زندگی بعد از طلاق
زندگی بعد از طلاق

تصویری: زندگی بعد از طلاق

تصویری: زندگی بعد از طلاق
تصویری: ( دکتر هولاکویی ) دو راهی طلاق یا ادامه زندگی بعد از 5 سال زندگی مشترک 2024, آوریل
Anonim
زندگی بعد از طلاق
زندگی بعد از طلاق

دوستان من ناگهان طلاق گرفتند. این امر برای خارجی ها همیشه ناگهانی است ، حتی اگر با هم دوست هستید. با مشاهده رسوایی ها و نزاع ها ، هنوز نمی توان تصور کرد افرادی که 10 سال با هم بوده اند ، دارای دو فرزند هستند ، آنها این کار را یک شبه انجام دادند و به عنوان یک کل دیگر وجود نداشتند. اما با نگاهی به اطراف ، ناگهان با وحشت متوجه می شوید که در بین همسالان خود هیچ زوج ایده آلی وجود ندارد که بخواهند مخفیانه و آشکارا به آنها حسادت کنند و از سرنوشت مشابهی بیمه شده باشند.

بر اساس آمار ، تعداد طلاق ها در روسیه طی یک سال گذشته به 800 مورد در هر 1000 ازدواج رسیده است که 200 مورد بیش از 10 سال پیش است. و این نه تنها برای کشور ما مشخص است ، بلکه به طور کلی یک روند جهانی است. به نوشته روزنامه بروکسل"

"همه خانواده های شاد به همان اندازه خوشبخت هستند ، هر خانواده بدبخت به شیوه خود ناراضی است" - این فرضیه کلاسیک امروزه همچنان مرتبط است. دلایل زیادی برای طلاق وجود دارد. اما همه آنها یک چیز اصلی را زیر نظر دارند - روند زندگی تسریع شده است. در دنیایی که دائماً در حال تغییر است ، شما می توانید با یک شریک زندگی کنید و تجربه کنید به همان اندازه که قبلاً فقط در 25-30 سال ازدواج موفق شده اید. و ناگهان یکی از آن دو به جلو می رود و دیگر از شریکی که عقب مانده است راضی نیست ، او نمی تواند به سرعت بزرگ شود و تغییر کند. و اصلاح ناهماهنگی که تنها با اقدامات رادیکال بوجود آمده است ممکن می شود.

آمارها نشان نمی دهد که چه کسانی بیشتر احتمال دارد طلاق بگیرند ، مرد یا زن. اما یک چیز واضح است که زنان تغییر در موقعیت اجتماعی خود را بیشتر احساساتی و دردناک تجربه می کنند. این امر هم به دلیل سنت های قدیمی در درک زن به عنوان نگهدارنده کانون است و هم به این دلیل که ما - جنس جوانتر - ماهیت احساسی بیشتری داریم. تقریباً همه ، پس از اولین تجربه بد ، سعی می کنند همسر جدیدی پیدا کنند. اما اینکه آیا شانس دوم داده می شود بستگی به این دارد که چگونه زن توانست با استرس جدایی قبلی کنار بیاید.

در اینجا مناسب است که چندین الگوی رفتاری معمولی را برجسته کنید.

نادیا و روما 13 سال است که با هم زندگی می کنند. آنها با هم درس خواندند ، در سال دوم موسسه ازدواج کردند ، اولین فرزند خود را زود به دنیا آوردند و سپس تقریباً بلافاصله فرزند دوم خود را به دنیا آوردند. وقتی آنها به یاد سالهای دانشجویی "شاد" می افتند ، معمولاً در مورد نحوه حرکت رومی ها بین سخنرانی ها با یک کالسکه در پارک کنار موسسه صحبت می کردند ، در حالی که نادیا سعی می کرد بخوابد. و سپس ناگهان (دوباره این کلمه!) روما اعلام می کند که او برای دیگری می رود. هیچ رسوایی و شفاف سازی خاصی در مورد رابطه وجود نداشت. فقط ناگهان. من نمی گویم نیمه او چه شوکی را پشت سر گذاشت. برای او ، در مورد مصونیت اتحادیه آنها حتی بحثی نشد. یک سال و نیم است که روما در حال ایجاد یک خانواده جدید است ، و نادیا هنوز این سال را می پرسد: "چگونه توانست؟!" - و به محض شنیدن نامش چهره او را به طرز غم انگیزی تحریف می کند. او معمولی است "قربانی" … شوهر به سراغ دیگری رفت ، نه جوانتر و نه زیباتر ، بلکه به کسی که به او اجازه می دهد احساسات و عواطفی را تجربه کند ، که متأسفانه به دلیل ازدواج زودهنگام از آن محروم بود. او دارای یک جوان دوم است ، که مسئولیت آن را در قبال کودکان خردسال بر عهده ندارد و فکر نمی کند از کجا و چگونه می توان برای غذا پول تهیه کرد. و نادیا به هیچ وجه نمی تواند بفهمد که او مقصر نبود که او رفت و او چنین انگلی نبود که خانواده اش را ترک کند (و دخترانش را همیشه می بیند و البته به هر طریق ممکن کمک می کند) ، اما زندگی طوری پیش رفت که او یک مرحله را از دست داد ، بدون آن دیگر نمی تواند وجود داشته باشد. و اگر او این را درک نکند و هم او و هم خود را نبخشد ، شانس او برای ایجاد یک رابطه جدید تقریباً صفر است. زیرا در چنین شرایطی ، البته "همه مردان حرامزاده هستند".

نه چندان دور از تصویر "قربانی" و دیگر قهرمان معمولی یک درام مشابه. آی تی پیچیده شخصی. دوست من ژنیا دو سال در ازدواج اول خود زندگی نکرد. و در سپیده دم جوانان مه آلود ما بود. اما اکنون او سی ساله است و هنوز تنها است ، با اطمینان کامل که هرگز نمی تواند روابط عادی خانوادگی برقرار کند ، فقط به این دلیل که شوهر جوانش در آن زمان به سراغ دختری با دو اندازه نازکتر از او رفت. مهم نیست که چه چیزی باعث ظاهر مجموعه می شود ، این که رقیب شما لزوماً بهتر است - سوسک های خود شما یا عبارت جدا کننده ای که با بی ادبی پرتاب شده است: "و به طور کلی ، شما مطلقاً آشپزی نمی دانید!" نکته اصلی این است که این شک و تردید بیشتر به شما اجازه نمی دهد با مردی خوشحال باشید که در جایی در کنار شماست.

"انتقامجو" - نوع به همان اندازه قابل تشخیص و رایج است. می توان به طرق مختلف انتقام یک کانون تخریب شده خانواده را گرفت ، هم با دستکاری کودکان (و من به شما اجازه می دهم فقط یک بار در ماه و فقط برای چند ساعت با کودک ملاقات کنید) یا به طریقی کاملاً عجیب و غریب.برخی از دوستان پدر و مادرم همیشه یک خانواده عجیب و غریب تلقی می شدند. از نظر ظاهری کاملاً مرفه و شاد بودند ، در معاینه دقیق تر آنها نوعی جفت وحشیانه ناسازگار بودند. بعد از اینکه داستان آنها را آموختم ، همه چیز سر جایش قرار گرفت. وقتی نیمه های قبلی آنها با یکدیگر خیانت کردند و زندگی مشترک خود را آغاز کردند ، پس از انتقام ، این دو نفر به شدت مجروح نیز تصمیم به ازدواج گرفتند. مثل این که شما خوشحال هستید و ما نیز می توانیم به اندازه ی شما به ما حسادت کنیم. تاریخ نشان داده که آنها بیشتر به چه کسانی صدمه زده اند.

خانم "عاقل" - این نوع ایده آل است و بنابراین ، متأسفانه ، به ندرت در زندگی واقعی یافت می شود. این زنی است که توانست بدون درد (بدون درد ، اما این بدان معنا نیست که بدون غم و اندوه باشد) ، همسر سابق خود را رها کند ، از تجربیات گذشته نتیجه گیری کند ، بدون اینکه در خود پیچیده ای ایجاد کند "او رفت ، زیرا من هستم چه کسی چنین نیست ، "و با خوش بینی به احتمال یک رابطه دائمی جدید نگاه کنید. این زنی است که با وجود این واقعیت که تجربه قبلی موفق نبود ، این شانس را دارد که یک خانواده شاد جدید بسازد.

با نگاهی به گذشته ، می فهمم که در چهار سالی که بین طلاق و ازدواج دومم می گذرد ، من از همه انواع ارائه شده استفاده کرده ام. اما من واقعاً امیدوارم که به حالت ایده آل "عاقل" رسیده باشم ، به این معنی که می توانم همه چیز را از نو شروع کنم. آنچه برای بقیه مطلقه و مطلقه آرزو می کنم.

توصیه شده: