فهرست مطالب:

مبارزه من ، یا اینکه چگونه وزن کم کردم
مبارزه من ، یا اینکه چگونه وزن کم کردم

تصویری: مبارزه من ، یا اینکه چگونه وزن کم کردم

تصویری: مبارزه من ، یا اینکه چگونه وزن کم کردم
تصویری: کاهش وزن : 9 ترفند دویدن برای چربی سوزی بیشتر 2024, آوریل
Anonim
مبارزه من ، یا چگونه وزن کم کردم
مبارزه من ، یا چگونه وزن کم کردم

من فوراً می گویم - من هرگز خیلی چاق نبوده ام ، رهگذران با انگشت به من اشاره نکرده و بچه ها با وحشت به عقب برنمی گردند.اما من همیشه آرزو داشتم لاغر باشم - داشتن شکمی صاف ، کمر نازک ، پاهای باریک. می خواستم خودم و دیگران را راضی کنم. همانطور که شما می خواهید ، و او ، و همه ما. اما برخی بدون در نظر گرفتن اندازه بدن خود را دوست دارند ، در حالی که برخی دیگر در طول زندگی با نقایص خود دست و پنجه نرم می کنند. من هم جنگیدم …

زندگی قبل از مبارزه

تا سن 12 سالگی ، من در آرامش زندگی می کردم و حتی به ابعاد خود فکر نمی کردم. بله ، اغلب آشنایان به والدین من می گفتند:"

میلی ، آن روزها عالی بود!..

روشنگری

به نظر می رسد که پسران از بدو تولد به من علاقه داشتند. اما افکار مربوط به عشق در ذهن کودکانه من در دوران تحصیل در کلاس پنجم بوجود آمد. او بسیار بامزه ، شجاع ، مهربان بود. آن را روی یک تکه کاغذ نوت بوک کشیدم و با ترس و وحشت به شیرین ترین نمای جهان در میز بعدی نگاه کردم. در تعطیلات ، او با بچه های دیگر در کلاس مشغول دویدن بود و "باسیلوس" بازی می کرد: یک پارچه از این دیوار به دیوار دیگر پرواز می کرد و با گچ بر روی کسانی که پشت میزشان نشسته بودند دوش می گرفت. قهرمانم را تحسین می کردم. در اینجا او دوباره پارچه را گرفت ، حالا به پسری که پشت سر من ایستاده بود ، نگاه کرد ، حالا - سوراخ کننده - به من (قلبش فرو رفت!) ، و ناگهان گفت: "چاق ، خم شو!" او برای کیست؟! به من ؟!

در خانه ، جلوی آینه بزرگ سرویس بهداشتی ایستاده بودم ، برای اولین بار از سر تا پاهای خود یک نگاه انتقادی داشتم. و من تصمیم گرفتم که واقعاً چاق هستم. اما با این تصمیم من چه کنم - نمی دانستم. و او به همان شیوه قبلی به زندگی خود ادامه داد.

ظاهر یک انگیزه

در سن 14 سالگی ، با ارتفاع 165 سانتی متر ، 65 کیلوگرم وزن داشتم ، که طبق هنجارهای کتابهای درسی آناتومی شوروی قدیمی ، برای یک زن متوسط شوروی کاملاً قابل قبول است. اما زمانهای کاملاً متفاوتی فرا رسیده است ، علاوه بر این ، من یک زن نبودم ، بلکه فقط یک نوجوان بودم. بنابراین در من یک نفرت نسبت به خودم به آرامی شروع شد. بیشتر از همه من توسط گونه های گرد "کشته" شدم. من آنقدر خواب دیدم که روزی آنها سقوط خواهند کرد (در آن زمان من هنوز نمی دانستم که گونه های سیب که توسط طبیعت داده می شود هرگز سقوط نمی کنند).

یک بار با پدرم پشت میز نشسته بودیم ، و من برای خودم ساندویچ سوم درست می کردم. پدر نگاهی به من کرد و گفت: "شاید کافی باشد؟" بلافاصله از روی میز پریدم: "پشیمون شدی؟! بعد من اصلا غذا نمی خورم؟!"

بنابراین انگیزه گرفتم. از نفرت از خود ، چاق و با وجود پدر و مادرم در سن 14 سالگی ، شروع به کاهش وزن کردم.

اشتباه است ، اما مثر است

من به هیچکس توصیه نمی کنم تکرار کند. اما من واقعا وزن کم کردم. در عرض چند ماه 15 کیلوگرم. صبح یک نان با کره و چای خوردم و تا صبح روز بعد چیزی نخوردم. و همینطور هر روز. گرسنگی مداوم عصبی وحشتناک کمی - اشک می ریزد. با والدین - یک جنگ مداوم. این یکی از ناخوشایندترین لحظات زندگی من بود. گذار به لاغری آنقدر سریع اتفاق افتاد که من حتی وقت نکردم از نظر ذهنی دوباره سازمان دهی کنم و همچنان خود را چاق می دانم. یکبار مقاله ای در مجله ای در مورد کلینیکی که زنان مبتلا به بی اشتهایی را درمان می کند خواندم. وقتی از آنها خسته و تقریباً به اسکلت تبدیل شد ، از آنها خواسته شد تا شبح و سایه خود را روی دیوار بکشند ، آنها هیولاهای چاق بی شکل را کشیدند و صادقانه معتقد بودند که هستند. بعد من هم مثل آنها بودم.

نگه داشتن سخت تر از به دست آوردن است

پس از گذراندن حدود یک سال در وزن مورد علاقه خود ، به تدریج اما پیوسته شروع به بازیابی کردم. "شکل دادن با سیندی کرافورد" کمکی نکرد - او حتی بیشتر گرسنه بود. برخی از کپسول های معجزه آسا ، که در داروخانه خریداری شده اند ، حتی به کاهش اشتها فکر نمی کردند. دوست دانشگاهی من اولگا ، وزن 45 کیلوگرم با قد 170 سانتی متر ، "راز" باریکی خود را در مورد دیستروفی با من در میان گذاشت: روز یکشنبه می توانم تا زمان ناهار جلوی تلویزیون روی تخت دراز بکشم ، و سپس به خانه بروم. آشپزخانه را پیدا کنید و چیزی برای خوردن پیدا نکنید. من اشتهای خود را با مقداری آب نبات قطع نمی کنم."

شگفت انگیز! تحت هیچ شرایطی ، نه در اندوه و نه در شادی ، غذا خوردن را فراموش نکردم! و چگونه می توانید! در پایان ، وزن من تا 60 کیلوگرم خزید و من تقریباً خودم را متقاعد کردم که نمی توانید طبیعت را زیر پا بگذارید …

قرار دادن لهجه ها

من هرگز از عشق شاد یا ناشاد وزن کم نکرده ام. و در اینجا … غذا به چیزی ثانویه تبدیل شده است ، و تنها از قدرت برای رویدادهای اصلی زندگی پشتیبانی می کند. تغییر لهجه ها وجود داشت: چه غذای انجیری ، اگر در 3 ماه عروسی داشته باشیم! حالا دیگر یادم نمی آید آن روزها چه و چقدر خوردم. احتمالاً آن زمان بود که بدن من به زندگی نه برای غذا خوردن ، بلکه برای زندگی عادت کرد.

اکنون ، یک سال و نیم بعد از عروسی ، 52 کیلوگرم وزن دارم و این وزن را برای رنگ صورتم مطلوب می دانم. قرار دادن صحیح لهجه ها هنوز در حال اجرا است - افکار در مورد غذا در پس زمینه محو شده است ، در پیش زمینه خانواده و کار هستند. رژیم نمی گیرم ، غذاهای شیرین و نشاسته دار ، غذاهای تند را رها نمی کنم. از عادت های قدیمی با من ، یک تعریف اشتباه از کالری هر ظرف و یک نفرت شدید از دوستی با ترازوهای حمام باقی ماند.

اجازه بدهید بدهم چند نکته برای کسانی که در حال حاضر برای هماهنگی می جنگند.

آنها تظاهر به علمی نمی کنند ، برخی از آنها حتی ممکن است مضر به نظر برسند. اما هنوز…

1. همه چیز بخور. اما کم کم. شکلات مفید است ، کربوهیدرات موجود در محصولات آرد نیز مفید است. به رژیم های بدون گوشت اهمیتی ندهید مگر اینکه به دلایل مذهبی یا اخلاقی گیاه خوار باشید.

2. تکه نانی را که کنار کاسه سوپ ، کنار بشقاب فرنی ، کنار گوشت قرار دارد ، دور بریزید. چرا به این قطعه نیاز دارید؟ طعم غذا را بهبود نمی بخشد ، اما کالری اضافه می کند. به خوردن بدون آن عادت کنید!

3. وقتی از محل کار یا مدرسه به خانه می آیید ، اولین آرزوی شما این است که سیر شوید ، گاهی حتی بدون گرم کردن غذا ، گاهی حتی مستقیم از ماهیتابه؟ اگر چنین است ، سعی کنید معده خود را فریب دهید. برای خانه چیزی بخرید که کوچک نیست ، اما کالری کمی دارد ، مانند یک بسته چوب خرچنگ. در حالی که شام در حال گرم شدن است ، چوب ها کرم پرندگان شما را منجمد می کنند.

4. اگر در جشن تولد یک دوست یا جایی دیگر پرخوری می کنید - رنج نبرید ، تن ملین ننوشید و دو انگشت خود را در دهان خود قرار ندهید. به هر حال ، شما از غذا لذت واقعی برده اید ، و پس چرا همه چیز را خراب می کنید؟ سعی کنید روز بعد چیزی نخورید ، اما باید آب ، کفیر ، آب معدنی بنوشید!

5. روزها پشت سر هم از گرسنگی نکشید. یکی از دوستان من 15 (!) روز چیزی نخورد. او به طور چشمگیری وزن خود را کاهش داد ، اما پس از 2 ماه همه چیزهایی را که از دست داده بود ، به علاوه 3 کیلوگرم دیگر بازیابی کرد. علاوه بر این ، او برای خود گاستریت به دست آورده است.

6. نخوردن غذا بعد از شش عصر یک روش بسیار م toثر برای کاهش وزن است! به من اعتماد کن!

7. کالری خود را بشمارید. اگر کمتر از 1500 کیلو کالری در روز "بخورید" ، ناچار لاغر می شوید. با افزایش سن ، این "نوار" به 1000 کیلو کالری کاهش می یابد.

8. ویتامین ها بنوشید ، به ویژه اگر تصمیم دارید در زمستان یا بهار وزن خود را کاهش دهید. چرا به شوره ، ناخن های شکننده ، مو ، دندان نیاز دارید؟..

9. بگذارید موش در یخچال شما آویزان شود و چیزی برای سود جستن پیدا نکنید. گزینه ایده آل این است که دقیقاً به اندازه مقداری که قصد دارید برای شام و صبحانه بخورید ، در راه بازگشت به خانه غذا بخرید. سپس هیچ وسوسه ای برای قدم زدن در یخچال برای سوسیس یا کیک در شب وجود نخواهد داشت.

10. وقتی از این کاهش وزن لعنتی کاملاً غیرقابل تحمل شد - برای خود یک تعطیلات کوچک ترتیب دهید. 100 گرم خوشمزه ترین شکلات ها را از نظر وزنی بخرید و همه آنها را با لذت میل کنید. بدون پشیمانی لذت ببرید! فقط بعدا غذا نخور

11. فردی را از خانواده خود بکشید تا با هم وزن کم کنید. شما یکدیگر را کنترل و از نظر اخلاقی حمایت خواهید کرد. بله ، و در کنار هم کاهش وزن بیشتر سرگرم کننده است!

1000 توصیه و یک توصیه دیگر با خوشحالی می تواند به شما متخصصان تغذیه ، دوست دختر ، مادر ، دوستان مادر ارائه دهد. میوه ها ، سبزیجات ، ماهی ، برنج ، رژیم غذایی با خون ، روزه درمانی ، "کاهش وزن گران است ، اما م "ثر است" … انتخاب خود را انجام دهید! و همان کسی شوید که می خواهید باشید ، اما یاد بگیرید که خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید.

توصیه شده: