الکساندر شولگین:
الکساندر شولگین:

تصویری: الکساندر شولگین:

تصویری: الکساندر شولگین:
تصویری: "شولگین هایی که من می شناسم و دوست داشته ام" - مصاحبه الکساندر شولگین 2024, ممکن است
Anonim
Image
Image

شما می توانید تقریباً بی وقفه در مورد آهنگ های احمقانه بنویسید ، زیرا تخیل انسان هیچ مرزی نمی شناسد و در چارچوب عقل سلیم قرار نمی گیرد. به صورت طبقه بندی شده این شاتل فضایی آمریکایی Discovery برای فرود و جستجوی واکسن ایدز نیست! این یک طرز فکر خاص را می طلبد - برای اینکه طوفان را از هیچ در یک لیوان منفجر کنید ("او از آنچه بود کور شد" - خطوط نه تنها در مورد ساختن مردان ، بلکه آهنگ ها) ، پیچاندن مزخرفات از سه جعبه ، تقویت احمقانه با دو سه قافیه اثبات شده "همه بدون مشکل - من شما را می خورم" ، "من وارد شبکه شدم - شاید بچه هایی وجود داشته باشد" ، "برای لب زدن شما - زیرا دوباره" ، و با افتخار در رادیو و تلویزیون - سلام ، من به (a) رسیدم ، و او (a) (a) را خواند! در اینجا شما در حال پوزخند زدن هستید و هنرمندان با چنین افتخاری آثار خلاقانه نویسندگان خود را (بنویس "بخوان" - دست بلند نمی کند) بیرون می آورند … درست است ، خدا را شکر ، همه نویسندگان اینطور نیستند و همیشه هم مجری نیستند چنین آهنگهایی را خواهد خواند

"در آلبوم جدید من دو شخصیت برجسته وجود دارد -" Ballerina "و" Singer ". آنها فقط صنعت سرگرمی فعلی را مشخص می کنند ، - الکساندر شولگین ، که اخیراً آلبوم منحصر به فردی "Presentation" را منتشر کرده است ، قانع کننده صحبت می کند … - خوب ، مردم نمی توانند آن را دوست داشته باشند. اگرچه آنها را در تعداد زیادی نشان می دهند. همه چیز قبلاً به طور کلی اذیت شده است. حتی اگر شخصی در اطراف خود قدم بزند و زیر لب صدای کر بخواند ، پس از مدتی او را به خاطر نمی آورد. زیرا نمی توان آن را MU-ZY-KOY نامید!

و نمی توانید بگویید که ذائقه مردم خراب شده است. فقط ممکن است در برهه ای از رشد ، فرد از نظر سن بیولوژیکی (گذرنامه) چندان رشد نکرده باشد ، اما از نظر معنویت. یعنی نگرش های اخلاقی و اخلاقی او در مرحله اولیه است و او هنوز به چیزی ابتدایی بسنده می کند ، اما در عین حال برای توسعه تلاش می کند. فردی که به اندازه کافی سن دارد می تواند زمانی در آن سطح باشد که چیزی را از آنچه در حال حاضر در همه ایستگاه های رادیویی شنیده می شود دوست داشته باشد. این بدان معناست که او در جایی کاملاً توسعه نیافته است ، در جایی تلو تلو خورده است - اندکی سقوط کرد ، به طور نسبی ، برای سال دوم باقی ماند.

اما تحمیل این طعم توسط ساختارهای خاص ، و حتی در حدی که در حال حاضر اتفاق می افتد ، منجر به رد می شود. مطمئناً بسیاری از خوانندگان Cleo.ru با من موافق هستند. زیرا فکر نمی کنم شما ، دختران دوست داشتنی ، از آنچه اکنون خوانده می شود و نشان داده می شود ، خوشحال باشید. من می دانم که زنان موجوداتی روحانی هستند."

- هنر جمعی وجود دارد ، هنر واقعی وجود دارد. و توده ای وجود دارد که برای واقعی شدن تلاش می کند. با این وجود ، آیا هنوز چیزی واقعی در روزهای ما وجود دارد؟

- من کلمات را جدی می گیرم. اگر ریشه شناسی کلمه "هنر" را در نظر بگیرید ، این "هنر ایجاد" است ، درست است؟ بنابراین ، من واقعاً این کلمه را دوست ندارم. و من س theال را به شرح زیر تغییر می دهم: آیا چیزی در حال حاضر وجود دارد؟ البته وجود دارد! ما فقط از یک طرف در یک زمان نسبتاً سخت زندگی می کنیم. اما ، از سوی دیگر ، این زمان را باید به پایان رساند تا به چیزی جدی تر و مهمتر دست یافت. اینها نوعی "پیش شرط های انقلابی" هستند که طبقات بالا نمی توانند و طبقات پایین نمی خواهند. امروز این است: هیچ چیز جدید وجود ندارد ، هیچ قهرمان وجود ندارد ، هیچ چهره روشن جدیدی وجود ندارد. و جامعه منتظر است.

Image
Image

- چرا "کارخانه" اینقدر محبوب است؟

- از آنجا که مردم فکر می کردند: "اوه ، حالا چند چهره جدید تمیز به ما پیشنهاد می شود" - و مجذوب شدند. و سپس مشاهده کردند که هرکسی که از آنجا بیرون می آید ، کپی همان موسیقی پاپ موجود می شود. سپس ناامیدی شروع می شود ، که باعث می شود مردم چیز بهتری را تقاضا کنند.البته ، این روند بلافاصله اتفاق نمی افتد ، زیرا چندین سال در زندگی جامعه به اندازه زندگی یک فرد به طور قابل توجهی نمی گذرد. اما این پیش نیازها نوعی تقاضای پرشور را ارائه می دهند. و اگر تقاضا وجود داشته باشد ، عرضه نیز وجود دارد. فقط این چیز جدید چیزی از غرب را کپی نمی کند ، زیرا ما چنین چیزی را بیش از یک بار در تاریخ روسیه تجربه کرده ایم. به یاد داشته باشید ، در قرن نوزدهم ، همه جامعه سکولار به زبان فرانسه صحبت می کردند. هیچ کلمه ای به زبان خود شما بد سلیقه نیست! و سپس همه چیز ایتالیایی تحت سلطه بود: کارگردانان ایتالیایی اپرای ایتالیایی را در روسیه روی صحنه بردند ، که در آن هنرمندان ایتالیایی آواز خواندند.

بنابراین MTV در مقایسه با هجوم همه چیز اروپایی و غربی هنوز "در حال استراحت" است. اما به یاد داشته باشید که بعد از آن چه اتفاقی افتاد: اپرا ورشکست شد ، کارگردانان و بازیگران خارجی متعهد به خانه بازگشتند. و حلقه لیادوف تبدیل به "مشتی توانا" شد و کهکشان آهنگسازان شگفت انگیزی مانند: ریمسکی-کورساکوف ، موسورسکی ، بورودین ، چایکوفسکی … و این آهنگسازان مشهور به غرب نگاه نکردند ، آنها به داخل نگاه کردند ، ریشه ، سنتهای قومی یافت شده ، عامیانه. و مردم آنها را پذیرفتند و دوست داشتند ، زیرا آنها علاقه ای به کلون و تقلبی ندارند ، که قبل از ظهور "مشت قدرتمند" در روسیه ساخته شده بودند و اکنون نیز انجام می دهند.

مردم به افراد علاقه مند هستند نه تقلید کنندگان. مجریان باید چیزی حمل کنند. و اکنون اکثر آنها روی صحنه می روند تا خود و لباس خود را نشان دهند و برخی از نقاط بدن را تکان دهند. اما این مسخره است! ما در باغ وحش زندگی نمی کنیم!

- آنها می گویند ما ادبیات خوب کمتری می خوانیم ، به این معنی که تنزل وجود دارد …

- این یک پیشرفت طبیعی است. به آمریکا فکر کنید ، ما دوست داریم به دنبال آن باشیم. دوره ای بود که هیپی ها فرمانروایی می کردند: یک رابطه باز وجود داشت (آنچه ما می خواهیم - سیگار می کشیم ، آنچه می خواهیم - ما می نوشیم ، کسانی را که می خواهیم - دوست داریم). بنابراین ، فرزندان این هیپی ها ، وقتی بزرگ شدند ، محافظه کارترین و پاکدست بودند. زیرا والدین سعی کردند فرزندان خود را از آنچه که خود مزه آن را چشیده اند منزوی کنند. آنها فهمیدند خوشبختی چیست. بنابراین ، نسل خوانده نشده امروز ما تا پایان روزهای خود خواندنی نیست. یک روز شخصی می فهمد که چیزهای خالی زیادی در جهان ظاهر شده است ، به عنوان مثال ، فیلم هایی با طرح های یکنواخت ، و سپس او تمایل به بازگشت به کتاب را خواهد داشت. و این س willال پیش خواهد آمد: به کدام کتاب؟ آن چیزی که یکبار در مترو خواندم و فراموش کردم که در مورد چه چیزی صحبت می کند (می دانید چگونه سالاد را خوردم: به نظر می رسد معده ام پر است ، اما هنوز می خواهم بخورم)؟ یا چیز جدی تری؟

Image
Image

- شما خوش بین هستید ، من تماشا می کنم!

- من به خوبی اعتقاد دارم. حتی جامعه شناس گفت که همه چیز پوچی پوچی است. زمان پراکنده کردن سنگ ها و زمان جمع آوری آنها. زمان در آغوش گرفتن زمانی است که از بغل کردن دوری می کنید. زمانی از روز ، زمانی از شب وجود دارد. چرا شب را در درون خود حل می کنید و می گویید: "اوه ، آمده است ، چقدر برای من سخت و بد است!" زندگی چرخه ای است. هر چیزی که شروع می شود قابلیت عبور دارد. و بعد از زمان تاریک روز همیشه یک روز روشن وجود دارد. ما باید به بهترین ها اعتقاد داشته باشیم. ایمان به انسان چیزهای زیادی می دهد.

به عنوان مثال ، اگر چیزی مرا ناراحت کند ، هرگز با روحیه بد به رختخواب نمی روم. حداقل 5 دقیقه بیرون می روم ، به آسمان نگاه می کنم … و همه چیز به خودی خود از بین می رود ، همه غم ها.

و من نمی دانم افسردگی چیست. نه ، من معنی این کلمه را می فهمم ، اما خودم هرگز آن را تجربه نمی کنم. و کجا باید باشد؟ و چرا؟

- دلتنگ شدن …

- اما لازم نیست برای این کار افسرده شوید. فقط باید به یکی از عزیزان خود بگویید: "من احساس بدی دارم ، به من رحم کن."

- و ما از پرسیدن بسیار می ترسیم.

- به نظر من نیازی به ترس از هیچ چیز زمینی نیست! اگر همه چیز را درست ، صادقانه و درست انجام دهید ، شانس در کنار شما خواهد بود. دست هدیه کننده نمی افتد.

- و ترس از طرد شدن؟

- پس چی؟ آیا جهان فرو می پاشد؟ هیچ چیز وحشتناکی رخ نخواهد داد! جهان مجبور نیست طبق سناریویی که ما برای خودمان نوشته ایم توسعه پیدا کند. به طور نسبی ، دو نفر وجود دارد: یکی زندگی خود را این گونه تصور می کند ، دیگری متفاوت. و بنابراین همه سعی می کنند دیگری را بازسازی کنند تا او متناسب با فیلمنامه اش باشد. این کار را نکن! زیرا جهان ، صرف نظر از سناریوی شما ، شیوه توسعه خود را توسعه خواهد داد.و وقتی اینطور قبول می کنید و جریان را ادامه می دهید ، این جریان به شما کمک می کند. شما هرگز نمی توانید جهان را تغییر دهید. شما تصادف می کنید ، نه او سقوط می کند. و وقتی به امواج اعتماد کنید ، در انرژی و اعصاب زیادی صرفه جویی خواهید کرد. سپس تا آنجا که ممکن است بدون درد با یک جزیره شناور خواهید شد ، خواهید فهمید که این جزیره متعلق به شما نیست و به سوی خود خواهید شتافت. از این نترسید ، این بدان معناست که چیز خوبی در انتظار شماست. زنان بسیار عاقل تر از مردان هستند ، آنها لاغرتر ، احساسی تر هستند و من مطمئنم که همه چیز را که اکنون درباره آنها صحبت می کنم کاملاً درک می کنند. اما گاهی اوقات در رابطه دچار سردرگمی می شوند.

- اجازه دهید زنان و مشکلات شخصی خود را برای یک ثانیه رها کنیم ، زیرا من یک سوال جهانی تر از شما دارم ، شاید: اکنون آنها می خواهند "تخته سه لا" را ممنوع کنند. تو در مورد آن چه فکر می کنی؟

- قطعا نه. زیرا ، برای مثال ، چگونه می توانید از رفتن سوسک به آشپزخانه جلوگیری کنید؟ این مبارزه با سایه است ، نه مبارزه با یک هدف. این فقط سر و صدایی است که سعی می کند ما را متقاعد کند: بله ، ما کاری انجام می دهیم. اما این س questionال نیست: شخصی که موسیقی می سازد هرگز به هیچ "تخته سه لا" احتیاج نخواهد داشت! من نمی توانم تصور کنم که Chaliapin در موسیقی متن فیلم آواز بخواند. حتی اگر به او تحمیل شود ، باز هم امتناع می کند. و وقتی شخصی صدایی ندارد ، بلکه فقط دهان خود را باز می کند … این فونوگرام نیست که باید ممنوع شود ، نه … اما یک روز افراد جدیدی خواهند آمد ، با صداهای واضح و خوب. و سپس این س byال به خودی خود ناپدید می شود. و اکنون این جنگ برخی از مردان باهوش با دیگر نوابغ است.

- چرا برای افرادی که دارای صداهای شگفت انگیز هستند به سختی روی صحنه می روند؟

- در این مورد نیست. صدا ملاک نیست. می توانید آن را از دست بدهید ، یا می توانید با تمرین جدی آن را توسعه دهید. اگر چیزی در ابتدا به شما داده شده است ، می توانید آن را توسعه دهید. Chaliapin که قبلاً ذکر شد صدای شگفت انگیزی داشت. و مارک برنز ، که "شب تاریک" را اجرا کرد ، در مقایسه با فئودور ایوانوویچ چنین صدای قدرتمندی نداشت. اما با این یک آهنگ او تمام تلخی های جنگ ، درد و در عین حال عشق را بیان کرد ، داستانی درباره یک زن و مرد واقعی ، سرانجام ، احساس کل دوران را منتقل کرد … این اصلی ترین چیز است!

و "دیروز"؟ آیا پل مک کارتنی خواننده بزرگی است؟

صدای مجری فقط یک ساز است. ببینید ، اگر من یک "پارکر" طلایی دارم ، به این معنا نیست که من یک نویسنده بزرگ هستم. اگر برس و رنگهای خوبی به من ارائه شود ، این واقعیت نیست که من چیزی زیبا ترسیم می کنم. بنابراین اینجاست. همانطور که می گویم ، لازم نیست هنرمند باشید ، بلکه باید مرد باشید. پرورش یافته و بسیار توسعه یافته.

و یکی از مفاهیم فرهنگ عدم ابتذال است. جایی که ابتذال باشد ، فرهنگ وجود ندارد. برای افراد با فرهنگ ، ابتذال غیر طبیعی است. او هرگز حتی قسم نمی خورد و به بدبینی نمی افتد. بنابراین مجری نه در صدا ، بلکه در پر شدن درونی خود - شخصیت است. سپس او دقیقاً می داند چگونه این کلمات را به شخص منتقل کرده و در روح او قرار دهد. این اساس خدمت به موسیقی است.

Image
Image

- در مورد فحاشی و ابتذال: آیا کتابهای ادوارد لیمونوف را ادبی می دانید؟

- البته که نه. شاید کسی را ناراحت کنم ، اما ادبیات ، نقاشی ، موسیقی همیشه به تنها چیزی که خلق می کند خدمت می کند. افرادی که در حافظه مردم باقی می مانند ، هنرمندان ، نویسندگان ، دانشمندان ، فیلسوفان ، همه م believersمن بودند. و این ابتذال را در هر یک از جلوه های آن حذف می کند. همه آنها ، به طور نسبی ، پشت حصار زندگی بیهوده ما را نگاه کردند و نشان دادند که چگونه با خلاقیت خود وجود دارد. به ما بال بدهد و توضیح دهد: از آنجا که آنجا بسیار خوب است ، پس همه باید در آنجا تلاش کنند.

- بعد در مورد پائولو کوئیلو یا دن براون می پرسم؟

- وقتی همه شروع به دخالت در کوئلیو کردند ، من به خاطر علاقه "کوه پنجم" او را کشف کردم. و من در مقدمه مطالب مفید زیادی برای خودم پیدا کردم. در آنجا ، نویسنده می گوید روزی به رختخواب رفت که متقاعد شده بود که در سی سالگی به اوج حرفه خود رسیده است. او به عنوان مدیر هنری استودیو CBS در برزیل کار می کرد. همان شب ، سرانجام تصمیم گرفت از رویای نویسنده شدن دست بکشد. او متقاعد شده بود که اگرچه زندگی او مسیر متفاوتی را طی کرد ، اما جالب توجه نشد و آینده ای روشن در انتظار او در دنیای موسیقی است.اما به محض بیدار شدن نویسنده ، تلفن زنگ خورد: رئیس شرکت بود. از سخنان رئیس مشخص شد که او بدون هیچ توضیحی اخراج شده است."

و سپس کوئلیو استدلال می کند: "برخی از رویدادها در زندگی ما رخ می دهد تا ما را به مسیر اصلی سرنوشت باز گرداند. برخی دیگر مورد نیاز است تا ما دانش خود را در زندگی به کار گیریم. و برخی از رویدادها برای آموزش ما طراحی شده اند." همه چیز در این جهان به درستی مرتب شده است. و دست وفادار کسی همیشه شخصی را در طول زندگی هدایت می کند و نشان می دهد که چه چیزی متعلق به شما است و چه چیزی نیست.

این چیزی است که من به خاطر دارم. و من با آن موافقم. و من هرگز کتاب "کوه پنجم" را به پایان نرسانم ، زیرا متوجه شدم که این بازخوانی رایگان کتاب ایوب توسط کوئلیو است. و در این مورد ، من همیشه طرفدار آشنایی با منبع اصلی هستم و نه انتقال آن. منبع اصلی برای هزاره ها تأیید شده است. همه اجداد ما ، که خون آنها در ما جریان دارد. بنابراین باید آن را بخوانید ، زیرا عمیق تر و جالب تر است و هر بازخوانی ناخواسته همیشه نوعی ویروس خواهد داشت. و در متن شرعی ، هر کلمه معنایی دارد. یک کلمه یک حرف است و حروف نماد هستند. این کد رمزگذاری شده در کلمات است! این تفاوت بین نماز و طلسم است. نماز منجر به نور می شود و طلسم عکس آن است.

در مورد کوئلیو ، از یک سو ، می توان فهمید که او متون کتاب مقدس را رواج می دهد. و با خواندن آن ، شخصی به ورا می آید. اما از طرف دیگر ، بهتر است منبع اصلی را باز کنید! از آنجا که به نظر می رسد سیب اصلاح شده ژنتیکی مانند سیب است ، بزرگتر ، روشن تر و زیبا تر است. اما برای لذت بردن ، بهتر است یک سیب معمولی ، هرچند کمی چروکیده ، اما سرشار از ویتامین بخورید.

- و یک س anotherال دیگر: آیا هنرمندان در صحنه روسیه در مورد آنها می توانیم بگوییم: شخصی از فرصت های عظیمی برخوردار بود ، اما (الف) از آنها استفاده نکرد.

- البته! مثل استعداد مدفون در خاک را بخوانید. یک شخص با یک معیار بسیار مهم ، اما بسیار خطرناک - امکان انتخاب ، از حیوان متفاوت است. بنابراین ، بسیاری از ما ، با دیدن راهی خاردار ، پیچ در پیچ و خطرناک ، و دیگری - پاک ، وسیع ، جذاب ، دومی را انتخاب کرده و در امتداد آن حرکت می کنیم. و در آنجا ، در یکی از چمنزارهای آفتابی ، آنها را روی آتش سرخ می کنند.

مرحله سخت ترین آزمون است. لوله های مسی که سر را ضایع و منفجر می کنند. آیا می توانید تصور کنید که او ناگهان مشهور شد؟ طرفداران پیدا کرد. شکوه به او رسید. او شروع به داشتن نوعی قدرت کرد. پول ظاهر شد. خوب این یک کوکتل است که همه قادر به "نوشیدن" نیستند! تصادفی نیست که لوله های مسی آخرین لیست هستند: آتش ، آب …

باز هم می گویم که این یک مساله شخصیتی است. عدم تربیت صحیح. وقتی فردی در طوفان است ، اما این هسته را دارد - تربیت درست - او در برابر آن مقاومت می کند. وقتی این میله وجود نداشته باشد ، می شکند. بنابراین ، مبانی تربیت صحیح بسیار مهم است.

- چطوره؟

- و "دستورالعمل استفاده از انسان" مدتهاست تدوین شده است ، اما ما اغلب آن را فراموش می کنیم. ما خوشحالیم که دستورالعمل های استفاده از تلفن ، رایانه یا جارو برقی را می خوانیم ، اما دستورالعمل نحوه استفاده از شخص را کنار می گذاریم ، زیرا معتقدیم خود ما سبیل داریم …

- آیا شما در مورد کتاب مقدس صحبت می کنید؟

- البته. همه چیز در آنجا بسیار ملموس نوشته شده است: اگر این کار را انجام دهید ، به آن دست خواهید یافت … درست است ، افرادی هستند که به دلیل ضعف ، بی دلیل بودن ، وسواس در مورد چیزی مرتکب اشتباه می شوند. اما اعمال افراد نیستند. زیرا شخصی ، از روی ناآگاهی ، انتخاب خاصی را انجام می دهد و "در آن فرو می رود" … اما در مورد فردی که سرما خورده است نمی توان گفت که او به طور نسبی مادام العمر بیمار است؟ ما می دانیم که در حال حاضر او آنفولانزا دارد ، اما بهبود می یابد و همه چیز خوب خواهد بود. فقط اکنون ما وضعیت لحظه ای او ، وضعیت بد سلامتی او را مشاهده می کنیم. در مورد افراد دیگر نیز چنین است: امروز آنها کار بدی انجام دادند و فردا به خود آمدند و اشتباه خود را تصحیح کردند. پس از همه ، ما به عقب نگاه می کنیم و به یاد می آوریم: "اوه ، من چه کار احمقانه ای در مدرسه انجام دادم … آیا واقعاً من بودم؟ چنین احمقی؟"

- و اگر شخصی عمداً بدی به من یا شما کرده است.ما او را بخشیدیم ، او بار دوم "وارث" شد ، سوم … شر نمی تواند بدون مجازات باشد!

- چهل و چهل. خداحافظ ، البته! دقیقاً همان کاری را با شخص بیمار انجام دهید که من به عنوان مثال ذکر کردم: به او رحم کنید. به هر حال ، بیماریهای روحی (نه روانی) با دماسنج اندازه گیری نمی شوند. دیر یا زود ، توبه به سراغ آن شخص می آید. این باید با درک برخورد شود. بگذار روحش از ضعفش شفا یابد. آیا ما ، شاید ، بدون گناه ، به سوی او سنگ پرتاب می کنیم؟ مردم را دوست داشته باشید. عشق کاملاً همه چیز را شفا می دهد. او همه چیز را برنده می شود.

گالری عکس توسط الکساندر شولگین

Image
Image

404 - کلیو

متأسفیم ، صفحه درخواستی شما پیدا نشد -

سعی کنید از اصلی شروع کنید

توصیه شده: