فهرست مطالب:

تعادل هورمونی من ، یا یادداشت های یک فرد مشغول
تعادل هورمونی من ، یا یادداشت های یک فرد مشغول

تصویری: تعادل هورمونی من ، یا یادداشت های یک فرد مشغول

تصویری: تعادل هورمونی من ، یا یادداشت های یک فرد مشغول
تصویری: هورمون های خود را متعادل کنید | 7 نکته برای متعادل کردن هورمون ها به طور طبیعی 2024, آوریل
Anonim

(اسراف بهاری)

Image
Image

بیماری گاو دیوانه که برای گیاهخواران کاملاً بی خطر است ، ناگهان به کل جهان پرنده شناسی گسترش یافت. خورشید هنوز طلوع نکرده است و پرندگان بیرون پنجره از قبل دیوانه وار فریاد می زنند.

سر و صدای آنها من را خیلی زودتر از آنچه ساعت زنگ دار برنامه ریزی کرده بود بیدار کرد.

نیمکره چپ و راست مغز من که از نشان دادن رویاها یک شبه خسته شده بودند ، برای پرسیدن سوالات و س smartالات هوشمندانه ، جهانی ، احمقانه ، خرده پا با یکدیگر رقابت کردند.

چرا خورشید اینقدر درخشان است و در پنجره خانه های روبرو منعکس شده است؟

آیا واقعا برای من خوب است یا من مرده ام؟

آیا یخچال پر از آبجو است یا زمان یخ زدایی آن فرا رسیده است؟

چرا همه چیزهای شهوانی در اجاره فیلم ما "در دست" است و آیا من ، یک خرس تنها ، باید چادر معمولی خود را ترک کنم ، در طول زمستان؟

"چی؟ کجا؟ کی؟" ، "مقصر کیست؟" و "چه باید کرد؟"

چیزی در جهان تغییر کرده است. چیزی تغییر کرده است. و بیشتر … من هنوز نتوانستم بیدار شوم.

وقتی دوش صبح ، طراوت بدن و گرم شدن روح ، تاریکی جمجمه من را با سوزن زنگ زد ، آن وقت فهمیدم قضیه چیست.

و هنگامی که برت های قهوه ای نیروهای ویژه دانه های قهوه ، با صدای بلند و جیغ ، به زیرزمین های ذهنم سرازیر شدند که از ارواح غبارآلود سرریز شده بود ، بلافاصله همه چیز را فهمیدم.

خوب ، وقتی ماهی های سرد افکار من ، به آرامی آبشش های خود را حرکت دادند ، در مدرسه ای تنگ در هم جمع شده و با هم به تخمریزی شتافتند ، سرانجام متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است.

فهمیدم! ساده است. بهار آمد.

به خیابان ، به هوا ، "به مسکو! به مسکو!" ، "به روستا ، به عمه ام! خارج از مسیر ضرب و شتم! به سراتوف!"

در چنین روزی نیازی به آسانسور نیست و از پله ها برای این منظور و پروازهایی به منظور پرواز بر فراز آنها استفاده می شود.

فرومون ها و دختران در هوای شیشه ای بهار جمع می شوند!

دوران کودکی و شادی در بوها جاری می شود.

شما ناگهان به آسمان نگاه می کنید ، چشمک می زنید. سولاریزاسیون شبکیه چشم ، به زور ، بدون پلک زدن ، برای مدت طولانی. احساس می کنید - فایده در امتداد اعصاب بینایی جریان دارد. مستقیما وارد مغز می شود.

برج کج Ostankino ناگهان دست زدن به آسمان را متوقف کرد ، زیرا تا ارتفاعی دست نیافتنی پرواز می کرد و توسط هوای گرم شده در خورشید به سمت بالا فشرده می شد.

بهار شروع می شود ، بهار بدون اینکه از کسی چیزی بپرسد ، جای خود را در جهان ما می گیرد.

"بهار در راه است! راه بهار است!"

"ناراحت نباش - ترد کن" ، و مردان ، با شکستن مهره های گردنی خود ، گردن خود را می چرخانند.

"ما به این ترتیب کلاه می پوشیم ، زیرا ما آبجو خود را این گونه می نوشیم" ، و همچنین - بوسه زدن برای ما آسان تر است.

"مادرم قهوه درست می کند ، شاید …". شاید. شاید اصلا قهوه نباشد و نه مادرم و نه اصلا مادرم. شاید او اصلا قهوه دم نمی کند! شاید معجون عشق در دستگاه قهوه جوشش می جوشد. امروز بنوشید و … پایان دنیای قدیم. یک جرعه جرعه بنوشید و تنها پس از چند ماه ، "آخرین تابستان کودکی" در رنج ناشی از تب قبل از عروسی سوت می زند.

هورمون های موجود در خون زنان و مردان ، مانند ذرات با بارهای مخالف ، آنها را به یکدیگر جذب می کند. حباب و جوش در سرخرگ ها و سیاهرگ ها ، سرنوشت دیوانه وار جعل می کند.

یک نگاه اجمالی ، یک کلمه ، و بس.

عشق ، شور ، بهار …

در شب سال نو - به دنیا بیایید ، فرزندان خود ، بهار!

توصیه شده: