فهرست مطالب:

آناستازیا ولوچکووا: "چند بار عاشق بودم ، واقعاً"
آناستازیا ولوچکووا: "چند بار عاشق بودم ، واقعاً"

تصویری: آناستازیا ولوچکووا: "چند بار عاشق بودم ، واقعاً"

تصویری: آناستازیا ولوچکووا:
تصویری: #shabir_khan. #اولین_عشق برای اولین بار عاشق شدم 2024, ممکن است
Anonim
نستیا ولوچکووا: "چند بار عاشق بودم ، واقعاً بود"
نستیا ولوچکووا: "چند بار عاشق بودم ، واقعاً بود"

همه افراد مشهور زندگی نسبتاً شلوغی دارند و اگر آنها هنوز به زیبایی و استعداد نستیا ولوچکووا هستند ، قدم برداشتن آسان است تا در مورد آنها بحث شروع نشود. یک بالرین با استعداد ، یک زن خیره کننده و یک مادر دوست داشتنی - نستیا ولوچکووا.

- نستیا ولوچکووا ، آنها می گویند افرادی با روان بسیار متحرک و بسیار آسیب پذیر هنرمند می شوند …

- اول از همه ، هنرمندان واقعی افرادی با استعداد و اراده ، کارآمدی هستند. دنیای هنر ، دنیای ارواح لطیف است. شما روی صحنه می روید و باید یک زندگی کامل را روی این صحنه بگذرانید ، باید قسمتی از روح خود را به تماشاگر بسپارید ، در غیر این صورت با یک اجرای مرده و جالب مواجه خواهید شد. شما باز می شوید و بنابراین بسیار آسیب پذیر می شوید. و جهان گاهی اوقات فوق العاده بی رحمانه است. آزمایشات یک فرد خلاق را از یک سو آسیب پذیر می کند ، از طرف دیگر آنها را خنثی می کند ، او را عاقل تر می کند ، به جدا کردن چیز اصلی از لحظه ای کمک می کند.

پرسشنامه کوتاه:

آیا با اینترنت دوست هستید؟

در حقیقت ، نه. من فقط در یک مقام دوست هستم - به عنوان فردی که سایت خود را زیر نظر دارد و به سوالات کتاب مهمان پاسخ می دهد. سایر نشریات در اینترنت به من علاقه دارند ، اما متأسفانه ، من به ندرت زمانی در اینترنت پیدا می کنم.

لوکس غیرقابل قبول برای شما چیست؟

در حال حاضر ، من حتی قادر به پرداخت هزینه هایی بودم که قبلاً اجازه آن را نداده بودم. به عنوان مثال ، من تعطیلات آرام قایقرانی را برای خودم یک لوکس غیرقابل قبول می دانستم ، اما سپس تصمیم گرفتم که می توانم از عهده آن برآیم و من و ایگور روزهای فراموش نشدنی را در یک قایق بادبانی در دریا گذراندیم و در اطراف جزایر رودس و نیکوس یونان قایقرانی کردیم.

خود را با کدام حیوان معاشرت می کنید؟

من واقعاً نمی خواهم خودم را با یک حیوان مرتبط کنم. شاید فقط با یک گربه سفید با چشمان سبز ، مانند مارکی مار گربه ما ، که 18 سال با ما زندگی کرد.

آیا در کودکی نام مستعار داشتید؟

خب نه. نستیک هنوز نامیده می شود.

تفاوت بین زن و مرد چیست؟

کارکردی که آنها در جامعه انجام می دهند. مرد محافظ است ، از نظر جسمی قوی تر است ، او پشتیبان خانواده است. و زن نگهبان جهان است ، مادر ، در زن یک اصل سازنده و خلاق نیز به وضوح آشکار می شود. با این حال ، در اینجا ما با مردان در جایی نزدیک هستیم. خلاقیت چیزی است که ما را متحد می کند.

چه چیزی شما را روشن می کند؟

من ساعت نیستم ، هیچ چیز مرا روشن نمی کند.

شما جغد هستید یا خرگوش؟

من یک جغد هستم. من می توانم تا دیروقت بیدار بمانم ، اما صبح بیدار شدن برای من یک آزمون سخت است.

طلسم دارید؟

تنها طلسم صلیب است که در زمان تعمید به من ارائه شد. اما صلیب را به سختی می توان طلسم نامید …

چگونه استرس را از بین می برید؟

البته استرس وجود دارد ، اما من سعی می کنم خودم را تحت کنترل نگه دارم. حمام روسی بسیار به من کمک می کند ، همیشه با آب یخ و جاروهای خوب. فقط آب یخ همچنین با برقراری ارتباط با شوهر و دخترم استرس را برطرف می کنم.

تعطیلات قبلیتو کجا گذروندی؟

در رودس.

چه آهنگی در تلفن همراه شما وجود دارد؟

صادقانه بگویم ، من به چنین چیزهایی اهمیت نمی دهم …

آیا به طور حرفه ای به حرفه بازیگری رفتید؟

- بی نهایت معنی دار. هدف من این بود که در سن پنج سالگی بالرین شوم.

در حال حاضر من زیاد سفر می کنم و اغلب کنسرت های خیریه برای کودکان برگزار می کنم. با آنها ارتباط برقرار می کنم ، من درک می کنم که در سن 14-15 سالگی نمی دانند که دوست دارند چه کار کنند. من بیشتر خوش شانس بودم: من در سنین اولیه یک هدف داشتم ، بنابراین همه چیز تابع دستیابی به این هدف بود.

چطور شد که به تئاتر رسیدید؟

- من به روش زیر به تئاتر مارینسکی رسیدم: به من سپرده شد که در سالگرد ناتالیا میخایلوونا دودینسکایا (بالرین افسانه ای - ویرایش) نقش اصلی در باله Paquita را رقص کنم. اولگ وینوگرادوف ، با دیدن من روی صحنه ، پیشنهاد داد که وارد تئاتر مارینسکی شود.من به همین راحتی به تئاتر بولشوی رسیدم: ولادیمیر واسیلیف ، با دیدن من در تمرین ، پیشنهاد داد به تئاترش برود و بخشی از اودت اودیل در دریاچه قو را رقص کند. من با کمال میل قبول کردم.

نستیا ولوچکووا ، امروز شما در تئاتر اجرا می کنید. به من بگویید چرا فتنه های پشت صحنه جزء لاینفک هر تئاتر است؟

- همه چیز بسیار ساده است. دنیای باله کوچک است ، رقابت شدید زیادی وجود دارد ، اما متأسفانه همیشه عادلانه نیست. من سعی می کنم از این امر اجتناب کنم و قبل از هر چیز با خودم صادق باشم.

امروز من یک بالرین مستقل ، یک فرد مستقل هستم. این من را از تلخی ، نزاع و نزاع ، از ریاکاری و بی رحمی که اکنون در باله ، زیباترین هنرها وجود دارد ، نجات می دهد.

اگر بین عشق و شغل انتخابی وجود داشته باشد ، اگرچه این س veryال بسیار دشواری است ، اما با این وجود ، چه چیزی را انتخاب می کنید؟

- من نمی توانم چنین وضعیتی را تصور کنم. چرا خودتو بشکنی؟ بدون عشق هیچ شغلی وجود ندارد. هیچ عشق بدون حرفه ای وجود ندارد ، زیرا احساس نارضایتی دائماً شما را درگیر خود می کند. بدون داشتن فرزند ، هیچ عشق یا شغلی وجود نخواهد داشت ، زیرا تولد او رنگهای کاملاً جدیدی به زندگی می بخشد. اگر شخص دیگری در کنار من بود ، نه ایگور ، که چنین سوالی را مطرح می کرد ، من حرفه ای را انتخاب می کردم. اما شوهر من هرگز چنین اولتیماتومی را ارائه نخواهد کرد ، زیرا او مرد قوی ، باشکوه و فوق العاده ای است که برای دوست داشتن و دوست داشتن من همه کار می کند.

میشه بگی چند بار واقعاً عاشق شدی؟ اونا چه جور آدمی بودند؟

- در زندگی من معتقد بودم که هر ملاقات واقعی و منحصر به فرد است. چند بار عاشق بودم ، واقعاً بود. اینها واقعی ترین شخصیت ها بودند ، ارتباط با هر یک از آنها من را در کاری بهتر کرد. به لطف آنها ، من زنی قوی ، زیبا ، با استعداد و با اعتماد به نفس شدم.

آیا در رابطه با یکی از عزیزان اتفاقی کاملاً غیرقابل توضیح برای شما افتاده است؟

- غیرقابل توضیح اغلب در رابطه با یک دوست عزیز اتفاق می افتد ، زیرا عشق به خودی خود غیرقابل توضیح است. و این عالی است. آیا واقعاً لازم است همه چیز را توضیح دهید؟

آیا این ایده را که در بین برخی از شخصیت های بوهمی مسکو مد شده است ، به اشتراک می گذارید که عشق واقعی و ازدواج مفاهیمی ناسازگار هستند؟ گویی عشق واقعی متعلق به جهان اجتماعی نیست و نمی تواند طبق قوانین زمینی زندگی کند. به همین دلیل است که یک کلاسیک واحد قهرمانان خود را به ازدواج نمی رساند: همان رومئو و ژولیت ازدواج نمی کنند ، بلکه از بین می روند

- چرا ناسازگار؟ رومئو و ژولیت بهترین مثال نیستند … عشق و ازدواج ، به نظر من ، فقط مفاهیم بسیار سازگاری هستند. اگر عشق وجود داشته باشد ، ازدواج خوشبخت خواهد بود ، زیرا یک فرد عاشق می داند چگونه ببخشد ، می داند چگونه اعتماد کند ، می داند چگونه همسر خود را خوشحال کند. نکته دیگر این است که مردم همیشه از احساسات خود مطمئن نیستند ، بنابراین عجله ای برای اتحاد با ازدواج ندارند. این احتمالاً نیز صادق است. باید عشق را از عاشق شدن تشخیص داد.

نستیا ولوچکووا ، یک دختر زیبا مجبور نیست به شرکای مرد خود ثابت کند که در میان چیزهای دیگر ، او همچنین باهوش است؟

تصویر
تصویر

- من نمی دانم در مورد چه نوع دخترهایی صحبت می کنیم ، در زندگی من هرگز چیزی را به کسی ثابت نکرده ام. من فقط به خودم ثابت کردم که می توانم یک بالرین واقعی شوم ، می توانم یک شخص واقعی باشم. و اثبات هر چیزی به مردان آخرین چیز است.

آیا شما در رابطه پیشرو هستید یا برعکس ، به شخصی نیاز دارید که بتوانید پشت او پنهان شوید؟

- در زندگی ، من خود را یک رهبر می دانم. در مورد شخصی که پشتیبانی می کند ، چنین شخصی همیشه مورد نیاز است.

امروز من چنین افرادی را دارم: این شوهر من ، مادرم و دخترم هستند.

برای چه خصوصیاتی بیشتر ارزش قائل هستید و از چه چیزی در شخصی که در کنارتان است خوشتان نمی آید؟

- من از افراد واقعی قدردانی می کنم - صادق و مهربان. من از کسانی که مرا به خاطر این که هستم ، با هنر من ، با شایستگی ها و معایبم ، با هر کاری که انجام می دهم ، قدردانی می کنم. من دروغ ، ریاکاری ، کینه توزی و خرده فروشی را نمی پذیرم.

چگونه با تعارضات خانوادگی برخورد می کنید؟

شما روی صحنه می روید ، باز می شوید و بنابراین بسیار آسیب پذیر می شوید.

- بسیار آسان: آنها به سادگی وجود ندارند. فکر کنم خوش شانس بودم برای دو سال و سه ماه زندگی مشترک ، من و ایگور هرگز نزاع نکرده ایم. گاهی اوقات ما بحث می کنیم ، اما هرگز به درگیری نمی رسیم. من با مادرم درگیری دارم و سپس ایگور به ما کمک می کند تا صلح کنیم. اگر در مورد چیزی با ایگور بحث می کنیم ، می توانم با مادرم تماس بگیرم و از او مشورت بگیرم. ما به طور کلی یک خانواده بسیار دوستانه داریم.

نستیا ولوچکووا ، به یاد ماندنی ترین روزی که با معشوق خود گذراندید چه بود؟

- این خاطره شوهرم ایگور است. یکبار او مرا به یک رستوران کوچک دعوت کرد. یکی از روزهایی که به ملاقات بعدی اختصاص داشت ، از ملاقات ما بود.

کف با گلبرگهای گل رز ، شمع در همه جا پهن شده بود ، یک شومینه در حال سوختن ، یک کوارتت ویولن در حال نواختن بود ، شراب سفید مورد علاقه من روی میز بود ، ماهی های ایگور روی بشقاب ها پخته می شدند ، گلها همه جا بود. شاید هزار شب دیگر در انتظار ما باشد ، اما این شب را هرگز فراموش نمی کنم.

آیا سنت هایی در خانواده وجود دارد؟

- سنت اصلی این است که در تعطیلات دور هم جمع شوید. به عنوان مثال ، پدرم همیشه ما را در روز تولدش جمع می کند و کنسرت ترتیب می دهد. امسال او آکاردئون دکمه ای را نواخت ، و آریشا به همراهی او رقصید.

-

تصویر
تصویر

آیا خود را فردی داخلی می دانید یا بیشتر آزاد؟

- جدا شدن غیرممکن است. البته ، من یک شب آرام در خانه با شوهر و دخترم ، یا با مادرم ، اگر او بیاید ، به مهمانی های سکولار ترجیح می دهم. من دوست دارم در خانه باشم ، اما در عین حال دوست دارم مرکز توجه باشم.

عشق برای شما چیست؟

- عشق خود زندگی است. این فقط عشق زن و مرد نیست ، بلکه عشق به زندگی ، خدا ، گلها ، آسمان ، خورشید ، کودکان ، مردم ، همه چیز زیبا است. عشق از نظر من به معنای کلمه سپاسگزاری نزدیک است. هنگامی که روح با نگاه سپاسگزار از آسمان یا چهره یک معشوق پر می شود ، این تجلی عشق است.

نستیا ولوچکووا ، برای عشق برای چه چیزی آماده اید؟

- به خاطر عشق ، من برای یک زندگی شاد ، فوق العاده و بسیار فوق العاده آماده هستم.

شما با وجود مشغله کاری شلوغ ، عالی به نظر می رسید. چه چیزی به شما در حفظ فرم بدنی عالی کمک می کند؟

- هرچه بیشتر کار کنم ، ظاهر بهتری دارم. فعالیت بدنی ، حمام روسی با آب یخ. و معلم من ، بالرین درخشان نینا سمیزرووا.

بهبود زایمان دشوار بود ، چقدر سریع روی صحنه رفتید؟

- بهبودی پس از زایمان بسیار دشوار بود. من تمام توانایی های خود را بسیج کردم. تحت نظارت دقیق متخصصان ، سه روز پس از زایمان به کلاس باله آمدم. اولین تمرین پنج روز بعد انجام شد. یک ماه بعد در تئاتر یوری گریگورویچ ، لا بایادره را رقصیدم. جمع آوری منابع داخلی بدن ، اعتقاد به خود و هماهنگ سازی با هدف لازم بود.

شایعاتی وجود دارد که شما جراحی بزرگ کردن سینه انجام داده اید …

من فرم هایی دارم که تخیل بسیاری را بر می انگیزد.

- کاشت برای یک بالرین - مرگ حرفه. امکان ندارد به راحتی با آنها برقصید. آیا این راه رفتن روی راهپیمایی است. من واقعاً فرم هایی دارم که تخیل بسیاری را بر می انگیزد. شاید بهتر باشد یک بالرین یک سینه کاملاً صاف داشته باشد ، اما من طبیعت را به دلیل زیبایی آن مورد انتقاد قرار نمی دهم.

نستیا ولوچکووا ، آیا می توانید همه کارها را انجام دهید - هم حرفه و هم کارهای خود را؟

- من معتقدم که نیازی به ترکیب شغل و کارهای خانه نیست. من دستیاران دارم ، نمی توانم وقت خود را در کارهای خانه تلف کنم ، اما وقت ارزشمندی را به خلاقیت و خانواده اختصاص می دهم.

شما یک فرد شلوغ هستید ، چگونه بچه ای تربیت می کنید؟ در وهله اول برای شما در امر آموزش چیست؟

- خوب ، چه نوع تربیتی وجود دارد. عشق چیزی است که یک کودک کوچک به آن نیاز دارد. این بهترین تربیت است. شما همچنین نیاز به مراقبت خوب ، ارتباطات متنوع دارید. من سعی می کنم تا آنجا که ممکن است با Arisha وقت بگذرانم. من معتقدم که با وجود سن کم باید به کودک احترام گذاشت. ضروری است که زندگی ، طبیعت را در همه رنگها به او نشان دهیم. من دوست دارم آریشا بزرگ شود و یک فرد خوب باشد که برای زندگی ارزش قائل است و او را دوست دارد.به طور طبیعی ، برای من مهم است که آریشا به درستی رشد کند ، بنابراین من اغلب برای مشاوره به مادرم مراجعه می کنم ، که اوایل به من خواندن و نوشتن و درک هنر را آموخت.

تصویر
تصویر

- معمولاً روز شما چگونه می گذرد؟

- روز با دوش آب سرد ، با اعلام عشق به همسرش ، با ارتباط با دخترش آغاز می شود. سپس کلاس باله ، فیلمبرداری ، مصاحبه ، جلسات.

بسیاری آرزوی زندگی ای مثل زندگی شما را دارند. به نظر می رسد او از بیرون پر از شهرت و پول است. به طور کلی ، dolce vita کامل. واقعا زندگی شما چگونه است؟

- زندگی من یک ایثار است ، ساعات روزانه کلاس و تمرین. کار بی پایان و تلاش برای بهبود. با این حال ، همه چیز با عشق مخاطب و عزیزان به ثمر می رسد. بنابراین چیزی برای شکایت ندارم.

نستیا ولوچکووا ، آیا شغل یا پشتکار بیشتری در حرفه شما وجود دارد؟

- من فکر می کنم که حتی در یک حرفه ، بلکه در زندگی ، کار زیاد ، پشتکار وجود دارد. و خوش شانس هستم که با افرادی مانند اولگ وینوگرادوف ، ولادیمیر واسیلیف ، بوریس ایفمن ، مایا آشنا شدم

عشق بهترین تربیت برای یک کودک کوچک است.

پلیستکایا و البته یوری گریگورویچ ، نینا سمیزوروا.

آیا رویدادهای اجتماعی را دوست دارید؟

- من مهمانی ها را قبول ندارم و سعی می کنم آنها را از زندگی خود حذف کنم. من از حضور در مهمانی هایی که توسط افراد جالب نزدیک من سازماندهی می شود لذت می برم ، اما آن را یک گردهمایی نمی دانم.

نستیا ولوچکووا ، آینده خود را چگونه می بینید؟ دوست دارید چه کار دیگری انجام دهید؟

- برنامه های من همچنین شامل فیلمبرداری است. من دوست دارم یک تئاتر مجلسی و یک استودیو برای کودکان کوچک ایجاد کنم و همچنین رویای اجرای یک اجرای انفرادی در یک تئاتر درام را دارم. اکنون من در بخش مدیریتی آکادمی باله روسیه شروع به تحصیل کردم. واگانووا. و من همچنین دوست دارم مادری شاد باشم و آریشکا خوشحال باشد.

توصیه شده: