مدیر بی میل
مدیر بی میل

تصویری: مدیر بی میل

تصویری: مدیر بی میل
تصویری: Block in Yahoo Mailنادر مدیر _ بلاک کردن ایمیل های غیر ضروری در یاهو میل 2024, آوریل
Anonim
مدیر بی میل
مدیر بی میل

کار ، کار ، کار … ما پنج روز در هفته 7-9 ساعت در ادارات می گذرانیم - در واقع بیشتر زندگی ما. و این کاملاً طبیعی است ، اما تا حدی که کار جای زندگی را نمی گیرد …

اخیراً ، روانشناسان به طور فزاینده ای درباره یک مجموعه جدید - مجموعه مدیر ، صحبت می کنند. چیست؟

ایرا دختر زشتی بود … نه چندان زیاد ، اما به دلایلی در خانواده آنها همیشه در نظر گرفته می شد: ماشا ، خواهر کوچکتر ، و دختری باهوش ، و زیبایی ، آنها در خانه ستایش می کنند ، معلمان خوشحال نخواهند شد و ایرا … نمی توان گفت که ایروچکا کمتر دوست داشت ، اما به نوعی اینطور نبود … یک روز ، مادرم ، با نگاه کردن به دختر بزرگتر که در لباس جدید جلوی آینه می چرخید ، گفت::"

از آن به بعد ، این به یک سنت تبدیل شده است: ماشا به دیسکوها ، ایرا - برای کتاب ، ماشا - برای قرارها ، ایرشا - به کالج برای کلاسهای اضافی ، ماشا - برای ازدواج ، ایرا - به یک کار جدید در نمایندگی یک جهان شرکت معروف به عنوان رئیس بخش …

در تیم ، ایرینا میخایلوونا دوست نداشت ، و نه حتی به دلیل شدت او ، بلکه به دلیل نوعی "پیچ و تاب" در محل کار … او بی رحمانه نه تنها برای نقص های آشکار مجازات کرد: به عنوان مثال دیرکردن در کار ، یا غفلت در گزارش ایرینا به راحتی می تواند یک زیردست را برای جویدن روی میز کار ترتیب دهد ، او شخصاً بررسی کرد که آیا کارکنان کفش های جایگزین آورده اند ، آیا از تلفن فقط برای اهداف کاری استفاده می کنند …

یکی دیگر از ویژگی های ناخوشایند رئیس در نگاه همکارانش … محکومیت مداوم او بود. او ، به ابتکار خود ، یک پرونده شخصی برای هر یک از کارکنان بخش خود باز کرد ، داده های ذکر شده در رزومه را با دقت بررسی کرد و در مورد همه چیزهایی که در بخش اتفاق می افتد ، به طور کلی به ژنرال عمومی گزارش داد.

ایرا زندگی شخصی نداشت … بنابراین ، سرگرمی های بیهوده ، هیچ چیزی که بتواند در کار دخالت نکند. او مخفیانه عاشق رئیسش بود ، اما فقط او از آن خبر داشت! هیچ کس و هیچ چیز او را مجبور به اعتراف به احساسات خود نمی کند. بنابراین ، "تجهیز" زندگی شخصی رئیس ، لذت خاصی به ایرا بخشید. علیرغم حضور همسر (که ایرینا هرگز فراموش نکرده است که تولد یا تعطیلاتش را تبریک بگوید) ، سرآشپز دوست داشت به زیردستان خود ضربه بزند. و این ایرینا بود که "واسطه" بین او و شور انتخاب شده بود.

در شرکت ، ایرا ، البته قدردانی شد: تحصیلات خوب ، 3 زبان خارجی (در مواردی ، او می تواند مترجم باشد) ، و دوره های تازه ، سمینارها و آموزشها را بدون احتساب در نظر گرفت. بر اساس رزومه نمونه او ، امکان "آموزش زندگی" دانشجویان سال اول در دانشگاه ها وجود داشت. یک مشکل: بنا به دلایلی با حرفه ای به نتیجه نرسید. وقتی به مقام رئیس بخش رسیدم ، به او گیر کردم …

ریشه سندرم مدیر در شک و تردید به خود ، ارزش فرد به عنوان یک فرد است. سپس مفاهیم "من" جایگزین "رزومه نمونه ، مملو از دیپلم ، زبان های خارجی ، دوره های تکمیل شده" ، "موقعیت ها" ، "مسئولیت ها" می شود.

ببینید چقدر خوب هستم ، زیرا می توانم کارهای زیادی انجام دهم! من چیزی برای دوست داشتن دارم! در عین حال ، صاحب یک رزومه درخشان خود مطمئن است: آنها می توانند فقط برای چیزی دوست داشته باشند ، و نه فقط مانند آن - شما ، که هستید. کرم عدم قطعیت ، دوست نداشتن و عدم شناخت ، که در دوران کودکی ظاهر شد ، به فرد اجازه نمی دهد آرام شود ، زیرا اگر از درون شخص را بخورد ، دیگر نمی تواند متوقف شود. به نظر می رسد هیچ یک از دستاوردهای خود کافی نیست ، او همچنان شک دارد که آیا این برای قدردانی ، دوست داشتن کافی است یا دو یا سه برابر بیشتر کار می کند. حتی دوره های بیشتر ، دیپلم بیشتر ، حتی برنامه های تسلط بیشتر …

یک فرد دارای مجموعه مدیر را می توان با علائم زیر تشخیص داد:

- آنها منافع شرکت را بر منافع خود قرار می دهند - این کارمندی است که بسیار بیشتر از عقل سلیم و حجم مسئولیت ها آماده کار است ، کسی که داوطلبانه مسئولیت های اضافی زیادی را بر عهده می گیرد (اغلب آنها را برای خودش)

- او زندگی شرکت را می گذراند ، از موفقیت های خود لذت می برد ، سخت (مانند اندوه خود) هرگونه شکست ، اشتباه را تجربه می کند ، برای او کار دنیایی جداگانه ، جدایی ناپذیر و کافی برای او است.

- ترک ، اخراج از شرکتی ، رابطه ای که نزدیک به فداکاری متعصبانه است ، مساوی با مرگ ، از دست دادن یکی از عزیزان ، تراژدی است. اگر چنین کارمندی اخراج شود ، ممکن است دچار ناراحتی عصبی شود ، ممکن است دچار افسردگی طولانی مدت شود ، زیرا احساس می کند از معنای زندگی محروم است.

- یک فرد به اندازه کافی زندگی خود را درک نمی کند ، فقط برای او در ارتباط با کار امکان پذیر است. او خود را با موقعیتی که در اختیار دارد می شناسد ، می تواند با اشتیاق در مورد کار ، وظایف و کارفرمایان خود صحبت کند. برای او "من" همان چیزی است که "من در محل کار هستم".

- او سعی می کند نه تنها در دفتر ، بلکه در زندگی خصوصی نیز برای ارائه خدمات شخصی به مدیریت خود مفید باشد. و این حتی یک دزدکی نیست ، بلکه یک خواسته کاملاً صادقانه است. به هر حال ، اگر کار یک زندگی است ، پس شخصی که شما را برای کار استخدام می کند ، بخشی از این زندگی است ، تقریباً یک خویشاوند است ، به این معنی که نگرانی های او نگرانی های من است!

ایرینا درست قبل از سال نو اخراج شد. ناگهان … فقط همسر رئیس متوجه وظایف "اضافی" خود به عنوان دلال می شود و او تصمیم می گیرد با اخراج "مجرم" از نیمه خود دلجویی کند. وقتی ایرینا مات و مبهوت ، از دفتر رئیس بازگشت ، در مورد اخراج به بخش گفت ، هیچ کس حتی با او همدردی نکرد. ایرا که بی صدا اشک هایش را قورت می داد ، وسایلش را جمع کرد ، با دقت وسایل را روی میز خالی مرتب کرد و ساختمان را ترک کرد.

در دو هفته آینده او از تخت بلند نشد. او دراز کشید و به رودخانه نگاه کرد … من حتی گریه نکردم.

یک روز زنگ در به صدا درآمد. در آستانه ماشا با کیسه های سوپر مارکت پر از غذا ایستاده بود. خواهران آن شب طولانی صحبت کردند ، دوران کودکی و نارضایتی های خود را به یاد آوردند. "چه دیوانه ای" ، - ماشا در حالی که خواهرش را در آغوش گرفته بود ، گفت: اصلا اینطور نبود. سپس آنها با هم آپارتمان لیسانس ایرا را تمیز کردند ، که ماشا آن را "برای سکونت انسان نامناسب" نامید. و روز بعد ایرینا میخایلوونا به دنبال کار جدید رفت …

توصیه شده: