همسایه من ترومپت می زند
همسایه من ترومپت می زند

تصویری: همسایه من ترومپت می زند

تصویری: همسایه من ترومپت می زند
تصویری: آموزش خوشبو کردن و خوشمزه کردن نانازی توسط ندایاسی خاص برای دختران بدبو 2024, ممکن است
Anonim
همسایه من ترومپت می زند
همسایه من ترومپت می زند

اما بیست سال پیش ، همه چیز متفاوت بود … ما در خانه هایی زندگی می کردیم که هنوز نام دورهمی "خروشچف" را نداشتند. خانه ها یک مستطیل تشکیل دادند ، داخل آن یک حیاط وجود داشت ، که برای ما بزرگ به نظر می رسید. در تابستان شبیه جنگل بود - از آن زمان تا به حال چنین حیاط سبز را ندیده بودم.

پدربزرگ من اولین بار بود که به حیاط یک ساختمان جدید رفت و بیل را در دست گرفت. دهها درخت افتخار او بودند - توس ، بنفشه ، نارون ، خاکستر کوه … برخی دیگر نیز درخت خود را کاشتند یا باغ گل گذاشتند. و بالای ورودی ها - این در سیبری است - پیچک و انگورهای وحشی رشد کردند. ما اولین "میخ" کاذب خود را از گلهای روشن با گلبرگهای بلند ساختیم و زیبایی را یاد گرفتیم. آسفالت با "کلاسیک" پوشانده شده بود ، پسران فوتبال بازی می کردند و "شهرهای کوچک" ، و پدربزرگ ها "بلومور" را می نشاندند و شب ها دیروقت روی میز دومینو می نشستند.

اما در زمستان بهتر بود. یک روز عصر ، پدران به حیاط رفتند و یک زمین اسکیت درست کردند. واقعی ، بزرگ ، با فانوس ها روشن شده است. این یک سیگنال بود: خیلی زود - تعطیلات! و حیاط با آدم برفی های رنگارنگ و خرگوش ها ، با ذغال برای چشم ها و هویج برای بینی تزئین شده بود. همه چیز طبق قوانین است. به مدت دو هفته ، نمایشی در حال آماده سازی بود که در آن برای هر نوزاد نقشی وجود داشت (در اینجا مادران بازی کردند). و در نهایت - اولین نمایش! در 31 دسامبر ، عصر ، چراغ ها روشن شد و دانه های برف و شیاطین ، که در حال اجرای رقص روی اسکیت بودند ، روباه ها و میمون ها ، اسنگوروچکا و بابا نوئل ، به حیاط ریختند. پدران مغرور به طور مخفیانه لیوان های عرق کرده را که با دقت از خانه برداشته شده بود ، به هم چسباندند ، مادران قطره اشکی را پاک کردند و لباس دانه برف و روسری را در گلو صاف کردند. و یخبندان - واقعی ، قوی ، سیبری ، هرگز مانعی نبوده است. به هر حال ، خانه در همین نزدیکی است ، و شما همیشه می توانید داخل خانه بروید و لباس گرم بپوشید!

وقتی در خانه هستم ، همیشه به حیاط قدیمی خود می روم ، که اکنون شبیه زمینی متروک است که دارای انبارهای سنگر است. برای مدت طولانی هیچ میز دومینوی قدیمی وجود ندارد و کسی نیست که اکنون آن را بازی کند. همبازی های من بزرگ شدند و به سراسر جهان رفتند. و فقط نارون قدیمی زیر پنجره قبلی من به من زمزمه می کند: "این همه بود." و قلبم کمی درد می کند …

در زندگی من دیگر چنین همسایه ای وجود نخواهد داشت. هیچ کس آنها را نخواهد داشت ، زیرا زندگی شخصی اکنون یک امر صمیمی است و به هیچ وجه مربوط به هیچکس نیست. یا بهتر بگوییم ، نه چندان. بلکه زندگی عمومی و همسایگی به سادگی تبدیل نشد. اما آپارتمانهای اجاره ای ، جایی که "همسایگان خوب و آرام" وجود دارند ، به سادگی دور می شوند! بنابراین ، برای ما مهم نیست که چه کسی در این نزدیکی زندگی می کند؟

البته که نه. به لطف تجربه دوستان و حرکات متعدد من ، موفق شدم تصویری از همسایگان ایده آل بسازم. بنابراین اینها افرادی هستند که:

- کر بنابراین ، هنگامی که میهمانان رومینگ شما به هیچ وجه نمی خواهند به خانه بروند ، موسیقی آنها را آزار نمی دهد.

- تا حدی نابینا هستند بنابراین ، آنها نمی بینند که با چه کسی و در چه حالتی به خانه برمی گردید.

- بسیار صبور ، بنابراین آنها هیچ توجهی به این واقعیت ندارند که فرزند شما یک ساعت در آپارتمان بسکتبال بازی می کند. اگر این نقطه به هیچ وجه کار نمی کند ، بگذارید آنها حداقل ناشنوا باشند.

- با تدبیر بنابراین آنها مستقیماً نمی پرسند که ماشین را با چه پولی خریده اید.

- آنها باید آبریزش بینی مزمن داشته باشند ، برای اینکه متوجه نشوید این اتومبیل شما است که از همه بدتر از همه در حیاط بو می دهد.

- ثروتمند ، به طوری که در یک روز پنجاه کوپک "برای پرداخت حقوق" یا بازنشستگی شلیک نکنید. یا حداقل با تدبیر ، آن را هفته ای یکبار انجام دهند.

- دوست داشتن حیوانات ، و تا زمانی که در صورت کبود شود ، این احتمال وجود دارد که حداقل کمی از این عشق به سگ شما برسد. در همین حال ، او فقط می تواند بسته ها را تکان دهد: "برو ، برو از اینجا!" و شکایت از زوزه بی وقفه در آپارتمان در غیاب شما ؛

- آنها مجبور نیستند زنانی جوان و زیبا باشند ، و اگر هستند ، بگذارید حداقل ازدواج کنند! جالب است که برعکس ، مردان همیشه طرفدار نزدیک بودن به نوع خود هستند. با این حال ، در مورد زنان جوان و زیبا ، آنها بیشتر طرفدار هستند.

چگونه می توانید به این ایده آل دست پیدا کنید؟ احتمالاً ، این امر حتی در بزرگترین کلانشهر غیرممکن است. وضعیت با این واقعیت پیچیده می شود که به احتمال زیاد همسایگان تنها نخواهند بود ، بلکه حداقل چهار نفر - در بالا ، پایین ، در سمت راست و چپ. و همه به چیزی نیاز خواهند داشت.

البته می توانید برای زندگی در کلبه بروید. یا حداقل یک خانه کوچک. با این حال ، برای اینکه هیچ همسایه ای در این نزدیکی وجود نداشته باشد ، خانه باید در یک جنگل ناشنوا باشد. در غیر این صورت ، خانواده شما با همه موارد فوق تهدید می شوند ، که بر اساس فاصله تنظیم شده است: اینکه برف جلوی خانه خود را برداشته اید و ماشین همسایه متوقف شده است ، که می توانید تا ساعت 11 شب در "طبیعت" کباب پز کنید. پس مهمانان شما باید همزمان خشن و بی حس شوند که فرزند شما باید در زمین بازی خود فوتبال بازی کند - در غیر این صورت ، خدا نکند ، او به پنجره دو جداره همسایه آنها بیفتد ، … فو ، بس است.

چه باید کرد؟ برای شروع ، برخی از قوانین ساده رفتاری را دنبال کنید. همیشه به همسایگان سلام کنید ، حتی اگر نام آنها را نمی دانید. توصیه می شود این کار را با لبخند انجام دهید. شما اهمیتی نمی دهید ، اما شخص راضی است. سعی کنید سکوت کنید - و نه فقط در شب. اگر در حال برنامه ریزی یک اقدام پر سر و صدا هستید - تعطیلات (یا تعمیر) ، در این مورد به همسایگان هشدار دهید و فراموش نکنید که بگویید سعی خواهید کرد همه چیز را تا آنجا که ممکن است ساکت نگه دارید. اگر چیزی را از همسایگان خود قرض می گیرید (نمک یا پول ، مهم نیست) ، آن را به موقع بازگردانید. درست وقتی که او گفت.

سپس این احتمال وجود دارد که همسایگان با شما به همان شیوه رفتار کنند. و در کریسمس شما مطمئناً به همسایگان خود می روید و به آنها یک چاشنی کوچک می دهید و آنها یک لیوان شامپاین برای شما می ریزند. چه کسی می داند ، شاید همسایه های دیگر به شما ملحق شوند؟ و یک روز یک زمین اسکیت در حیاط شما ظاهر می شود؟

توصیه شده: