فمینیسم به زبان روسی
فمینیسم به زبان روسی

تصویری: فمینیسم به زبان روسی

تصویری: فمینیسم به زبان روسی
تصویری: آموزش الفبای زبان روسی همراه با مدرس روس زبان | آموزش زبان روسی | ❶ درس 1 2024, ممکن است
Anonim
فمینیسم به روسی
فمینیسم به روسی

از نظر تاریخی به گونه ای اتفاق افتاده است که در کشور ما مرسوم است که با غرب برابر باشیم. از دوران باستان ما چشمک می زدیم و تنظیم می کردیم"

همه چیز "خارجی" همیشه به نظر ما همیشه بهتر ، زیبا تر و صحیح تر بوده است. عطر یا لباس فرانسوی "Burda" را به یاد داشته باشید - بالای رویاهای یک زن مدرن سی سال پیش. این لیست با موسیقی ، شلوار جین ، پول (که نوعی اعتماد به نفس را در آینده به ما القا می کند) ، فرایندهای درون اجتماعی ، قوانین و سنت ها ادامه می یابد.

این پرسش که آیا دولتی که دائماً به دیگران چشم دوخته است آیا می تواند به رسمیت شناخته شده و به موفقیت جهانی برسد یا خیر ، نیاز به بحث جداگانه ای دارد. اما ما هر چیزی را که از غرب امکان پذیر است "تحت کاغذ ردیابی" پاره می کنیم و پیش نیازها و ویژگیهای تاریخی ذهنیتی را که منجر به این یا آن پدیده در آنجا شد ، کاملاً نادیده می گیریم. ما سرقت شده را در تلاش برای جا دادن حداقل در جایی ، به هیولاهای سورئال تحریف می کنیم ، اما ما افتخار می کنیم که اکنون "این" را نیز داریم ، به نظر می رسد بدتر از این نیستیم.

اوج این روند پدیده "فمینیسم" بود. به هر حال ، اصطلاح "فمینیسم" سرگرم کننده است. در پزشکی به طور کلی و زنان به طور خاص ، اصطلاح "زن" (زن - lat.) به معنای اصول واقعاً زنانه است: ویژگی های جنسی زن ، ویژگی های ظاهری و شخصیت زن. و روند زنانگی نمودی از صفات زنانه است. به نحوی با آنچه فمینیست های مدرن برای آن تلاش می کنند مطابقت ندارد و سعی می کنند خود را به یک مرد تشبیه کرده و تا آنجا که ممکن است از اصل زنانه خود دور شوند.

من بلافاصله رزرو می کنم که هنگام تهیه این مطالب ، آثار زیادی را در مورد این موضوع ، از مراجع تاریخی گرفته تا مقالات تحلیلی ، بیل زدم.

در طول تاریخ پیدایش و توسعه فمینیسم ، متخصصان دو موج را از هم تشخیص می دهند. اولین مورد ، که در اواسط قرن 18 در آمریکا و سپس در اروپا آغاز شد ، سالم و عاقلانه بود. ایدئولوژیست های جنبش از حقوق زنان برای تحصیل ، کار ، انتخاب مسیر زندگی خود و استقلال از استبداد بی دلیل پدر و شوهر دفاع کردند. در این دوره ، طلاق به ابتکار یک زن قانونی شد و بعداً سقط جنین مجاز شد. اما این زن با مرد در مورد مکان در معرض آفتاب رقابت نمی کند. او فقط ثابت کرد که همان شخص است ، با تمام عواقب بعدی ، و نه حیوانی که فقط شایسته جلسه شورای جهانی برای تعیین اینکه آیا روح دارد ، است.

موج دوم ، که در دهه 50 قرن گذشته شتاب گرفت و با انقلاب جنسی مشخص شد ، به نظر من به یک مسخره واقعی تبدیل شد ، به سرخوشی یک ضعیف که نارنجک انداز پیدا کرد و از قدرت غیر منتظره خود لذت می برد. و قدرت ، فکر نمی کنم اگر سلاح شلیک شود چه اتفاقی می افتد …

مشکل برخورد دو جنس برای من عجیب است.

اول از همه ، زیرا این رقابت مستقیم با مادر طبیعت است. از این گذشته ، هیچ چیز اضافی در طبیعت وجود ندارد. و اگر یک جنس کافی بود ، طبیعت ما را به همان شکل ایجاد می کرد - هرمافرودیت ها با حقوق ، مسئولیت ها و فرصت های برابر. و از آنجا که او متفاوت عمل می کرد ، پس منطقی است ، هر چند از نظر اکثر مردم پنهان است.

علاوه بر این ، ساختار اجتماعی مدرن نیز از آسمان سقوط نکرد. این نتیجه شکل گیری قرن ها جامعه است ، از عصر حجر شروع شد ، زمانی که افراد مقاوم تر - مردان - به دنبال شکار ماموت ها رفتند و افراد ضعیف تر - زنان در غارها برای دوختن لباس از پوست و گوشت خشک باقی ماندند.

کل موج دوم جنبش فمینیستی دور از ذهن است ، از انگشت مکیده شده است. احتمالاً از سر کسالت. از این گذشته ، در عصر حجر ، هرگز به زن نمی رسید که ثابت کند او نیز قادر است بر بوفالو غلبه کند.این افراد با مهمترین مشکل - بقا روبرو بودند. مردان و زنان با هم کار می کردند ، نه آنچه را که می خواستند ، بلکه کاری را که هرکس می توانست بهتر و کارآمدتر انجام دهد ، انجام دادند.

امروزه ، هنگامی که بشریت در امنیت نسبی زندگی می کند ، هنگامی که اکثر مشکلات آن زمان برای ما وجود ندارد ، می توانیم هوس ها را آزاد بگذاریم.

به عنوان مثال ، "آزار جنسی" بدنام - نمادی از جنبش مدرن فمینیستی را در نظر بگیرید. در بیشتر موارد (من به ویژه تأکید می کنم - در بیشتر ، اما نه در همه) ، این روند به نظر من تا حدودی متناقض است. نوعی عدالت با شرط ، قاضی آن خود دادستان است. به عبارت دیگر ، دادگاهی که قانون آن فقط توسط طرف متهم ارائه می شود ، مدافع عملاً حق رأی ندارد و قاضی عموماً به عنوان یک طبقه غایب است. منظورم چیست؟

یک زن ، طبیعتاً ، مصمم است که در بین مردان موفق باشد. در غیر این صورت ، بسیاری از شرکت های عطرسازی و آرایشی ، سالن های مد ، سالن های زیبایی ، باشگاه های ورزشی و آموزشگاه های رقص از چنین موفقیتی برخوردار نبودند. و نیازی نیست صادق باشید و بگویید که یک زن این کار را برای خود ، معشوق خود انجام می دهد تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد. این دیدگاه یک بن بست منطقی است. زیرا از یک سو ، شخص هرگز کاری برای خود انجام نمی دهد ، بلکه فقط به منظور برتری بخشیدن به خود در برابر دیگران - این به طور قابل توجهی توسط کانت ثابت شد. از سوی دیگر ، فردی که صادقانه فقط به فکر خود است ، چه نامیده می شود؟ درست است ، خودخواهانه.

اما بازگشت به آزار جنسی.

یک زن موفق برای رسیدن به آن همه کار می کند. و علاوه بر این ، او آن را می طلبد ، در صورتی که تلاش های او مورد توجه قرار نگیرند ، توهین می کند. و در اینجا او بسیار غیر اخلاقی عمل می کند. برای هیچ کس پوشیده نیست که در هر تیمی هر فردی در بین اعضای این تیم "مورد علاقه" و "مورد علاقه" خود را دارد. و نگرش نسبت به آنها به ترتیب متفاوت است. در اینجا یک زن وجود دارد ، به هر طریق ممکن نشانه های توجه مردان جذاب برای او را تشویق می کند و سرکوب می کند ، به اتهام "آزار جنسی" ، مردان بی همدلی. علاوه بر این ، اگر اتفاقی بیفتد که یک زن عاشق همکارش شود ، با او در یک تخت قرار بگیرد ، حتی به ذهنش نمی رسد که از او شکایت کند. برعکس ، او به هر طریق ممکن نکات و معاشقه او را تشویق می کند و سعی می کند جذاب تر و جذاب تر باشد. اما مراقب باشید که "بدون حیوان خانگی" به جلسه بعد از کار اشاره می کند! شما متجاوز ، مارک دار و رسوا خوانده خواهید شد.

قانون برای همه یکسان است. و حتی کسی که آن را ایجاد می کند حق اخلاقی ندارد که آن را در یک موقعیت معین به میزان نیاز خود تفسیر کند. و زنی که از نگرش خاصی نسبت به او مراقبت می کند باید به هر طریق ممکن ثابت کند که این نگرش برای او واقعاً ضروری است: در محل کار باوقار به نظر برسد و هر گونه اشاره ای را صرف نظر از همدردی شخصی با شخصی که از آن آمده است سرکوب کند و برای جذابیت جنسی مکانهای مناسبی وجود دارد.

و این دوگانگی را می توان در همه چیز پیگیری کرد. فمینیست های محلی خواهان برابری و استقلال هستند ، اما عصرها از تنهایی ناله می کنند ، یا از همراهان خود محافظت می خواهند و حقوق بیشتری دریافت می کنند (برای ذهنیت یک زن روسی ، که قرن ها شکل گرفته است ، نیاز به یک مدافع در کنار اوست). آنها به دنبال کار مردانه اولیه هستند ، و با شکست در کنار آمدن با آن ، خواستار نگرشی دلسوزانه نسبت به خود هستند و این را با کلمات "من یک زن هستم" استدلال می کنند.

اما هنوز نامشخص است: پس چرا برای این کار تلاش کنیم؟ پس از اتمام تعهدات ، هر شخصی ، صرف نظر از جنسیت ، موظف به انجام آن است. یا ورشکستگی خود را بپذیرید و مسئول اشتباهات خود باشید. در غیر این صورت ، من تفاوتی بین این مثال نمی بینم که چگونه سرایدار ، با فریاد زدن به همه جهان که او باهوش ترین است و می تواند همه کارها را انجام دهد ، جایگزین پزشک می شود و داروها را تجویز می کند و درمانهای چپ و راست را تجویز می کند ، و ، صد نفر را کشته ، یک بیمار دیگر می گوید: "خوب ، ببخشید ، من پزشک نیستم ، من سرایدار هستم!" و مستلزم اغماض برای خودش است.

فمینیست ها با قوانین نانوشته اخلاقی و اخلاقی بازی می کنند و دیگران را به سمت خستگی و تیک های عصبی سوق می دهند. در واقع ، بیشتر و بیشتر اوقات می توان وضعیتی را مشاهده کرد که مردی به دلیل همان جرم اخراج می شود و زن با یک مجازات کوچک پیاده می شود. اما آیا این - برابری است؟ زمان دفاع از حقوق مردان در اینجا فرا رسیده است!

فمینیسم به سلاحی جهانی تبدیل شده است که زنان برای دستیابی به اهداف خود از آن استفاده می کنند.

در نتیجه ، یک سوء تفاهم تهاجمی بین یک مرد و یک زن وجود دارد.

اما ما ، مردان و زنان ، توسط یک نیرو خلق شده ایم: الهی ، بیگانه ، طبیعی - مهم نیست. هر یک از ما ویژگی های منحصر به فرد خود را داریم. زنان دارای خرد و لطافت هستند. مردان استقامت و عزم راسخ دارند. بدون شک ، ما متفاوت هستیم. زنان در این دنیا سرنوشت و وظیفه خود را دارند ، مردان نیز سرنوشت خود را دارند. اما ما یک هدف مشترک داریم. و ما فقط با هم می توانیم به آن برسیم. و برای این شما باید درک متقابل و توانایی پیدا کردن سازش و فروتن کردن خودخواهی خود را بیاموزید. آیا اگر سربازان عادی با ژنرال ها بحث می کردند ، مردم ما در جنگ بزرگ میهنی پیروز می شدند و ثابت می کردند که آنها نیز دارای حقوق هستند و خودشان سرنوشت خود را تعیین می کنند؟

همه ما "در یک قایق" هستیم و با تلاش مشترک باید برای آینده خود راحت و مطمئن بجنگیم. و اگر دائماً پارو را از یکدیگر بیرون آوریم و بحث کنیم که کدام ساحل را لنگر بزنیم ، قایق برعکس می شود و همه ما به پایین می رویم.

توصیه شده: