فهرست مطالب:
2024 نویسنده: James Gerald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 14:06
همانطور که آهنگ می گوید: "دیروز هنوز به چشمانم نگاه می کردم ، اما اکنون همه چیز به صورت جانبی به نظر می رسد …" دیروز ، مهم نیست چقدر می بوسی ، همه چیز کافی نبود ، و پس از آن شورها فروکش کردند ، در یک حالت بی تکلف "یک بار هفته " بیشتر و بیشتر ، به جای اینکه به من نگاه کند ، به صفحه آبی نگاه می کند ، به رختخواب می رود و واقعاً ، با پشت به خواب می رود …
و آنها همچنین می گویند که مردان به چیزهای بیشتری احتیاج دارند ، من متأسفانه با نگاه کردن به الگوی لباس خواب پشت شوهرم فکر کردم. و اکنون چه باید بکنم؟ به خصوص اگر شما هنوز هم نیاز دارید و بسیار ، بسیار ، و گاهی اوقات حتی اغلب ، اغلب و با توت فرنگی … و من اصلاً تمایلی به تحمل ندارم ، اعصابم دارد تسلیم می شود. و شنبه چیست؟ چند شنبه در هفته؟
به طور خلاصه ، "زمان آن فرا رسیده است ، او بیدار شد" ، و تصمیم گرفت که خوب است ساعت را به عقب برگردانیم و دوباره "ماه عسل" را دوباره زنده کنیم. یا شاید … بیش از یک یا دو بار. چه باید کرد؟ به قول معروف ، هر کسی که به چیزهای بیشتری احتیاج دارد باید با این مشکل متحیر شود ، بنابراین تصمیم گرفتم "دگرگونی ها" را با خودم شروع کنم. و او رفت …
به فروشگاه
کلیشه ای که دندان ها را روی لبه قرار داده است: برای برانگیختن … اوه ، علاقه مرد به خود ، باید خودتان را تغییر دهید. بنابراین ، در یک هفته من از یک بلوند به یک سرخ سرخ تبدیل شدم ، برای ماساژ ثبت نام کردم و 3 دست لباس زیر خریدم: مشکی با خشخاش ، توری مسی قرمز و آبی. هوم … نتیجه 3: 0 به نفع تلویزیون است ، یعنی نتیجه ای ندارد! NO-KA-KO-GO!
من مجدداً مقاله ای را در یک مجله با این موضوع خواندم - خوب ، در اینجا ، سیاه و سفید: "خودت را تغییر بده ، سبک لباس ، آرایش ، به آرایشگاه برو. متفاوت باش!" من این کار را کردم و نتیجه نهایی چیست؟ کار نمی کند. شاید چون شوهرم مجلات زنانه نمی خواند؟ بیایید طرف دیگر را امتحان کنیم.
نظارت بر انتشارات مردان منجر به نتایج ناامیدکننده ای شد - مردان علاقه مند به: اتومبیل - 50 materials مواد ، زنان - 30، ، شکار ، غواصی ، ورزش ، غذا - 20 remaining باقی مانده است. آره…
سعی کردم نترسم ، تصمیم گرفتم از توصیه های ناچیز موجود در مجلات استفاده کنم. یکی از آنها می نویسد: "کارهای غیرمنتظره انجام دهید ،" به عنوان مثال ، شوهر خود را از محل کار با یک پیش بند ، روی بدن برهنه خود ملاقات کنید. " به دلایلی یک حکایت قدیمی را به یاد آوردم: "و تو عزیز ، همه چیز را بپز ، پخت …"
اما جایی برای عقب نشینی وجود نداشت و تصمیم گرفتم تلاش کنم. من مجبور شدم دوباره به فروشگاه بروم ، این بار به فروشگاه بزرگ ، برای خرید پیش بند "رویای یک مهماندار". و تا ساعت 7 عصر من آماده بودم! تلفن زنگ خورد: "بچه ، من دیر رسیدم ، یک ساعت و نیم دیگر آنجا خواهم بود." حدود 30 دقیقه بعد من یخ زدم ، اما میل به دیدن آن تا انتها بر سرما و ناخوشی غلبه کرد. و برای شجاعت و حفظ روحیه جنگندگی ، مجبور شدم دوباره به همان مجله مردان مراجعه کنم. "چه حیف است ،" نویسنده ای ناشناخته در مورد او اظهار تاسف کرد ، "زنان ما همیشه نمی دانند که تازگی ، رابطه جنسی دهانی و جنسی برای ما چقدر مهم است. ما به دنبال لذت در کنار خود هستیم ، اگرچه می توانیم همان را در خانه بدست آوریم.”
زنگ به صدا درآمد و در فکر این بودم که چگونه لذت دهانی محبوبم را بیشتر جلوه دهم ، درب ورودی را باز کردم. در آستانه شوهرش و … پسر عمویش ایستاده بودند. به جهنم! اگرچه برادرم ، به نظر من ، آن را دوست داشت.
گفتگوی دوش
نیازی به گفتن نیست که شوهرم خوشحال نبود … او غافلگیر شد و به حدی که به او پیشنهاد کرد "درباره آنچه در حال رخ دادن است" بحث کند. خوب ، بیایید در مورد آن بحث کنیم. به همین مناسبت ، دچار یک هیستریک واقعی شدم و همه چیز را به او گفتم: در مورد شنبه "جلسات" ساعت 9 صبح ، و در مورد هزینه های بی فایده من برای کتانی ، و حتی در مورد اینکه چگونه از این مجلات احمقانه متنفرم! احتمالاً جیغ می کشیدم و گریه می کردم ، یادم نمی آید. هوشیاری از قبل در روح من بازگشت ، جایی که شوهرم ، "با گفت و گو" ، مرا به سمت خود کشاند.آب خنک روی صورتم ریخت ، سپس بر روی پیش بند احمقانه "a la dream of a ladyster country" ، معشوقم با دیدن اینکه بالاخره به خود می آیم دستش را شل کرد. و سپس جالب ترین اتفاق رخ داد: او مرا بوسید و … سپس آنچه که ما معمولاً صبح شنبه انجام می دهیم آمد. کار کرد؟
بعداً خیس و خسته به رختخواب رفتیم و صحبت خود را ادامه دادیم. شوهر آرام گفت: "می بینی ، من زیاد کار می کنم." خوب ، البته ، آیا قبلاً کمتر کار می کردید؟ "با گذشت زمان ، به طور کلی ، همه چیز متفاوت می شود ، آیا واقعا با شما اشتباه است؟ من 20 ساله نیستم ، بنابراین رابطه جنسی در وهله اول است ، سر من پر از چیزهای زیادی است ، و وقتی به رختخواب ، من یک چیز می خواهم - بخوابم. شاید شما سگ بگیرید ، بیشتر خسته شوید … ". "شاید من باید عاشق داشته باشم؟" - من زود قدم برداشتم و برگشتم.
من عاشق نداشتم … سگ هم. با غلبه بر شرمندگی ، برای خرید ویبراتور به مغازه سکس رفتم ، اما چیزی برای خودم خریداری نکردم ، زیرا یک دقیقه بعد بیرون پریدم و بدون این که چند دور برگردم ، دویدم ، آرایش غرولند و لکه بر روی صورتم دویدم. باید کاری کرد!
دنیای نازک و پیامدهای غیر منتظره آن
احتمالاً ، پس از رفتن به مغازه سکس ، خراب شدم. دلش برای خودش می سوخت و نیم شب دیگر گریه می کرد. و بعد … من مجبور شدم یک طرح جدید ارائه کنم! در "رام کردن زیرک" چگونه است؟ قهرمان آدریانو سلنتانو چوب خرد کرد و چوپان زنگ ها را به صدا درآورد. با افتخار فکر کردم: "من تنها نیستم." تنها باقی مانده است که جایگزینی برای زنگ و هیزم پیدا کنید. کمی ظاهری ، و شاید حتی هیستریک ، از بیرون به نظر می رسید وقتی من ، با لباس مشکی خشخاش قرمز ، جلوی آینه ایستادم و یک لیوان شراب در دست داشتم ، وعده بازتاب خود را برای تسخیر جهان و اثبات آن دادم. به همه کسانی که من را نمی خواهند (ها -ها!) که من حتی ارزش زیادی دارم.
برنامه به شرح زیر بود: کارم را برای یک کار بهتر تغییر دهید (یک ماه جستجو طول کشید ، اما در نهایت من در یک شرکت بزرگ برای موقعیتی با حقوق یک و نیم برابر بیشتر از قبل استخدام شدم) ، در دوره های رقص شکم ثبت نام کنید (مدتها بود می خواستم این کار را انجام دهم) و به جلسه ماساژ بروید. بله ، و مهمتر از همه ، من آزار و اذیت شوهرم را متوقف کردم ، دقیقاً - من بر خودم چیره شدم و متوقف شدم.
من به او اعلان جنگ ندادم ، مهربان ، دوستانه و دوستانه بودم ، به اصطلاح قوانین بازی او را "در سن ما (و این 30 سالگی است!) پذیرفتم. و سرگرم کار شدم - مثل او تلاش می کنم: بسیاری از کارها "معادل" انرژی کمی برای افکار بیهوده هستند.
ما شنبه ها به طور یکسان عشق می ورزیدیم. و بقیه زمانهایی که من به او ماساژ دادم (بدون اشاره به اروتیک) ، می توانستم سکته کنم ، نیشگون بگیرم ، گونه ای را بوسیدم ، در حال عبور ، اما دوباره ، بدون مزاحمت ، اما درست مثل آن … بدون انتظار برای ادامه این احتمالاً یک ماه ادامه داشت. در ابتدا ، شوهر در هر چنین "بوسه ای" عصبی می شد ، همه می ترسیدند که حالا شروع به "تجاوز" به او کنند. بعد آرام شدم. اما سپس ، که بسیار شگفت آور است ، ناگهان با این س pال دچار سردرگمی شد: با او چه می شود؟ و شروع کرد به تماشای دقیق من. من چی ؟! من هنوز همان هستم ، با این تفاوت که شاید مستقل تر شده ام ، اما از نظر ظاهری تغییر نکرده ام! و حتی به رنگ موی "بلوند" سابق بازگشت. به محض اینکه دید که ممکن است من وقت و میل او را نداشته باشم ، او به طور ناگهانی همه چیز را می خواست! و نه فقط شنبه. باور نمی کنی؟
اخلاق این افسانه: دوستان عزیز! تنها یک راه برای پایان دادن به "عصر یخبندان" در رختخواب وجود دارد - دیگر منتظر پایان آن نباشید و در نهایت مراقب خود باشید. اوه ، نه ، من در مورد یک آرایشگر ، ماساژور و 3 ست لباس زیر صحبت نمی کنم (اگرچه خشخاش هنوز خیلی خوب است!) ، من در مورد خودم صحبت می کنم ، عزیز ، خودکفا ، با اعتماد به نفس ، و … اونوقت کجا میره!
توصیه شده:
3 زیباترین کورتاژن عصر اپل
دوران زیبا را پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم می نامند ، زمان تجمل ، آرامش ، اکتشافات بزرگ. هیچ چیز پیش بینی جنگ های جهانی آینده را نداشت ، مردم از زندگی لذت بردند. این زمان ستاره های خاص خود را داشت. نقشی که سوپر مدل ها در حال حاضر در جامعه ایفا می کنند توسط کورتیزن های معروف انجام شد. روزنامه ها در مورد هر مرحله خود گزارش می دهند ، تصاویر آنها در تبلیغات استفاده می شود. زنان آنها را محکوم کردند و رویای شبیه شدن به آنها را داشتند ، مردان عاشق آنها شدند. معروف ترین آنها سمور زیبا بود
مدل موی زنانه برای موهای متوسط - برای هر روز و عصر
مدل موهای زیبا برای موهای متوسط که می توانید خودتان در خانه انجام دهید. گزینه های یک ظاهر طراحی روزانه ، مدل مو برای هر روز و برای موارد خاص
10 جفت درخشان "عصر یخبندان"
"عصر یخبندان" به مدت 8 سال از وجود خود اعداد جالب زیادی را نشان داده است ، حدود صد نفر غیرحرفه ای سوارکاری را آموزش داده و موفق شده عاشق مخاطب شود. ما تصمیم گرفتیم درخشان ترین و رنگارنگ ترین (به نظر ما) زوج های کل تاریخ آن را انتخاب کنیم
برندگان نمایش "عصر یخبندان" مشخص شدند
فصل بعدی یکی از محبوب ترین برنامه های تلویزیونی "عصر یخبندان" به پایان رسید. در 26 دسامبر ، اسامی برترین ها اعلام شد - فوق نهایی این پروژه توسط سولیست سابق گروه "درخشان" یولیا کووالچوک و رومان کاستوماروف قهرمان المپیک برنده شد.
ریزش برگ یخبندان مهر
آیا قبلاً کفش های تابستانی خود را پنهان کرده اید؟ آفرین. من نیز از برخورد با یک ردیف بلند صندل ، فلیپ فلاپ ، کفش های روشن در راهرو خسته شدم. روز دیگر من بر نوستالژی تابستان غلبه کردم و با پیدا کردن قدرت در خودم ، همه تنوع و تنوع را در جعبه ها قرار دادم. نفس کشیدن راحت تر شد. از حس موفقیت. تغییر فصل؟! ما باید فوراً کمد لباس خود را تغییر دهیم ، کرم صورت را تغییر دهیم ، شروع به آماده شدن برای زمستان کنیم ، در طول روز بیشتر بیرون برویم (یکبار باید یک نور طبیعی را ببینید) ، لذت ببرید