فاخته ها در بین ما هستند. چرا زنان بچه ها را رها می کنند؟
فاخته ها در بین ما هستند. چرا زنان بچه ها را رها می کنند؟

تصویری: فاخته ها در بین ما هستند. چرا زنان بچه ها را رها می کنند؟

تصویری: فاخته ها در بین ما هستند. چرا زنان بچه ها را رها می کنند؟
تصویری: Пять невест (2011) | فیلم در HD 2024, ممکن است
Anonim

فاخته پرنده ای است که تخم های خود را در لانه پرندگان دیگر پرتاب می کند. این غالباً برای زنانی که فرزندان خود را تحت مراقبت خویشاوندان ، دوستان خود قرار داده اند یا به سادگی آنها را رها کرده اند ، در اصطلاح عامیانه گفته می شود. اکثر معتقدند که تنها افرادی از قشرهای محروم اجتماعی و حاشیه ای که در شرایط عادی رشد نکرده اند این کار را انجام می دهند. اما در همین حال ، فاخته ها در خانواده های کاملاً مرفه ظاهر می شوند. اگرچه در ظاهر ، به نظر می رسد همه نجابت رعایت شده است.

Image
Image

اکثر افرادی که این رفتار یک زن را تجربه می کنند ، او را محکوم می کنند. اما هر پدیده دلایل خاص خود را دارد - آیا این فقط بی حسی و بی مهره بودن مادر فرزندان است؟ بیایید سعی کنیم تجزیه و تحلیل کنیم که چرا زنان فرزندان خود را رها می کنند.

دو انگیزه در داستان وجود دارد که ویژگی چنین داستانهایی است. اولین "زنگ خطر" ازدواج است که توسط یک زن آغاز شده است.

او بر تسخیر یک مرد متمرکز شده است ، به دنبال این است که او را از هر نظر با خودش وصل کند. و تمام رفتارهای او با یک خواسته آغشته شده است - به او ثابت کند که به او نیاز دارد. در نتیجه ، کودکان از شیء مورد نظر مادر به وسیله ای تبدیل می شوند.

جالب اینجاست که در خانواده هایی که والدین زود طلاق می گیرند و کودک در کنار مادر می ماند ، چنین سناریوهایی تقریباً پیش نمی آید. "اسکریپت فاخته" هنگامی که شوهر نزدیک است روشن می شود ، اما از نظر روح و جسم به خانواده وابسته نیست. او همانطور که گفته شد یک قله ثابت است که باید فتح شود ، یک در بسته که باید مدام کلیدها را بردارید. بنابراین ، او تمرکز توجه را بر روی شخص خود حفظ می کند - در غیر این صورت چرا به خود اجازه می دهد "زنگ" خورده باشد؟ اغلب ، مردان بالغ کافی از این نوع ترجیح می دهند انتخاب شوند. در واقع ، از یک سو ، آنها می توانند سهم شیر مسئولیت را بر عهده زن بگذارند (این ابتکار او بود!) ، از سوی دیگر ، می توانند با کمک باز بودن کافی و "دست نیافتنی" درونی خود ، رضایت را جلب کنند. تمایل خودشیفته به طور مداوم در مرکز توجه شخص دیگری باشد. آنها قدرت زن را از بین می برند و در نتیجه به رها کردن فرزندان کمک می کنند.

زنی که مطمئن است شوهرش عمداً او را انتخاب کرده است ، پس از تولد فرزند در تجربیات مادری فرو می رود ، که پایه و اساس دلبستگی آینده او به فرزند است. و حتی اگر عدم توجه همسر باعث درگیری در خانواده شود ، مشکلات به طور کلی قابل حل است.

در اینجا ، وضعیت متفاوت است: شوهر "غیرقابل دسترسی ابدی" در واقع به مادر اجازه نمی دهد که روی کودک تمرکز کند و دائماً او را به حسادت ، نگرانی ها تحریک می کند ، یعنی احساسات زن را به هر طریقی از بین می برد. او به نوبه خود احساس می کند که شوهرش حلقه ضعیفی در زندگی او است و از نیاز او مطمئن نیست. در همین حال ، کودک را می توان "برای بعدا" به تعویق انداخت - به هر حال ، مادر نمی تواند در مورد نیاز خود به فرزند تردید داشته باشد! و ارتباط بین آنها بیش از پیش مشروط می شود. به خصوص هنگامی که مادربزرگ جای مادر را می گیرد - و این دومین عامل مهم در "سناریوی فاخته" است.

یک مادر قوی و مسلط ، حتی اگر او را سرزنش نکند ، اما به طور مداوم نگران دخترش باشد و دائماً در تلاش برای شانه زدن باشد ، نیز یک عامل خطر است. پس از همه ، این یک مهارت کامل است - برای کمک به بزرگسال شدن فرزند خود ، و برای اینکه این اتفاق بیفتد ، باید بتوانید او را از اشتباهات خود رها کنید ، مسئولیت پذیر باشد و با شکست ها کنار بیاید. آن دسته از مادرانی که این موضوع را به خوبی درک نمی کنند ، به طور معمول در دختران خود این احساس را ایجاد می کنند که همیشه فردی پشت سر آنهاست ، همیشه فردی وجود دارد که مسئولیت را به دوش بکشد. بنابراین ، لازم نیست بزرگ شوید.برای اینکه غریزه مادری در دختر روشن شود ، باید از فشار غریزه مادر رهایی یابد.

اغلب ما مجبور بودیم شرایطی را مشاهده کنیم که زنان در حضور چنین مادران قدرتمندی ، اگرچه فرزندان خود را رها نمی کردند ، اما نمی توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند. آنها از نظر کودکان اختیاری نداشتند ، نمی توانستند چیزی را برای کودکان توضیح دهند. کودک احساس می کند که مادر خود را شخص قوی تری در همان سطح او ، کودک درک می کند. و بنابراین رابطه مادر و فرزند درست نمی شود.

زنی که فرزند خود را ترک می کند ، ناخودآگاه به دنبال حل دو مشکل است: او توجه وسواسی مادر را از خود جدا می کند و از ماموریت خلاص می شود ، زیرا در ابتدا به دلیل ارتباط بسیار نزدیک با مادرش آمادگی آن را نداشت. بنابراین ، او به نوعی فرصتی برای بزرگ شدن به خود می دهد ، اما افسوس که این امر به دلیل تحریف دوران کودکی کودک اتفاق می افتد. و بنابراین ، قبل از تصمیم گیری در مورد کودکان ، اضافی نیست که دوباره فکر کنیم: این کودک برای شما چه کسی خواهد بود ، آیا او هدف است یا وسیله ، و ما ، والدین او ، چقدر بزرگسال و مستقل هستیم؟

توصیه شده: