فهرست مطالب:

چگونه احساس شرم را از بین ببریم؟
چگونه احساس شرم را از بین ببریم؟

تصویری: چگونه احساس شرم را از بین ببریم؟

تصویری: چگونه احساس شرم را از بین ببریم؟
تصویری: چگونه شرم و خجالت را در فرزندم از بین ببرم؟ 2024, آوریل
Anonim
Image
Image

آنها می گویند زمانی افرادی بودند که شرمنده نبودند. آنها با آرامش زندگی می کردند و هرگز نگران ظاهر آن از بیرون نبودند. و در مقابل چه کسی می توانند خجالت بکشند ، اگر کسی جز آنها نبود. آنها می توانستند هر کاری انجام دهند ، با صدای بلند فریاد بزنند ، آهنگ بخوانند ، مزخرف بگویند و در زیر هر درختی عشق ورزند … نام آنها آدم و حوا بود ، و من با وجود سرنوشت غم انگیز آنها بسیار به آنها حسادت می کنم. برخلاف ما ، آنها کلمات وحشتناک مجموعه "شرمنده" ، "زشت" ، "ناشایست" و بیشتر در فرهنگ لغت مترادف را نمی دانستند. زمان خوبی بود ، طلایی …

یک بار در ماه من رویای مشابهی را با تغییرات جزئی مشاهده می کنم. انگار در یک مکان شلوغ کاملاً برهنه ایستاده ام. می ایستم و به طرز دردناکی سرخ می شوم ، زیرا نامناسب و شرم آور است. سپس ، طبق فیلمنامه ، گوشه به گوشه می شوم و سعی می کنم مخفی شوم ، اما باید بروم و سعی می کنم بر خودم چیره شوم و اولین قدم را بردارم. با عرق سرد بیدار می شوم و روکش ها را می کشم. مترجمان خواب این را به شیوه ای بی نظیر توضیح می دهند ، اما من می دانم: بدترین چیز در زندگی این است که شرمنده هستید ، اما چگونه می توانید احساس شرم را از بین ببرید؟ و من سعی می کنم با آن مبارزه کنم. تا جایی که می توانم.

… برای از دست دادن وقت در چیزهای بی اهمیت

شرمنده. به نظر من ، این ترس از کودکی نه چندان ثروتمند ناشی می شود. ما ضعیف زندگی می کردیم ، اما می دانستیم چگونه به راحتی با این موضوع ارتباط برقرار کنیم و با دیگران به اشتراک بگذاریم. بنابراین ، وقتی بزرگسال می شویم ، اغلب شرمنده می شویم که وقت خود را در چیزهای کوچک در فروشگاه هدر دهیم ، سبزیجات با تخفیف بخریم ، این صبر نیست که منتظر تغییر کوچکی از صندوقدار باشیم ، ما کمتر از صد وام بدون بازپرداخت وام می دهیم ، خجالت می کشیم. برای جویدن آدامس به سوپرمارکت بروید و می ترسید برای بازپرداخت درآمد به اداره مالیات بروید. مالیات. از این گذشته ، همه اینها چیزهای کوچکی هستند و بدون آنها زندگی راحت امکان پذیر است و می توانید سختی ها را تحمل کنید ، فقط به نظر نمی رسد که خرده پا ، بخیل ، وسواسی به نظر برسید …

شرمنده نیست. من نمی خواهم سخنان قدیمی در مورد یک پنی که از روبل محافظت می کند را یادآوری کنم ، اما فقط باور کنید - در این "شرمندگی" شما درآمد مناسبی را از دست می دهید. و علاوه بر این ، با افراد ضعیف خود ، افراد ناشایست را تشویق خواهید کرد. وقتی یک بار دیگر به جای 300 گرم کالباس درخواستی 600 وزن کردم ، تصمیم گرفتم که این کار ادامه پیدا نکند. چرا ، در نهایت ، من دائماً بیش از حد پرداخت می کنم و از این می ترسم که اصرار کنم یک آووکادو کامل را برای شام از دست بدهم؟ از ترس دندان هایم را روی هم فشار دادم و به جنگ رفتم. عمه فروشنده با لبخندی جذاب پرسید: "کمی بیشتر ، هیچی؟" لبخند عمیقی زدم و گفتم: "فقط اگر 50 درصد تخفیف بگیرید!" بار دوم که عمه ام برای من 340 گرم وزن داشت ، آن را برداشتم ، اما تصمیم گرفتم که این آخرین قدم با اراده ضعیف من است. روز بعد ، من با یکی از دوستانش به پیشخوان او آمدم و یک عبارت آماده و تمرین شده را در خانه بیرون آوردم: "لطفاً وزن من را بیشتر از 400 گرم پنیر وزن کن!" دوست پوزخند مخربی زد. ترازو 395 گرم نشان داد. با حمایت از آنها ، مقابله با شرم بسیار آسان تر بود. در یک فروشگاه دیگر ، من خواستم نوک آهن روی سوسیس را قطع کنم. در سوم ، او پیشنهاد خرید سه بسته کفیر منقضی شده را به نصف قیمت پنکیک داد. یکی از دوستان با جدیت چهره وحشتناکی را در چهره خود نشان داد و هر بار ما برنده می شدیم.

… چیزی به صورت رایگان دریافت کنید / رایگان بگیرید

شرمنده. اوه ، چقدر شرم آور است. من خودم می توانم درآمد کسب کنم ، بنابراین نیازی به پول رایگان ندارم. و همه این مسابقه ها ، توزیع فیل ها ، جاذبه های احمقانه برای کودکان است ، زیرا یک بزرگسال به طور قطع می داند که فقط موش ها پنیر رایگان می خورند … یک بار من به عنوان یک فروشنده شکلات در یک قطار رفت و آمد تماشا کردم ، در حال عبور ، دختری زیبا را با یک تکه شکلات درست مثل آن ، چون او بسیار زیبا بود ، با چنین روسری راه راه و عینک روی بینی محکم. شکلات را به او فشار داد ، لبخندی زد و ادامه داد. دختر سرخ شد ، شروع به پیچاندن شکلات در دستانش کرد ، به دنبال تاریخ انقضا بود ، پیشانی خود را چروک کرد و … در ایستگاه خود بیرون رفت و شکلات را روی نیمکت گذاشت.زیرا شرم آور است ، آه ، چقدر شرم آور است که از یک رایگان استفاده کنید ، مخصوصاً اگر یک کیف Chanel روی شانه خود دارید …

شرمنده نیست. در سن مدرسه و دانش آموز ، در واقع آسان است. اما بعداً ، از جایی ، سدی از خجالت ظاهر می شود … و به نظر می رسد که تلاش برای به دست آوردن چیزی زیر شأن شماست ، زیرا شما یک فرد بالغ هستید. من و رفقایم با این شرم "بزرگسال" به شیوه ای بسیار سرگرم کننده و م foughtثر مبارزه کردیم - ما در هر ارتقاء ، درپوش بطری ها را جمع آوری می کردیم. ما مجموعه کاملی از قوانین را برای "جمع آوری کلاه واقعی" ایجاد کردیم ، که در آن قاعده اصلی این بود که خودتان نوشیدنی نخرید. علاوه بر این ، ما توافق کردیم که دفن زباله برای ما ممنوع است. عصرها برای شکار بیرون می رفتیم. و چگونه می توان از احساس شرم در چنین شرایطی خلاص شد؟ جالب ترین چیز این بود که درپوش را جلوی جمع کثیری از مردم در جایی در وسط پیاده رو بگیرید. سپس یک مرحله دشوار دیگر - تغییر درپوش برای جایزه در فروشگاه. همه اینها ، با تعریف ، شرمنده است که یک خانم جوان مرفه و جدی انجام دهد. اما ما این کار را کردیم. یک ترس کمتر

… کارهای خوب انجام دهید

شرمنده. نمی دانستم شرم آور است تا اینکه در سن 17 سالگی به طور تصادفی وارد اردوی پیشاهنگی شدم. در یکی از روزهای پر سر و صدا و پر سر و صدا ما ، مشاور لیزا شرایط یک بازی جدید را پیشنهاد کرد. ما مجبور بودیم به خیابان های شهر برویم و کارهای استثنایی خوبی انجام دهیم. هر چیزی. حمل کیف برای مادربزرگ ها ، دادن گل به دختران ، نشان دادن بز به کودکان گریان … ما با سرعت تمام به داخل شهر شتافتیم ، اما در سردرگمی در همان چهارراه اول متوقف شد. برای ما ناراحت کننده بود … و همه تلاشهای ناشیانه ما برای انجام کارهای خوب باعث ایجاد ترس و نگاه های کثیف در مردم شد. از آن زمان ، به دلایلی ، من شرم داشتم که به افراد مسن کمک کنم و حتی در قطار از صندلی خودداری کنم …

شرمنده نیست. پنج سال گذشت و من به نوعی به یک کنسرت خیابانی در ورزشگاه رسیدم. ما روی چمن دراز کشیده بودیم و تمام روز به آهنگ های بلند گوش می دادیم. چادر کنار ما بود و دو مرد در آنجا بادکنک می فروختند - بسیار زیبا ، روشن ، شناور ، اما برای ما بسیار گران. اواخر شب آنها شروع به چرخاندن کردند و معلوم شد که تعداد زیادی توپ باقی مانده است - احتمالاً حدود 15 توپ. خوشبختانه برای ما ، چشم آنها به ما افتاد - و توپ های باقی مانده کاملاً رایگان و رایگان به دست ما تبدیل شد. پس همین. سپس در مترو شب سوار خانه شدیم و بادکنک ها را به چپ و راست دست دادیم. جوانان آنها را به دختران خود می دادند ، بچه ها آنها را محکم در دست خود می گرفتند ، طرفداران فوتبال شعارهای آهنگین خود را برای ما می خواندند ، ما آهنگ هایی از کنسرت خود به آنها دادیم و همه از ایستگاه های خود گذشتند ، اما این بسیار سرگرم کننده بود ، و معلوم شد اگر انجام این کارها از صمیم قلب و سرگرم کننده باشد ، حتی شرم آور نیست.

… بوسیدن / عشق ورزیدن در ملاء عام

شرمنده. من هنوز شرمنده ام. و به نظر من زشت است. چند سال پیش ، من و یک دوست روی چمن نشسته بودیم و به اطراف نگاه می کردیم. این زن و شوهر ، که ما آنها را نه چندان دور دیدیم ، مشغول این واقعیت بودند که به نظر من فقط در جایی در نزدیکی حمام اتفاق می افتد … و آنها بسیار جوان بودند ، حدود 17 ساله ، سن دانش آموزان من ، و ما بزرگسال بودیم و افراد جدی ، و ، به نظر می رسد ، چه اشکالی دارد؟.. اما به نوعی احساس می کردم که منزجر کننده و نفرت انگیز است ، و فکر کردم که اگر او را نیز ببیند به او چه می گویم. به طور کلی ، من شرمنده هستم. و در حالی که من نمی خواهم کاری در مورد آن انجام دهم.

شرمنده نیست. من چهار مقاله را مطالعه کرده ام که در آن می توانید اگر در خانه نیستید عاشق شوید. آنها را سه بار از پایین به بالا و از بالا به پایین دوباره خواندم. به یاد آوردم که توالت در هواپیما چگونه بود ، فضای داخلی فولکس واگن دوست قدیمی من ، عنکبوت های موجود در فضای نزدیک خانه و راه پله ها. من همه همسایه ها را شمردم - افراد مسن و کودکانی که نمی توانند این رویداد را تأیید کنند ، به یاد آوردند که چگونه من خودم به عنوان خدمتکار کار می کردم و توالت های کثیف را تمیز می کردم ، پس از خوانندگان این مقالات ، به تخت گرم و گرم من ، میز بزرگ در نگاه کردم. آشپزخانه ، حوله نرم در حمام و تصمیم گرفت. با این وجود ، شرم آور است. هنوز زشته من نمی خواهم.

… فقیر بودن

شرمنده. من شرم دارم که می گویم نمی توانم با همه به یک کافه بروم ، زیرا صد هفته و نیم دیگر به حقوق من باقی مانده است.این شرم آور است که با بهترین دوست خود به Mexx بروید و وقتی او در تلاش است حداقل یک پیراهن سفید نخرید. اگر بلیط ها سه هزار تومان قیمت داشته باشند ، شرم آور است که از رفتن با دوستان برای اولین نمایش در BDT خودداری کنید ، اما بازیگران مورد علاقه شما در آنجا بازی می کنند. شرم آور است که به بهترین دوست خود هدیه ای گرانقیمت ندهید و سوغاتی از سفر برای همه نیاورید ، حتی اگر کیف پول شما خالی باشد. و بنابراین شما با همه راه می روید و وانمود می کنید که همه چیز همانطور که باید باشد. اما در حقیقت ، شما نه از تئاتر ، نه از کافه ، و نه از خرید لذت نمی برید ، زیرا همه اینها اضافی ، گران ، غیر ضروری است. و همه به خاطر شرم احمقانه به نظر می رسد فقیر.

شرمنده نیست. وقتی یاد بگیرید که چگونه با پول راحت تر رفتار کنید ، سرانجام متوجه خواهید شد که فقیر بودن حتی شرمنده نیست. و تحت درمان قرار گرفتن کمتر از درمان خود خوشایند نیست. و حتی درخواست پول از یک رهگذر تصادفی ، زیرا در مترو هیچ نشانه ای وجود ندارد ، به هیچ وجه شرم آور نیست ، بلکه بسیار سرگرم کننده است ، زیرا چه کسی می داند این رهگذر معمولی کیست. شما باید از نگرانی دست بردارید و از صد آخر دست بکشید و وام نگیرید و از فرصتی که برای شناختن خود دارید شاد باشید و چهل بوته گل رز را در زیر پنجره بکارید. زیرا در چنین لحظاتی می توانید شادی های شگفت انگیز یک فرد بدون پول را بیاموزید. از این گذشته ، این نه تنها یک فرد فقیر نیست ، بلکه یک فرد آزاد نیز است. و هیچ شرمندگی نباید آزادی شما را محدود کند.

… داشتن چنین خواسته ها / احساسات / رویاهایی

شرمنده. و از چه چیزی خجالت نمی کشیم. ما از ترجیحات جنسی خود شرم داریم. شرمنده ایم که دست دوم برویم. ما میل به خوردن شاورما را پنهان می کنیم ، نه سوشی. ما حسادت سالم و حسادت طبیعی را پنهان می کنیم. من حتی در مورد عشق بدبین می شوم ، اگرچه در واقع آخرین عاشقانه در من هرگز نمی میرد. دوست من نمی تواند به دوستش بگوید که می خواهد ازدواج کند ، زیرا اکنون شیک نیست و دوستش از والدین قدیمی خود خجالتی است و به همین دلیل ، او هنوز نمی تواند تصمیم بگیرد که از او خواستگاری کند. من قبلاً در مورد این واقعیت سکوت کرده ام که همان دوست من از آشنایی با والدینش خجالت می کشد ، زیرا او بسیار خانه دار و آرام است ، ناگهان آنها آنها را دوست ندارند. و والدین از این می ترسند که برای دوست دختر پسرش خیلی خسته کننده به نظر برسند و کتاب های شیک بخوانند. ما از یکدیگر خجالت می کشیم ، اگرچه به یک چیز فکر می کنیم ، اما از ترس اینکه سوء تفاهم نشود از ابراز همدردی خود خجالت می کشیم. و ، احتمالاً ، بیش از یک داستان عاشقانه به دلیل این پدیده قبل از شروع شکست خورد. بله ، این غم انگیز است ، اما من امیدوارم که بتوان آن را برطرف کرد.

شرمنده نیست. اگر خواسته های خود را پنهان می کنید و برای تحقق آنها تلاش نمی کنید ، آنها به ایده های ثابت تبدیل می شوند و می توانند تمام عمر شما را عذاب دهند. پس دست تکان دهید و از فرصت استفاده کنید. حداقل بعداً پشیمان نخواهید شد. از این گذشته ، ما همیشه از کارهایی که انجام داده ایم پشیمان نیستیم ، بلکه از کارهایی که نکرده ایم پشیمان هستیم.

در پاسخ به این س:ال که چگونه می توان احساس شرم را از بین برد؟ زیگموند فروید می گوید اثبات شده ترین راه برای غلبه بر شرمندگی ، عشق است. به هر حال ، وقتی عاشق هستید ، همه ترس ها برای شما احمقانه و کوچک به نظر می رسند. شاید به این دلیل است که افراد عاشق احمق می شوند. یا شاید به این دلیل که شما وقت ندارید به انواع نزاکت ها و نظرات دیگران فکر کنید. نمی دانم. من فقط فکر می کنم که شما باید به ترس های خود بخندید ، آن ها را به عزیزان و عزیزان خود بگویید ، یک بیکا به نام شرم بکشید و دیگر از هیچ چیز نترسید. و سپس فقط از لذت سرخ می شوید.

توصیه شده: