داستان عاشقانه زیبا
داستان عاشقانه زیبا

تصویری: داستان عاشقانه زیبا

تصویری: داستان عاشقانه زیبا
تصویری: شب بارانی و رمانتیک ـ داستان واقعی ـ داستان عاشقانه و رمانتیک 2024, آوریل
Anonim
Image
Image

جنا بازیگر است. خوب "افتخار" او مدتها پیش و در تجارت دریافت کرد. وقتی با هم در تلویزیون کار می کردیم ، اغلب با او صحبت می کردیم. حالا ما کمتر همدیگر را می بینیم. او اخیراً داستان زیر را بیان کرد.

یک نفر وجود دارد. به عنوان مثال ، نام او آندری است. او در موسسه ساختمانی اودسا تحصیل کرد. در این موسسه یک باشگاه نمایشی وجود داشت که آندری به طور مرتب در آن شرکت می کرد. کلاسها در محل یکی از تئاترهای محلی برگزار شد.

پس از اتمام تحصیل ، آندری تاجر نسبتاً موفقی شد و به مشارکت در زندگی تئاتر ادامه داد: او مرتباً به حل مشکلات مادی کمک می کرد. دوست دختر هم داشت. به عنوان مثال ، النا. آنها در سالهای دانشجویی خود ملاقات کردند ، اما سپس آندری قبلاً ازدواج کرده بود و یک رابطه جدی به نتیجه نرسید. بعداً او نیز ازدواج کرد و اودسا را به مقصد مسکو ترک کرد. درست است ، آنها دو بار در سال در برخی از مکان های دیوانه کننده ملاقات می کردند ، و سپس دوباره رفتند. پس از حدود ده سال ، او طلاق گرفت و النا را برای ازدواج دعوت کرد. در آن زمان او یک فرزند داشت ، زندگی خوبی در پایتخت و همه اینها … او قبول نکرد. اما در همان زمان ، آنها ملاقات خود را متوقف نکردند. آندری بار دوم ازدواج کرد …

خیانت در ازدواج است

دلیل طلاق فوری

اشکالی ندارد ، همه باید گاهی اوقات آرام شوند

معمولی ، معمولاً خانواده را تقویت می کند
چیزی که همه باید با آن کنار بیایند و زندگی با آن را بیاموزند
اگر او توضیح دهد و طلب بخشش کند ، می بخشم
سرگرمی مورد علاقه من
باید یک راز باقی بماند و همه چیز درست خواهد شد
اقدامی که قطعاً هرگز انجام نمی دهم
غلبه بر من برایم بسیار سخت بود
ما قبل از عروسی در مورد همه چیز بحث و توافق کردیم

وقتی 29 سال از آشنایی آنها می گذرد ، او تصمیم گرفت به النا هدیه دهد. او نمایشنامه ای نوشت ، از کارگردان خوب مسکو دعوت کرد و هزینه تولید را پرداخت کرد. و در روز سی امین سالگرد آشنایی آنها ، اولین نمایش در همان تئاتر اودسا برگزار شد. این النا با همسر و پسر بزرگسالش بود (مخصوصاً از مسکو پرواز کرد) ، و آندری با همسر دوم و دو دخترش …

و مهمترین چیز. داستان آنها روی صحنه آشکار شد. از ابتدا تا به امروز. چگونه آنها ملاقات کردند ، ملاقات کردند ، نزاع کردند ، از هم جدا شدند و در شرایط بد واقع شدند …

جنا نقش اصلی را در آنجا بازی می کند. در این اجرا …

من این داستان عاشقانه زیبا را برای چند نفر از دوستانم تعریف کردم. واکنش ها بسیار متفاوت بود. برخی آن را بسیار تکان دهنده و برخی دیگر آن را نفرت انگیز می دانستند. یک دختر گفت که از چنین داستانهایی متنفر است ، زیرا "شخصیت های اصلی" آنها البته بد نیستند - عاشقانه ، تلخی جدایی ، اشتیاق به جلسات و همه اینها ، اما چرا آنها خانواده های واقعی خود را از عشق محروم می کنند؟ در واقع چرا زندگی کسانی که در این نزدیکی هستند شکست؟ از این گذشته ، تصور اینکه آنها از هیچ چیز بی اطلاع هستند ، بسیار دشوار است. به طور کلی - در مورد چنین "عاشقانه" ، ضعیف و غیر مسئول.

دختر دیگری گفت که او رویای چنین رابطه ای را دارد. و او آندری را یک مرد واقعی می داند.

من متعهد نمی شوم در مورد اینکه چه کسی اینجاست و چه کسی نیست بحث کنم. من اصلاً این افراد را نمی شناسم که درباره عملکردشان قضاوت کنند.

بنابراین ، بدون دانستن چیزی ، می توانید هر چیزی را که می خواهید اختراع کنید. برای مثال ، تصور کنید که مطلقاً همه شرکت کنندگان در این داستان خوشحال هستند.

و ، به نظر من ، این کاملا واقعی است. این چگونه می تواند باشد؟ سعی می کنم توضیح دهم

عشق نوعی نیاز است. اما نیازها بسیار دلهره آور است. این تحت سس تربیت ، تأثیر محیط اجتماعی ، اخلاق شخصی و ژنتیک شکل می گیرد. و هر یک از ما انتظاراتی از خودمان از او داریم.

Image
Image

برای مثال یونانیان شش نوع عشق را شناسایی کردند. اعتقاد بر این بود که در هر مورد لزوماً یکی از آنها بر بقیه غلبه دارد.

بیایید سعی کنیم تصور کنیم کدام یک از این گونه ها می تواند در چارچوب لوزی عشق ما وجود داشته باشد.

آگاپه - عشق فداکارانه ، نوع دوستانه ، زمانی که نیازهای یک عزیز از نیازهای شما مهمتر است. این نوع را می توان به شوهر قهرمان نسبت داد ، که از روابط همسرش اطلاع دارد ، اما با این وجود با او می ماند. او از این واقعیت لذت می برد که می تواند معشوق خود را خوشحال کند ، حتی در چنین روشی ، به طرز ملایم و عجیب.

پراگما نوعی عشق منطقی و عملی برای فردی است که احتمالاً با او راحت خواهید بود. این نوع را می توان به همسر آندری نسبت داد. آندری یک فرد ثروتمند است ، او به آینده خود و آینده فرزندان خود اطمینان دارد. و من آمادگی دارم چشمانم را بر روی مبارزات او "در سمت چپ" ببندم ، به درستی اعتقاد دارم که در هر صورت او به خانه باز می گردد. به هر حال ، این احتمال وجود دارد که او کسی را نیز داشته باشد. چرا که نه؟

یونانیان نیز به طور جداگانه این موضوع را مشخص کردند شیدایی ، وسواس عشق ، زمانی که معشوق وابسته به موضوع احساسات خود می شود. و استورگ - دوستی قوی بین عاشقان.

لودوس عشق به عنوان یک بازی است. و از آنجا که یک رابطه به عنوان یک بازی تلقی می شود ، هر تعداد دوست داشته باشید می تواند شریک باشد. این درباره آندری است. او یک ماجراجو است. شخصیت خلاق ، معتاد است. او عاشق تئاتر ، بازیگری ، جلوه ها است. برای او ، رابطه با قهرمان یک نفس تازه است.

اروس یک اشتیاق است ، در درجه اول یک علاقه فیزیکی. این قهرمان است. النا یک موزه برای آندری و شوهر خود است. احساسات نسبت به آندری احتمالاً روشن تر است ، اما در عین حال او می فهمد که به احتمال زیاد آنها هیچ کار خوبی در زندگی خانوادگی انجام نمی دهند … و عشق-اروس در حالت "مهمان" برای او همان چیزی است که پزشک دستور داده است …

من می خواهم باور کنم که هر چهار نفر واقعاً خوشحال هستند. من جرأت می کنم پیشنهاد کنم که اگر آنها با خانواده دوست شوند ، ایجاد دوستی قوی تر دشوار خواهد بود. با این حال ، همه اینها گمانه زنی بیهوده است.

در واقع ، من اجرا را بسیار دوست داشتم. در اینجا چنین داستان عشق زیبا وجود دارد.

توصیه شده: