فهرست مطالب:

دفتر خاطرات دانش آموزان
دفتر خاطرات دانش آموزان

تصویری: دفتر خاطرات دانش آموزان

تصویری: دفتر خاطرات دانش آموزان
تصویری: دایانا دفترچه خاطرات شخصی یک بسکتبالیست را خواند! دیانا چه رازهایی را آموخت؟ 2024, آوریل
Anonim

10 سپتامبر

Image
Image

دیروز در ورزشگاه ، شخصی بی شرمانه چوب هاکی را دزدید. امروز بانو در تعطیلات با این باشگاه با ما ملاقات کرد. وقتی به او گفتند که تغییر را اشتباه داده است ، با سوت شروع به تکان دادن او کرد. او مدتهاست که دانش آموزان فقیر را فریب می دهد ، اما قبل از آن فقط از همسر خود به عنوان سلاح دفاعی استفاده می کرد. کار نکرد. زبان شناسان ما نزد او آمدند و با دفترچه ای در دست ، شاهکارهای فولکلور روسی را نوشتند. برخی از آنها حتی با آمبولانس منتقل شدند.

از بیکاری به یک سخنرانی در مورد ادبیات رفتیم ، دفتر خاطرات یک دانش آموز را نگه داشتیم. پروفسور گفت که چگونه مادر آندری بیلی این نابغه کوچک را مسخره کرد. او را در کودکی لباس دخترانه پوشاند و کمان را محکم محکم کرد. به گفته پروفسور ، پسر آندری چشمان آبی شگفت انگیز آبی داشت. بیچاره … اگر این مادر مجبور بود موهایش را سفت کند ، به طوری که توپ ها روی رول شود.

11 سپتامبر

شبها در خوابگاه مهمانی برگزار شد. سرانجام "محلول ضد عفونی کننده" به داروخانه تحویل داده شد. به نحوی موفق شدم آخرین جعبه را ربودم. آنها کوکتل تهیه کردند: مربا ، زغال فعال ، "YUPPIE" به محلول اضافه شد. صبح آنها به توالت حمله کردند. از اتاق مجاور توالت ، ساکنان به طور دوره ای با جیغ و وحشت در چهره های خود بیرون می رفتند. آنها گفتند: "ما باید خود را نجات دهیم! آنها بمباران می کنند!" آدم ساده.

12 سپتامبر

ما یک دانشجوی جدید در گروه خود داریم. او سیگار نمی کشد ، نمی نوشد ، موهایش در نان موش قرار دارد ، آرام صحبت می کند ، کمی غذا می خورد ، به ندرت نفس می کشد ، بال هایش را خش خش می کند. به طور خلاصه ، مستاجر نیست. سال گذشته دقیقاً همان ظاهر فرشته ای وجود داشت ، نه ماهی ، نه زن و نه گوشت. او همیشه سمت چپ را در راهرو نگه می داشت ، در این صورت او محکم به این دیوار پایبند بود ، لوازم آرایشی کنجکاوی میمون را برانگیخت ، اما نه بیشتر. دقیقاً سه ماه بعد ، او کاندوم را به صورت عمده خریداری می کرد و با خواندن کاما سوترا مخصوص خود در شب به آموزش تازه کارها می پرداخت. به طور کلی ، آنها در استخر ساکن یافت می شوند.

راهی برای کسب نان پیدا کرد. ما رایانه ام را به مردم روستا برای پول نشان می دهیم. قضاوت بر اساس این واقعیت که آنها دقیقاً سه ساعت با دهان باز به مانیتور خیره می شوند ، بهتر است نرخ ساعتی را تعیین کنید.

20 سپتامبر

سردار از جاسوسان مطلع شد که دو روز بعد به ما کمک هزینه تحصیلی داده می شود. رئیس و همراهانش سعی کردند خود را پنهان کنند ، اما نتیجه ای نداشت. آنها را با هر چیزی که می توانستند درگیر کردند. در سراسر دانشگاه تعقیب شد. لاریسا (رئیس) موش ، هنگامی که در گوشه ای فشرده شد ، شروع به گفتن کرد: "بچه ها ، هر چیزی ، فقط این. من بچه و شوهر دارم. آنها شرمندگی را تحمل نمی کنند!" در می دهد. آنها به او گفتند: "لاریسا واسیلیونا ، تو از نوع ما نیستی!" به نظر می رسد توهین شده است. نتوانست معاون رئیس را نجات دهد.

بورسیه داد. خاطرات دانش آموز شادی می کند! جمع آوری شده برای بزرگداشت معاون رئیس. بورسیه ای باقی نمانده است. معاون رئیس دانشگاه در مقبره به خاک سپرده خواهد شد.

ادامه…

دفتر خاطرات دانش آموز توسط الکساندر MAKSIMOVSKY نگهداری می شود

توصیه شده: