هستیم: بورسیه تحصیلی ، شغل پاره وقت ، والدین به آن کمی می دهند … زندگی بسیار جالب است ، همه چیز جدید است ، مبهم است ، اما زندگی یک لذت است! برنامه ها - بسیار زیاد! و به ویژه تا پول - چه می توانم بگویم! وضعیت آشنا است و توسط همه گذشت. سپس من - یک "متخصص جوان در حال انجام وظایف" ، همه چیز درست است - من تجربه و دلیل و ذهن را به دست می آورم. بعد موقعیت فعلی است ، به هر حال ، خلاق ، جالب و بسیار امیدوار کننده است! رشد شغلی مورد حسادت همکلاسی های سابق است ، واضح است - موقعیت محکم و شایسته است ، رهبری خوشحال نخواهند شد ، ستایش و دست دادن برای من عادی روزمره است … همه چیز خوب است! عالی! و تقریباً رایگان. من هنوز در نقاشی سرد دانشگاه بودم ، و بنابراین ، پایان نامه ها در اوج فصل - همان چیزی! فقط در حال حاضر من به اندازه کافی نخوابیدم. و آقایان؟ همه ، به عنوان یکی ، رویایی هستند! قلعه های بدنام ساخته شده اند - نوسان خواهی داشت آنها هنوز در واقعیت تجسم می یابند. فقط بدون من و بدون دلجویی ، نصیحت و بخشش ، این برای من کافی است ، بله! من الان دانشمندم و غنی ".

"وای!" - نفسم را بند آورد! و به عنوان پاداش سالها دوستی بی علاقه ، دلیل فقدان غم انگیز پول برای من آشکار شد: ناتالیا پس از افسردگی مناسب ، نزد روانشناس رفت تا دریابد چرا زندگی پیش نمی رود و ریشه آن چیست؟ مشکلات همیشگی ، بدون شادی و آزاردهنده

چقدر طولانی یا کوتاه ، در گفتگو با یک متخصص در مورد دوست نداشتن و بدشانسی ، حقیقت فاش شد: معلوم می شود که دوست من به معنای واقعی کلمه از پول خوشش نمی آید! پس از تجزیه و تحلیل "موقعیت زندگی" خود ، او به یاد آورد که "شما نمی توانید از آثار صالحان اتاق سنگی بسازید" ، "پول همیشه با عرق و خون به دست می آید" ، "ثروت شرم آور است!" - این استدلال ها و استدلال های مشابه برای او همیشه تزلزل ناپذیر بوده و تنها در رابطه با پول درست است.

و به نظر می رسید که پول به او چنین شعارهایی را با بیزاری کاملاً منطقی پاسخ می دهد. روانشناس چنین گفت. بله ، او خودش هم مثل شما شگفت زده شد!

من متفکر شدم: من داستان دیگری را به یاد آوردم - یکی دیگر از دوستان من ، ایرینا ، ده سال پیش (اوه وحشت!) ، به طور غیر منتظره مقداری پول به دست آورد - او در عروسی دانشجویی به عنوان یک نان نان تست "تقلب" کرد. او بلافاصله سرمایه غیر منتظره را روی کفش های گران قیمت و درجه یک پایین آورد. و با خرید به خانه بازگشت ، با غیرت غیر منتظره ، کل آپارتمان والدین سه اتاق را لیس زد و تمیز کرد … واکنش عجیب به خرید؟ سپس ، ایرا در مورد آنچه اتفاق افتاده صحبت کرد ، احساسات خود را به اشتراک گذاشت: "می دانید ، خواهید خندید ، اما من فکر می کنم من مقصر بودم! تصور کنید ، گناهکار هستید که برای خودم یک چیز گران قیمت و با کیفیت بالا برای پول خودم و صادقانه به دست آورده ام! خنده ، بله و فقط! اما پس از این حادثه ، من مدت زیادی هیچ چیز گرانبهای برای خودم خریداری نکردم و از آنچه به دست آوردم ، مبلغ نسبتاً زیادی قطعاً اختصاص داده شد - برای هدیه به مادر ، پدر یا برادر من. به چه دلیل ؟ بله ، درست به همین دلیل ، بدون هیچ دلیلی … یا بهتر بگویم ، به نظر می رسد ، برای مدت طولانی از پولی که "روی کفش" باز شد احساس ناراحتی می کردم ، شاید به این دلیل که من آنها را برای خودم خریدم؟ پس از همه ، من به مادرم هدیه های گران قیمت داد …

افسوس که چنین واکنشی اصلاً غیر معمول نیست. در ادامه ، مشکل به وضوح نمایان می شود: دلایل ورشکستگی مالی بسیاری از ما در خود ماست! احساس گناه قبل از پول ("کسانی که پول دارند ، پاک نیستند ، و فضیلت بی پول و بی علاقه است!") ، شرمساری ("مادی گرایی و احتیاط شرم آور است!") ، میل نهفته برای خلاص شدن از شر پول در اسرع وقت ، همچنین اتفاق می افتد!

به علاوه این اطمینان که یک فرد صادق ، (خوانده شده ، خوب ، "درست") تنها با کار زیاد درآمد کسب می کند ، و حتی یک زن ، به لطف ذهنیت متکبر ما (در اینجا من جایی را برای یک بدرفتاری ناپسند ترک می کنم) ، به طور کلی نمی تواند کسب کند پول هنگفت با هوش و حرفه ای! و اگر او این "پول بزرگ" را دارد ، پس "همه می دانند - از کجا ، بله!"

تصویر تاریک است و در مورد موضوعی مورد علاقه صحبت کنید: "مقصر کیست؟" شما می توانید بی پایان ما این کار را نمی کنیم. ما توصیه های زیر را با اشتیاق (از روانشناس ناتاشا و سایر متخصصان کاملاً شایسته) مطالعه خواهیم کرد. و مشکلات مالی را در گذشته رها کنیم. برای همیشه!

- با توجه به نتیجه گیری کارشناسان ، پول یک انرژی ویژه است. به نظر می رسد پول نگرش ما نسبت به آنها را احساس می کند. و اگر نسبت به پول بی تفاوت هستید ، یا حتی "فلز حقیر را حقیر می دانید" - آماده پاسخ کافی از حقیران باشید.

- کجا آنها را ذخیره خواهید کرد؟ کدوم بانک؟ اگر نمی توانید تصور روشنی از پاسخ به این س questionsالات داشته باشید ، افسوس که هنوز آمادگی کار با "میلیون ها نفر" را ندارید … همانطور که کارشناسان می گویند ، ما به اندازه آمادگی خودمان پول داریم.

- شما یک حرفه ای هستید. دقیقاً تعیین کنید که هزینه کار شما چقدر است. در روز. در یک ساعت. به خود و دیگران اجازه ندهید که این نرخ ها را با تعصب کاهش دهند. مطالبه بدهی! شما سزاوار مطالبه گری هستید!

- و از مرتب سازی ذهنی جملات "انحطاط آمیز" مانند "اوه ، بدون پول … بیچاره من ، هیچکس از من قدردانی نمی کند!" کاملاً برعکس: "من ثروتمند هستم! (به یاد داشته باش ، ناتاشا؟) پول فقط مرا می ستاید! و من پول را دوست دارم! و قبل از دوست داشتن آنها از گناه آزادم!"

- و … قطع پول نکنید. آنها دیوانه وار را دوست ندارند. آنها از آنها می ترسند و آنها را دور می زنند! منطقی است ، اینطور نیست؟

توصیه شده: