آبی ، آبی ، من اکنون با شما زندگی می کنم
آبی ، آبی ، من اکنون با شما زندگی می کنم

تصویری: آبی ، آبی ، من اکنون با شما زندگی می کنم

تصویری: آبی ، آبی ، من اکنون با شما زندگی می کنم
تصویری: Aron Afshar - Khato Neshan ( آرون افشار - خط و نشان ) 2024, آوریل
Anonim
آبی ، آبی …
آبی ، آبی …

نمی دانستم ، حدس نمی زدم ، انتظار نداشتم که روزی بتوانم عاشقش شوم"

یک سال و نیم ما فقط دوست بودیم ، روابط گرم را حفظ کردیم ، اگرچه در شرکت های رقیب کار می کردیم. تماس اجباری هفته ای یکبار ، کارت پستال در روزهای تعطیل ، سفرهای تولد و … دیگر انحراف از نظم یکبار و برای همیشه.

من تلاش مأیوس کننده ای برای فریب دادن موضوعی که دوست داشتم انجام داد ، اما او در برابر تمایلات من در جهت خود کر و کور باقی ماند. اکنون ، وقتی طوفان در قلب من آرام شده است ، می فهمم که او همه کارها را انجام داده است تا به من آسیبی نرساند. او بر اساس این اصل زندگی می کرد: "سردتر بودن بهتر از این است که در مورد اعتیاد خود حقیقت را بیان کنم." ایگور با جدیت وانمود کرد که هیچ چیز غیرعادی در رفتار من متوجه نشده است ، و با این حال مدتی دور شد و به من فرصت داد تا آرام شوم. به نظر من این فقط ترسو از طرف او بود ، او از احساسات من مطمئن نبود ، اما او حدس زد و ترجیح داد سکوت کند و سرسختانه وانمود کند که هیچ چیز برجسته ای در اطراف شخص او اتفاق نمی افتد.

و سپس یکی از دوست دختر اخیرش تمام حقیقت را به من گفت و به من گفت که به نوعی با دختری بدشانس است و تصمیم گرفت که مردی نمی تواند چنین دردی را به او تحمیل کند و جهت گیری خود را تغییر داد. بنابراین اکنون رنگ آسمان در ماه جولای است.

شوکه شده بودم ، نمی توانستم بفهمم که چگونه قبلاً درباره همه چیز حدس نمی زدم. سه روز واقعاً نمی توانستم صحبت کنم ، افکارم فقط در مورد یک چیز بود … من به دیدگاههای کاملاً مدرن پایبندم و همجنسگرایان را درجه دو نمی دانم ، آنها شبیه من و شما هستند ، و در عین حال کمی کمی متفاوت و نکته در اینجا حتی این نیست که آنها ترجیح می دهند شب خود را نه در جمع بلوندهای بلند پا ، بلکه در نوع خود بگذرانند. این افراد روانشناسی متفاوتی دارند ، اما بهتر یا بدتر از اکثریت جنسی نیست.

با مطالعه بیش از دوازده کتاب در مورد همجنس گرایی ، متوجه شدم که مردم به این دلیل زندگی خوبی ندارند که این راه را طی کنند ، مگر اینکه ، البته ، ما در مورد "گرایشات" گیر کرده ای صحبت نمی کنیم که از همه چیز در این زمینه خسته شده اند. زندگی ، و آنها می خواهند چیزی جدید و تند را امتحان کنند. طبق یک کتاب هوشمندانه ، اغلب همجنسگرایان در خانواده ای بزرگ می شوند که پدرشان نظامی است و علاوه بر این ، یک ستمگر یا حتی بدتر ، یک الکلی است. به احتمال زیاد ، کسی به آنها خیانت کرد و ضربه روحی شدیدی وارد کرد و زندگی آنها ، به عنوان یک قاعده ، به ندرت موفق بود. بنابراین ایگور من در خانواده ای بزرگ شد که پدر ابتدا مشروب می خورد و سپس کتک می زد. علاوه بر این ، او هم همسر و هم پسرش را مورد ضرب و شتم قرار داد و آنها اغلب مجبور بودند تا پاسی از شب در حیاط بایستند و منتظر بمانند تا بالاخره پدر آرام شود و بخوابد.

اخیراً ، پدر "در بوز استراحت کرد" و پسر به مراسم تشییع جنازه نرفت و هرگز کودکی اش را که در الکل غوطه ور شده بود ، نبخشید. او پنج بار یک بار به مادرم می آید ، پس از آنکه به مدت چهار و نیم خود را برای این دیدار آماده کرده بود. احتمالاً ، او هنوز نمی تواند او را ببخشد که سالها پیش او را طلاق نداد. تنها دوست واقعی برادر بزرگتر است ، که حتی در سنین پایین نمی ترسید از عزیزان دفاع کند. اما او اکنون در قلمرو ایالت دیگری زندگی می کند و آنها به ندرت آن را می بینند. علاوه بر این ، برادر زن و بچه دارد ، او زندگی خود را دارد و ایگور هنوز با یادداشت های احترام و افتخار در مورد برادر بزرگترش ، تنها شخص واقعاً عزیز صحبت می کند. کاملاً منصفانه خواهد بود اگر بگوییم افرادی هستند که تعداد بیشتری از بدبختی ها را متحمل شده اند ، اما آنها از این طریق از مشکلات فرار نمی کنند. حتی نزدیکترین دوستان هرگز اعترافی از ایگور در مورد جهت گیری غیر استاندارد او نشنیده اند.یک "تلفن خراب" همیشه بهتر از یک تلفن معمولی کار می کند و این موضوعی نیست که در گوشه و کنار آن بوق بزنید.

بعد از خواندن آرام شدم که این امر مادرزادی نیست ، اما همجنس گرایی اکتسابی (مانند ایگور من) قابل اصلاح است. این ممکن است سالها طول بکشد ، شما باید برای آینده صبور باشید. و همچنین فراموش نکنید که در یک سفر طولانی و دشوار بسیاری از کلمات مهربان ، ملایم ، محبت و محبت را برای گرم کردن ، "رام کردن" ، روشن کنید که نه تنها با تازیانه ، بلکه با هویج نیز می توانید به مسیر آسانترین و نزدیکترین راه نیست. من خودم نمی دانم در پایان راه چه نتیجه ای در انتظار من است ، اما من آماده مبارزه برای ایگور هستم ، زیرا می خواهم فقط برای او ازدواج کنم.

در همین حال ، من سعی می کنم یک دوست واقعی برای او باشم: وفادار و همه چیز فهم. من دیگر نمی خواهم او را با عشقم بترسانم ، و بنابراین یک کلمه در مورد او ، اجازه ندهید به آن عادت کند ، در غیر این صورت او اکنون بیشتر شبیه یک حیوان شکار شده است ، که با کلمه "عشق" گوش هایش را فشار می دهد و در یک مخفی می شود سوراخ ، و بدون هیچ لذیذی از آنجا او نمی خواهد پوزه را نشان دهد. من ناامید نمی شوم ، من آماده هستم تا تا فینال ، فینال پیروزمندانه ، برای خوشبختی خود بجنگم. در همین حال ، من با این فرمول زندگی می کنم: "اگر شما یک فرد غیر سنتی را به عنوان معشوق خود دارید ، ناامید نشوید ، در پایان ، با رفتن به یک مهمانی ، می توانید با خیال راحت برخی از جزئیات فوق العاده شیک سرویس بهداشتی را از او قرض بگیرید."

توصیه شده: