فهرست مطالب:

بحران های زندگی خانوادگی
بحران های زندگی خانوادگی

تصویری: بحران های زندگی خانوادگی

تصویری: بحران های زندگی خانوادگی
تصویری: اولین گام در حل مشکلات زناشویی 2024, آوریل
Anonim
Image
Image

با کمال تعجب ، این واقعیت دارد: مهم نیست چند بار ازدواج کنیم ، اگر از تاریخ شروع زندگی زناشویی حساب کنیم ، بحران های خانوادگی همزمان رخ می دهد. علاوه بر این ، حتی علل درگیری ها و موضوعات نزاع نیز عملاً تغییر نمی کند. که از آن دو نتیجه به طور همزمان گرفته می شود. اولین (و دلداری دهنده): در اینجا هیچ مجرم وجود ندارد و جستجوی آنها بی معنی است. دومی (و بیایید بگوییم فلسفی): از آنجا که آنها اجتناب ناپذیر هستند ، شما حداقل باید برای این کار آماده باشید.

همکارم اخیراً دائماً در غم و اندوه عمیقی به سر می برد. در واقع ، چه چیزی می تواند یک زن جوان بسیار زیبا ، که دارای یک نوزاد زیبا ، یک شوهر دوست داشتنی و یک حرفه خوب است ، را در چنین وضعیتی قرار دهد؟ معلوم شد که رابطه با شوهرش تغییر کرده است. او نسبت به کودک کاملاً بی تفاوت شده است و به طور کلی یک سرگرمی را تنها به ارتباط با خانواده ترجیح می دهد. و مهمتر از همه ، رفتار او به طور ناگهانی و بدون دلیل مشخص تغییر کرد. هرگونه گفتگو و پند و اندرز منجر به چیزی نمی شود و خنک شدن فقط تشدید می شود. شخص فقیر در مقطعی حتی شروع به صحبت در مورد طلاق کرد ، اما خوب است که به عنوان یک زن معقول ، قدرت پیدا کرد تا به یک متخصص مراجعه کند. این روانشناس زمان شناخته شده شروع بحران های خانوادگی را به او یادآوری کرد ، که با همه نشانه ها در خانواده همکار من رخ داد.

بحران ، مانند هر پدیده ای که از نظر علمی توصیف شده است ، ویژگی های خاص خود را دارد. شاید بررسی کنید که دعوا با معشوق در هفته گذشته نشانه مشکلات قریب الوقوع است؟

علائم بحران

  • عدم وجود نزاع کامل بین همسران ، یا برعکس ، تعداد نزاع ها از مرزهای مجاز فراتر می رود.
  • هنگامی که شرکا در مورد مشکلات خود بحث می کنند ، بحث سازنده نیست: هرکدام با دلخواه خود تنظیم شده و سعی نمی کند دیگری را درک کند.
  • در ارتباطات ، واکنشهای تهاجمی-تهاجمی غالب هستند. هرکسی در دیگری مقصر درگیری را می داند. هر کدام به دنبال این هستند که دیگری را مجبور به انجام کارهای خود کنند.
  • اجتناب سرسختانه از رابطه جنسی توسط یکی از شرکا.
  • شوهر شما توسط شما از منطقه تصمیم گیری رانده می شود.
  • شوهر خود را از حل مشکلات روزمره دور می کند. به خودی خود می رود.
  • وسواس در مورد یک موضوع (به ویژه اگر این موضوع بحث امور کودک باشد) یا برعکس ، سکوت مرگبار.
  • همسر دیگر به فکر خود نیست و خود را کاملاً وقف خانواده اش می کند و در نتیجه از یک زن به اسب اسب تبدیل می شود.
  • کار گرایی بیشتر اوقات ، کسانی که نمی توانند خود را در خانواده تأکید کنند ، به ویژه مردان ، از این مشکل رنج می برند.

بحران های زندگی خانوادگی نیز فرکانس خاص خود را دارد. این بدان معنا نیست که هر خانواده لزوماً باید در یک بازه زمانی از پیش تعیین شده دچار مشکل شوند. اما اگر ناگهان برخی از عجایب در رفتار یک شریک ظاهر شد ، پس باید در نظر گرفت که آیا آنها دقیقاً با این واقعیت که زمان بحران فرا رسیده است ارتباط دارند؟

سال اول و اولین بحران خانوادگی. این ناشی از مشکلات سنگ زنی متقابل است. همه چیز در اینجا روشن است: شوهر یک "خرگوش" است ، زن یک "جغد" است. او چیزها را دور می اندازد ، او از آشفتگی متنفر است. او مشت محکم است ، او اسراف کننده است. و غیره. اگر مردم واقعاً دوست دارند ، این بحران به راحتی برطرف می شود.

Image
Image

سه تا چهار سال. بحران اول زاده زن در دوران بارداری جذب می شود ، سپس در نوزاد. شوهر ، به نوبه خود ، فاقد توجه زن است ، او به همسر خود برای فرزند حسادت می کند. مرد از نظر جنسی راضی نیست ، نقص های بیشتری در همسرش می بیند ، عصبانی می شود و ممکن است تصمیم بگیرد خیانت کند. همسر عصبی است ، از سوء ظن و رسوایی عذاب می کشد. اگر یک زن بتواند قدرت را در خود پیدا کند و به شوهر خود توجه کند یا حداقل توضیح دهد که توجه کمتر به معنی عشق کمتر نیست ، بحران نیز حل می شود.

پنج سال.بحران بازگشت دلیل شروع این بحران را می توان توسط یک زن ارائه کرد. در این زمان ، او به زندگی حرفه ای و اجتماعی فعال پس از تولد فرزند باز می گردد. و او شروع به درک می کند که کار زیادی انجام نمی دهد. او با یک کار تقریباً غیرممکن روبرو است: حفظ راحتی در خانه ، توجه به کودک و شوهر ، انجام وظایفش در محل کار و ظاهر مطابق میل او. زندگی جدید پس از گوشه گیری اجباری می تواند با نیاز شدید زن به تجربیات احساسی تازه همراه باشد. این امر منجر به خیانت زنان فقط در پنجمین سال زندگی خانوادگی می شود.

ایرینا ، 32 ساله ، 1 کودک ، مدیر دفتر: "بازگشت به محل کار پس از 2 سال وقف کودک برای من مانند مهاجرت به دنیایی دیگر ، شگفت انگیز و متنوع بود. و افرادی که در یک کار جدید ملاقات کردم بر خلاف دیگران ، و حتی بیشتر شوهرم ، که همیشه عصبانی و خسته بود. شاید به همین دلیل است که عاشقانه ای که با رهبرم شروع کردم منطقی بود. خوشبختانه ، تصور تازگی به سرعت از بین رفت و من فهمیدم که چه چیزی را خراب کنم ، زیرا به خاطر چیزی که ممکن است هنوز به نتیجه نرسد ، ارزشش را ندارد."

خوب ، در اینجا چه چیزی می توانم توصیه کنم؟ مردان ، به ما بسیار توجه کنید ، و شاید بسیاری از موارد را بتوان تصحیح کرد!

هفت سال. بحران یکنواختی در این زمان ، همه چیز در خانواده از قبل تنظیم شده است: زندگی روزمره ، روابط صمیمی ، ارتباطات ، کار. آمارها نشان می دهد که در این مرحله زنان اغلب شروع کننده طلاق هستند. زن و شوهر قبلاً از یکدیگر خسته شده اند. اکثر مردان از اینکه همسرانشان دیگر از سرگرمی های خود دست برداشته اند شکایت دارند ، آنها انگیزه های عاشقانه را نادیده می گیرند. و از طرف دیگر ارتباط برقرار می کنند: معشوقه ها باعث می شوند دوباره احساس شکارچی کنید. در عین حال ، "خیانتکار" حتی به جدایی از همسر خود فکر نمی کند و با تهدید جدی قرار گرفتن در معرض ، به راحتی از معشوقه خود جدا می شود. یک مرد نمی تواند به راحتی یک خانه ، یک خانواده ، یک شیوه زندگی عادی را خراب کند ، او همچنین به تلاشهای خود برای ایجاد همه اینها اهمیت می دهد.

آناستازیا ، 33 ساله ، دو فرزند ، مدیر بخش: "ما 10 سال با شوهرم زندگی کردیم ، دو فرزند به دنیا آوردیم و صادقانه بگویم ، اطرافیان ما چیزی برای حسادت داشتند. برای خوشحال کردن همه چیز ، این احساس وجود داشت که من هرگز واقعاً آن را دوست نداشتم و به سختی آن احساس را تجربه خواهم کرد. که در کتابها شرح داده شده است. در همان زمان بود که او ظاهر شد. 10 سال بزرگتر ، عاقل تر ، و مهمتر از همه ، او با من مانند یک شوهر رفتار کرد ، من مدت طولانی با او رفتار نمی کردم. من مراقبت و نگران بودم ، به هر چیز کوچکی علاقه داشتم در زندگی ام ، من آماده بودم که افکار عمومی را پشت سر بگذارم ، اگر فقط ما با هم بودیم. اگر بچه ها نبودند ، من شوهرم را ترک می کردم و بدون تردید به سراغ او می رفتم. اما یک سال سختی ها ، وقتی مجبور شدم زندگی کنم در دو خانه ، شوهرم را فریب دهید و بچه ها را به سختی ببینید ، آنها یک زن شاد را به ویرانه تبدیل کردند. من به خانواده ام بازگشتم ، که شاید پشیمان شوم."

و ما زنان نیز باید قدر دستاوردهای خود را بدانیم ، بدین معنا که ما باید برای مردان خود با یکنواختی و یکنواختی مبارزه کنیم. بیهوده نیست که آنها می گویند: "رسوایی بهتر از یکنواختی!"

Image
Image

چهارده ساله. بحران 40 ساله. حتی اگر همسران سالها در هماهنگی کامل زندگی کرده باشند ، در 40 سالگی مهمترین بحران را تجربه می کنند. در زنان ، این می تواند با نزدیک شدن به یائسگی ، زوال شخصیت ، افزایش تحریک پذیری همراه باشد. تقریباً هر زوج با تجربه دچار رکود جنسی و عاطفی می شوند. به طور متوسط هر پنجم مرد بین 40 تا 50 سال ازدواج مجدد می کند. بیش از نیمی از زنان 15-20 سال جوانتر از آنها ازدواج می کنند ، دیگران شریک زندگی خود را یکی پس از دیگری تغییر می دهند. اعتقاد بر این است که "شورش دهه چهل" نسخه ای از یائسگی مردانه است ، واکنش به تغییرات هورمونی ، اما اکثر دانشمندان معتقدند ترس پیش پا افتاده مقصر همه چیز است.یک مرد شروع به درک می کند که زندگی در حال گذر است ، هیچ چیز جدید و غیر معمول رخ نخواهد داد ، پیری در پیش است. چنین بازتاب هایی منجر به نوروزهای نهفته می شود.

و ساده ترین و م effectiveثرترین راه مقابله با ترس ایجاد توهم جوانی است. متأسفانه در اینجا چیزهای زیادی برای توصیه وجود ندارد. بحران میانسالی ، همانطور که پزشکان امروزی می گویند ، مشكل مردان و زنان است. بنابراین ، اگر بعد از بزرگ شدن کودکان ، می توانید قدرت و تمایل خود را برای علاقه به یکدیگر پیدا کنید ، این بدان معناست که می توانید با افتخار در برابر این بحران مقاومت کنید. اما این تنها با تمایل متقابل و تلاش مشترک امکان پذیر است.

بحران های زندگی خانوادگی عینی است. اما راه های غلبه بر آنها نیز عینی است. و اگر این کار را به موقع ، آگاهانه و با هم انجام دهید ، باید موفق شوید. و برخی از نکات ما مطمئناً در این مورد کمک خواهد کرد.

توصیه شده: