نه یک روز بدون خط
نه یک روز بدون خط

تصویری: نه یک روز بدون خط

تصویری: نه یک روز بدون خط
تصویری: عادت هایی که برای پولدار شدن باید ترک کنید !! 2024, مارس
Anonim
یک روز بدون خط
یک روز بدون خط

یک نظر ثابت شده است که افراد مشاغل خلاق ، به طور معمول ، افراد بی روح هستند ، در زندگی روزمره عاجز هستند ، به طور وحشتناکی بی نظم ، خودخواه ، غیرمسئول ، بسیار آسیب پذیر و حساس هستند. چنین کلیشه ای شکل گرفته است ، چیزی شبیه به یک دانشمند ، همانطور که در کمدی ها به تصویر کشیده می شود - یک پسر کرک دار با جوراب های مختلف ، یک فرد عجیب و غریب و مالیخولیایی.

اگر شما به طور جدی متوجه شده اید ، پس همه عاشق حرفه خود یک فرد خلاق هستند. یعنی کمی از این دنیا خارج شده و ممکن است در لیست شخصیت های فوق توضیح داده شود. و این هنوز دلیلی برای مشکوک شدن او به خودخواهی یا ناتوانی روزمره نیست. معمولاً حزب بازیگران ، شاعران ، نویسندگان ، روزنامه نگاران به این امر متهم می شوند و عموم مردم ، خواه تماشاگران و خواه خوانندگان ، با کمال میل از کاستی های مورد علاقه خود صحبت می کنند و این دومی با اشتیاق بیشتر و بیشتر به رذایل جدید می رسند. به اکنون مد شده است.

یکی از بانوان که اخیراً در روزنامه نگاری نامی برای خود دست و پا کرد ،"

"همسرم از بچه ها خبر دارد!" - یکی دیگر از چهره های پاپ گفت. آنها می گویند ، کارهای مهم تری برای انجام دارم! من از این دیدگاه آنقدر گیج شدم که این مقاله به وجود آمد.

یکی دیگر از دلایل ایجاد آن عبارت دوست و همکار من بود: "اینها تجار و تاجران حرفه ای هستند! و من و شما در حال خلق و رنج هستیم!" در مستی شدید و با طعنه زیادی گفته شد ، اما برادری بسیاری از نویسندگان ما چنین می پندارد. آنها می گویند بقیه بدون درخشش در چشم و اشتیاق خود شخم می زنند و ما ، چند نفر منتخب ، به هنر مشغول هستیم. نمی دانم ، مطمئن نیستم و فقط می توانم خودم پاسخ دهم.

دیپلم من می گوید - برده ادبی ، و این بدان معناست که من در بردگی ادبی ابدی هستم ، غل و زنجیر من ، شادی و غرور زبان روسی است. اما اگر شروع کنم به نشستن و تحسین دیپلم خود ، که تا حدی حق انتخاب من را تأیید می کند ، اگر خودم را نویسنده خطاب کنم و همین را از دیگران بخواهم ، از این به بعد شروع به نوشتن بهتر نخواهم کرد و آنها انتشار خود را آغاز نخواهند کرد. مقالات و کتاب های من.

با این حال ، برخی از نویسندگان دیگر نظر متفاوتی دارند. این نوابغ ناشناخته ناشران و اتحادیه های نویسندگان را به طوفان می کشند و انواع توصیه نامه ها ، دیپلم ها ، بررسی آشنایان برجسته را در جلوی خود حمل می کنند. البته ، ورود به کارکنان یک مجله محبوب با حمایت شخصی بسیار آسان تر است ، اما دیر یا زود رئیس مستقیماً به کار شما علاقه مند می شود ، و نه به لیست دوستان عالی رتبه. میانگین طلایی بهترین گزینه زمانی است که شما ارزش چیزی را داشته باشید و کسی پشت شما باشد. اگر چیزی از اینها کافی نیست ، مهم هم نیست ، نکته اصلی این است که یک هدف مشخص برای خود تعیین کنید.

در یک زمان ، من به دلیل اینکه "برای چاپ داستان عاشقانه" خم شده بودم ، ضربه های زیادی به کمرم وارد شد. همکلاسی های من معتقد بودند که نامگذاری در این بلوار غیرممکن است و هزینه این کتاب چیزی شبیه یک کمک مالی بود. در آن زمان آنها خود به شدت "روی میز" می نوشتند ، برای آیندگان و شناخت نابغه خود در آینده. و از کارهای به اصطلاح کثیف بیزار بودند.

نظر مشابهی در مورد ایجاد "داستانهای عاشقانه" مختلف در محافل جدی تری یافت شد. به عنوان مثال ، یک خاله سالخورده که کتاب بعدی من را ویرایش می کرد ، با طنازی پرسید: "شاید من نیز باید نویسنده شوم؟ چیزی برای گفتن وجود دارد!" - و او به طرز مرموزی چشمانش را گرداند و منتظر سوالات مفصل بود. هیچ کس از او نپرسید ، او آزرده شد و اظهار داشت: "فقط شوخی می کنم ، البته ، من هرگز به این کار خم نمی شوم!"

شغل پاره وقت در حوزه روزنامه نگاری نیز باعث ایجاد چهره مبهمی در چهره کارگران ادبی شد. "به صفوف این هک ها ، این شکارچیان توت فرنگی بپیوندید؟!" - بسیاری از آنها خشمگین بودند و مانند دیگران نیز با خرافات مشابهی روبرو شدیم ، نه تنها در مورد افراد مسن ، بلکه در بین همسالانم. بچه های جوان آماده بودند که تمام دنیا را به خاطر چاپ نکردن شعرهایشان سرزنش کنند و با پاهای بلند در انتظار ستاره خوش شانس بنشینند.

افسوس ، من از روی تجربه می دانم که ستاره های شاد و نه چندان هرگز هرگز درست روی سر ما نمی افتند. ابتدا ، باید آسمان را به درستی دود کنید ، زمین را خرد کنید. و به نظر من خلاقیت هنوز همان شغل است - فراز و نشیب ها ، موفقیت های ناگهانی و فتنه های وحشتناک وجود دارد. یک اصل شناخته شده در اینجا کار می کند - ابتدا برای نام کار می کنید ، سپس برای شما کار می کند!

و در عین حال ، کلمه اصلی تعیین کننده کار است! البته می توانید منتظر الهام باشید یا در هر ساعت یک خط را فشار دهید ، اما به طور کلی ، چرا همه اینها؟ همانطور که ماشا آرباتووا نوشت: "اگر خیلی سخت است ، چرا باید رنج بکشی؟" من کاملاً موافقم - خلاقیت تنها در صورتی است که فرد از آن لذت ببرد. و از روند ، و از نتیجه ، و موزه مطلقا هیچ ربطی به آن ندارد. در پایان ، هیچ کس قانون حفاظت از انرژی را لغو نکرد - اگر شما ایجاد کنید ، نیرو ، اعصاب ، استعداد خود را خرج کنید ، بخشی از روح خود را بدهید ، مطمئناً باز خواهد گشت. به عنوان اسکناس سبز یا کف زدن مشتاق ، اما در هر صورت ، بازگشتی وجود خواهد داشت. نکته اصلی این است که قلب و کار خود را از دست ندهید.

من می دانم که می توانم بنویسم و حتی برای برخی افراد شادی ایجاد کنم ، و نشستن پشت میز برایم سخت است و اغلب هیچ کلمه یا حتی اندیشه ای وجود ندارد. اما اگر به آن فکر کنید … اگر از تخیل خود استفاده کنید … و کمی تلاش کنید ، فقط کمی. یک عبارت ، یک عبارت دیگر ، یک پاراگراف کامل ، و اکنون نمی توانید سر خود را از کامپیوتر بلند کنید. به نظر می رسد انجام کاری که دوست دارید ساده ترین کار است ، اما وقتی عذاب خلاقیت ، وقتی سالها چاپ نمی کنند ، وقتی مشاغل مختلف نیمه وقت ، مانند بچه های فرعی ، ترسناک است. و همه اینها تنها به میل شماست ، شما خودتان تصمیم می گیرید چه چیزی ممکن است ، چه شرم آور است ، کجاست خط ، از کجا عبور می کنید و خالق آن نیستید و فقط یک اسب پیش نویس می شوید. نه یک صنعتگر ، زیرا یک صنعتگر غرورآمیز به نظر می رسد ، او یک مرد حرفه ای ، حرفه ای است ، حتی اگر اشتیاق و تخیل نداشته باشد. برای من حتی بهتر است یک گرافومن باشم (به هر حال ، هیچ چیز شرم آور نیست ، با قضاوت بر اساس ترجمه واقعی ، چنین چیزی وجود ندارد - طرفدار نوشتن یک دیوانه نیست ، نه پاپاراتزی ، و نه حتی آماتور) از یک فرد تنبل با فرصت ها و استعدادهای بزرگ. برای من بهتر است زندگی خود را با کاری که دوست دارید انجام دهید و منتظر نمانید تا شرایط مالی شما اجازه دهد ، تا فرزندان شما بزرگ شوند یا شوهر شما با آن کنار بیاید.

خلاقیت یک سرگرمی نیست ، یک شیوه زندگی است و هر چیزی که در آن بیان شود ، روزنامه نگاری یا دوخت متقابل ، اصلی ترین چیز در اینجا پشتکار و سخت کوشی است. موجی از موفقیت ، شاید شما را انتخاب کند ، نام شما در سراسر کشور به صدا دربیاید ، شما مشهور خواهید شد ، شغل شما مورد حسادت قرار خواهد گرفت …

با این حال ، در یک یا دو ماه آنها فراموش خواهند کرد. اگر برای این کار آماده هستید ، پیش بروید و با آهنگ ، منتظر باد عقب باشید! در غیر این صورت - کار کنید ، قلقلک دهید ، عرق خیس کنید ، و کف دستان خود را با رضایت مالش دهید. "نه یک روز بدون خط!" ، همانطور که می گویند ، "روح باید کار کند!" نویسندگان مختلف ، ژانرهای مختلف ، اما معنای آن تزلزل ناپذیر است - آنچه در اطراف می چرخد ، به وجود می آید.

توصیه شده: