در پایان سال پنجم
در پایان سال پنجم

تصویری: در پایان سال پنجم

تصویری: در پایان سال پنجم
تصویری: Serial Nowruze Rangi - Part 5 | سریال نوروز رنگی - قسمت 5 2024, ممکن است
Anonim
در پایان سال پنجم
در پایان سال پنجم

تا یک ماه دیگر اتفاق می افتد. من دیپلم آموزش عالی علوم انسانی را دریافت می کنم و از دانشگاه فارغ التحصیل می شوم. از این پس کارفرمایان من را نه به عنوان کارآموز یا کارآموز بلکه به عنوان یک متخصص جوان درک خواهند کرد. با افزایش دستمزد مربوطه. من مرخصی خود را از جلسات متوقف می کنم و پاداش اضافه کاری دریافت می کنم. دولت دیگر به من بورسیه نمی دهد ، برعکس ، من هر ماه 13 درصد حقوق خود را به او می پردازم. من دیگر در امتحانات شرکت نمی کنم و در نهایت ، این حق را به دست می آورم که نه آنچه را که برای تحصیل نیاز دارم ، بلکه آنچه را که می خواهم بخوانم. من دیگر یک مقاله ترم نمی نویسم - خسته شده ام! و من دیگر در کتابخانه نمی نشینم و مقاله ای از برخی از آثار کلاسیک را یادداشت می کنم.

پس چرا احساس می کنم گریه می کنم؟ چون من نمی خواهم از درس خود جدا شوم! دیگر سخنرانی وجود ندارد ؛ در حال حاضر من به ندرت به Univer می روم ، اما وقتی با برخی از همکلاسی های خود در خانه ملاقات می کنم ، هیچ محدودیتی برای شادی وجود ندارد. و اگر در طول مطالعات خود موضوعات مشترکی نداشتیم ، اکنون هر چهره آشنا به طور خودکار به بهترین دوست تبدیل می شود. ما صحبت می کنیم ، صحبت می کنیم و هر دو حس دیرهنگام خویشاوندی دارند. بنابراین این همان چیزی است که اتحادیه های کارگری ما هنگام صحبت در مورد برادری دانشجویی در نظر داشتند! حیف است ، ما تقریباً دانش آموز نبودیم.

و دوستان واقعی … - آه ، این یک داستان جداگانه و بسیار غم انگیز است! وقتی دوستم گاوریک با من تماس می گیرد ، همیشه با ناراحتی می گوید: "هلن ، و در واقع کمی بیشتر - و همه ما در همه جهات پراکنده خواهیم شد." بله ، من خودم این را به خاطر دارم و همه ما به یاد داریم. قبلاً و اکنون ما با مطالعه متحد شده ایم: سخنرانی ها ، امتحانات ، بازدید از کتابخانه ، مشکلات رایج - زندگی مشترک. اما زمان گذشت - و یکی پس از دیگری شغل خوبی پیدا کردیم و کمتر در دانشگاه ظاهر می شدیم. و اکنون - ما در امتحانات دولتی ، آخرین جلسه خود ، قبول می شویم ، جشن فارغ التحصیلی خود را خواهیم داشت … و بس! همانطور که دوست عزیزمان گاوریک می گوید ، ما در همه جهات پراکنده خواهیم شد.

پس از فارغ التحصیلی ، بسیاری از دانش آموزان به مدرسه فارغ التحصیلی می روند - نه به خاطر عشق به علم ، بلکه به منظور جدا نشدن از دانشگاه. زیرا آزادی طولانی مدت برای تحصیل در حال حاضر ، در پایان سال پنجم ، دیگر چندان جذاب به نظر نمی رسد. وقت بزرگ شدن است. قبلا ، می شد در هر مکانی ، به منظور لذت بردن ، درآمد کسب کرد تا "به اندازه کافی برای آبجو" و به هیچ چیز فکر نکنم. و حتی اگر مطالعه اصلی ترین و پرهزینه ترین شغل نبود - به هر حال ، وضعیت دانش آموز این حق را می داد که به راحتی زندگی را از بین ببرد. چقدر کلوپ شبانه رفتیم! اغلب - به صورت رایگان ، برای دانشجو یا با تخفیف بزرگ. چقدر حومه با قایق و با چادر سفر کرده اند! چقدر مهمانی های دیوانه کننده وجود داشت ، وقتی صبح از یک "چهار" مست و از صدای رعد و برق سردرد دارید. و چقدر خوب بود احساس "برای همیشه جوان ، برای همیشه مست"! و به نظر می رسید که همه چیز هنوز در پیش است. و این "همه" مطمئناً رایج خواهد بود ، زیرا ما نمی توانیم زندگی را بدون یکدیگر تصور کنیم. تیم جوانان ما تیمی که بدون آن نمی توانم زندگی کنم.

تا یک ماه دیگر بزرگسال می شویم. مهم نیست که ما قبلاً چندین بار به بلوغ اشاره کرده ایم - در 16 ، در 18 ، در 21 سالگی. بلوغ واقعی برای دختران و پسران داخلی پس از فارغ التحصیلی است. مردم به طور جدی از والدین خود دور می شوند. دختران شروع به فکر ازدواج کردند.

در پایان سال پنجم ، آموزش عالی از زاویه جدیدی برای ما باز شد - و ما متوجه شدیم که چقدر اشتباه و دوراندیش هستیم و برخی از سخنرانی های "کاملاً مزخرف" را کنار گذاشتیم. در حال حاضر واضح است که پس از آن لازم بود فشار بیاورید ، خود را مجبور کنید که به موضوع علاقه مند شوید و گوش دهید.به فارغ التحصیل مجرب اعتماد کنید: هیچ دانش اضافی در مورد این موضوع وجود ندارد. اکنون شرم آور است که بفهمیم چیزی دریافت نکرده ایم ، که در مدارک زیبای ما نقاط سفید وجود دارد - و فقط به دلیل حماقت و تنبلی خودمان. و به ویژه تختخوابها و "ماشینهای اتوماتیک" دوباره به دنبال خود می آیند - آنها هنگام نوشتن دیپلم و در طول GOS دوباره به دنبال خود خواهند آمد. بدون تفریح ، مردم ، بدون تفریح. همانطور که فکر می کنید: آنچه در آن زمان برای یادگیری بهتر ارزش داشت. و اکنون همه امتحانات در یک بطری قرار می گیرند ، مانند شیطان با یک کیسه میخ در بهشت دانش آموز: "خوب ، برادر ، جلسه!"

به طور کلی ، جوانان ، اشتباهات ما را تکرار نکنید. سالهای تحصیل را بی ارزش بدانید. از زندگی دانشجویی لذت ببرید. دوستی های قوی برقرار کنید. در جستجوی عشق. و یک چیز دیگر: کار نکنید! دوباره باور کنید ، با تجربه: شما تمام عمر خود کار خواهید کرد و فقط پنج سال تحصیل خواهید کرد. از آنچه جوانان نامیده می شود نهایت لذت را ببرید: پیاده روی کنید ، تفریح کنید ، مست شوید ، آخرین پول خود را خرج کنید ، رمان های دیوانه وار بچرخانید. دانشجویی - به همین دلیل زمان بی تدبیری و دستاوردهای بزرگ است. و این کاملاً ساده است: مهم نیست که علاقه مندان چه می گویند ، همان روز که کار شروع می شود ، مطالعات شما برای شما به پایان می رسد. ترکیب این امر غیرممکن است. غیر ممکن. استثمار نیروی کار و پول هنگفت را تا 22 سالگی به تعویق بیندازید - تا بازنشستگی و سپس دور خواهد بود. این بدان معناست که پول زیادی از شما دور نمی شود - که نمی توان در مورد جوانی گفت.

توصیه شده: