فهرست مطالب:

آناستازیا نیز در پروژه است
آناستازیا نیز در پروژه است

تصویری: آناستازیا نیز در پروژه است

تصویری: آناستازیا نیز در پروژه است
تصویری: آناستازیا رومانوف: پِرنسس گمشده روسیه 2024, آوریل
Anonim

"زیبایی برای یک میلیون" ، اول از همه ، یک پروژه اجتماعی است. و ما خوشحالیم که از فصلی به فصل دیگر این فرصت را داریم که دامنه آن را گسترش دهیم و تا آنجا که ممکن است به خوانندگان خود کمک کنیم. فصل پنجم ، سالگرد پروژه از این نظر را می توان یک رکورد نامید ، زیرا مردی برای اولین بار در آن شرکت می کند. اما معجزه به اینجا ختم نمی شود ، زیرا تصمیم گرفتیم جلوتر برویم و یک قهرمان دیگر را دعوت کردیم. ما خوشحالیم که سومین شخصیت تحولات ما - آناستازیا ، و داستان او در مورد زندگی را در چارچوب پروژه به شما ارائه می دهیم.

Image
Image

از همه کسانی که در مورد مشارکت من در پروژه تصمیم گرفتند تشکر می کنم. و مخصوصاً به دنبال کنندگان اینستاگرام و فیس بوک که رای خود را به من دادند. من کمی عادت ندارم برای چنین مخاطبان زیادی پخش کنم ، اما امیدوارم شما از من حمایت کنید و به من کمک کنید تا بر این محدودیت غلبه کنم.

من نمی دانم داستانم را از کجا شروع کنم ، بنابراین آن را به روش قدیمی انجام می دهم. نام من آناستازیا است ، 31 ساله هستم ، متاهل هستم (و این ازدواج دوم من است) ، یک پسر دارم. ایده شرکت در پروژه کاملاً خودجوش به ذهن من رسید. ابتدا ، در حساب @ krasota_na_1000000 در شبکه مشترک شدم ، داستان تغییرات قبلی را خواندم ، و سپس تصمیم گرفتم خودم آن را امتحان کنم

من بلافاصله می گویم که ارسال پرسشنامه برای مشارکت در پروژه در حال حاضر یک گام بزرگ برای من است. من ذاتاً متواضع هستم ، عادت ندارم زندگی خود را به رخ دیگران بکشم ، تجربیاتم را با کسی به اشتراک بگذارم. و در اینجا شما باید روح خود را به سمت بیرون برگردانید. این برای من بسیار دشوار است ، اما من درک می کنم که این چیزی است که من نیاز دارم تا سرانجام از پیچیدگی هایم خلاص شوم.

اگر در مورد پروژه صحبت کنیم ، من حتی تصور نمی کردم که یکی از شرکت کنندگان آن باشم. در زندگی ، من به ندرت خوش شانس بودم. اما به نظر می رسد که سرنوشت برای من مطلوب است و اکنون مطمئناً من شانس خود را از دست نخواهم داد.

چه چیز دیگری در داستان من جالب است؟ شاید بزرگترین موفقیت در زندگی من شوهرم و البته پسرم باشد!

وقتی با شوهر اولم ازدواج کردم ، فقط ناامیدی ها در انتظار من بود. پس از چندین سال ازدواج ، متوجه شدم که ما هیچ وجه مشترکی با این شخص نداریم ، همدیگر را نمی شنویم و نمی فهمیم. بعد از تشخیص ناباروری بدتر شد. نتیجه اتحاد ما مورد انتظار بود - طلاق و افسردگی شدید از طرف من.

Image
Image

پس از جدایی ، اغلب فکر می کردم زندگی من در آنجا متوقف شده است. در آینده چه انتظاری می توانم داشته باشم؟ کجا باید تلاش کرد؟ من نفهمیدم از کدام طرف حرکت کنم.

به نظر می رسید که این تصمیم به خودی خود به دست آمده است: به توصیه یکی از دوستانم ، مشخصات خود را در یک سایت دوستیابی قرار دادم. ارتباطات مجازی به احساسات قوی تبدیل شد و اکنون دوباره ازدواج کرده ام. او عکاس ، دوچرخه سوار و پدری فوق العاده است. بله ، بله ، تشخیص ناباروری اشتباه بود ، من مادر شدم!

چه چیز دیگری می توانید در خواب ببینید؟ من دوست دارم ، آنها نیز مرا دوست دارند … به نظر می رسد …

در این "به نظر می رسد" طبیعت کل زن نهفته است: حتی در جزئیات کوچک نیز دلایلی برای ناراحتی پیدا می کنم.

من اعتراف می کنم که دو شخصیت در من دعوا می کنند: از یک سو ، می بینم که شوهرم چگونه به من اهمیت می دهد ، از من تعریف می کند ، اما از سوی دیگر ، به دلایلی از عکس گرفتن من امتناع می کند و بهانه های مضحکی مانند آن ارائه می دهد برای او دشوار است که شخص نزدیک را در قاب ببیند. شاید دوباره خودم را خفه کنم اما این کار را آسان تر نمی کند.

در مورد ظاهر من می توانم بگویم که من اصلا زشت نیستم. من بارها شنیده ام که چه اندام زیبایی دارم و قد من به طور کلی برای مدلها استاندارد است.

Image
Image

به هر حال ، وقتی جوانتر بودم ، سعی کردم در حرفه مدلینگ حرفه ای ایجاد کنم. من نمونه کارها را داشتم ، بارها در بازیگران ریخته گری شرکت کردم. اما هیچکدام از آنها دعوت نامه ای برای پیاده روی در راهپیمایی ، حضور در براق یا تبلیغات برای من نیاوردند. اکنون می فهمم که چرا اینگونه بود: شکست سفتی من در قاب بود و به نظر من ، بینی بسیار بزرگ من.

بله ، این بینی بزرگ است که من از اولین مشکلات مربوط به ظاهر نام می برم که می خواهم با کمک متخصصان پروژه "زیبایی برای یک میلیون" آن را حل کنم. همچنین ، پس از مشاوره اولیه با یک جراح پلاستیک ، من مشتاقانه منتظر جراحی بزرگ کردن سینه هستم. دکتر گفت که در برابر پس زمینه یک اندام باریک و رشد بسیار زیبا ، نیم تنه جدید هماهنگ و طبیعی به نظر می رسد. من تمام عملیات را فاش نخواهم کرد ، بیشتر از این تا انتها من خودم نمی دانم که سازمان دهندگان برای من چه آماده کرده اند.

شما احتمالاً اکنون داستان من را می خوانید و فکر می کنید: "چه چیزی مانع از تغییر خودم ، بدون کمک پروژه می شود؟" ممکن است کمی عجیب به نظر برسد ، اما من از شکست خوردن می ترسم. من بارها سعی کرده ام به نحوی زندگی خود را تغییر دهم ، اما انگیزه من بسیار ضعیف است ، من مطمئناً به نوعی فشار نیاز دارم. مشارکت در پروژه تنها چیزی است که برای شروع یک زندگی جدید و باز کردن دنیای درونی من لازم است

Image
Image

بسیار خوشحالم که به اینجا آمدم. اما افسوس که همه خویشاوندانم این شادی را با من تقسیم نکردند. در حالی که هنوز یک مدعی بودم ، به تدریج شروع به آماده سازی خانواده ام کردم که شاید به زودی ، من عضو پروژه "زیبایی برای یک میلیون" می شوم. بسیاری از اطرافیانم از من حمایت کردند: دوستانم ، عمه خودم ، که برای عقایدشان بسیار باورنکردنی هستم و شوهرم که می گفت من را همانطور که هستم دوست دارد.

با این حال ، مهمترین شخص زندگی من مرا درک نکرد: مادرم قاطعانه با مشارکت من در پروژه مخالف است. او خیلی نگران من است ، نگران است تا من قربانی کلاهبرداران نباشم که قول می دهند "پنیر رایگان در تله موش". بر این اساس ، ما نزاع کردیم ، یک ماه است که مکث ارتباط برقرار کرده ایم. این بسیار سخت و دردناک است ، به ویژه هنگامی که والدین دور هستند.

من این را به شما می گویم ، اما در داخل همه چیز وارونه می شود ، فقط کمی بیشتر - و من گریه خواهم کرد ، همانطور که بیش از یک بار اتفاق افتاد. با چنین احساسات مضاعفی وارد پروژه می شوم. و امیدوارم این آخرین بار باشد - مطمئناً بهتر خواهد شد!

عکس ها و مطالب ویدئویی جالب تری در مورد شرکت کنندگان را می توانید در اینستاگرام پروژه مشاهده کنید

Image
Image

نظر خواهر اولسیا:

وقتی فهمیدم که نستیا در این پروژه شرکت می کند ، البته از او خوشحال شدم! اما لحظه حسادت نیز وجود داشت … با این وجود ، من از خواهرم حمایت می کنم!

من نگرش مثبتی به پروژه دارم ، زیرا این یک فرصت عالی برای تغییر ، ظاهر شما را به همان صورتی است که مدتهاست می خواستم و آرزو داشتم! خوشحالم که نستیا به اندازه کافی خوش شانس بود که در "زیبایی برای یک میلیون" شرکت کرد

در مورد پلاستیک ها ، من نیز از این مبحث پشتیبانی می کنم ، اگر به سلامتی آسیب نرساند ، اما فقط برای بهبود داده های خارجی کار می کند!

Image
Image

نظر شوهر دنیس:

من در مورد پروژه آرام هستم ، من فکر نمی کنم که همسرم نیاز داشته باشد چیزی را در ظاهر خود تغییر دهد. من همیشه از همه چیز راضی بودم: هم از نظر قفسه سینه و هم از نظر بینی … من عاشق بینی همسرم شدم و حتی همیشه می گفتم - سینه های خود را انجام دهید ، اما به بینی خود دست نزنید! بنابراین ، من کمی نگران نتیجه هستم ، اگرچه با سینه هایش ، به نظر من ، او خوب کار می کند …

تمام چیزی که نستیا دوست ندارد در سرش است. اگر دگرگونی بیرونی به او کمک کند از پیچیدگی ها و نگرانی هایش خلاص شود ، من فقط خوشحال می شوم. و حتی اگر آن را دوست نداشته باشم ، او را رها نمی کنم! (خندان!)

Image
Image

نظر آلیس هماهنگ کننده پروژه:

با نستیا ، ما یک زبان مشترک پیدا کردیم و یک رابطه نسبتاً قابل اعتماد ایجاد کردیم. ما می توانیم قلب به قلب صحبت کنیم ، اما … نظر من ، و نستیا در مورد آن می داند ، که اکنون او نیازی به این پروژه ندارد. من در او زنی زیبا و موفق با همسر و فرزندی مهربان می بینم. بله ، او مجموعه های زیادی دارد که به دوران کودکی و نوجوانی برمی گردد. بله ، برقراری ارتباط با مردم به دلیل عدم پذیرش خود برای او دشوار است ، و البته این امر باعث اختلال در کار و ارتباطات در جامعه می شود … اما اینها مشکلاتی هستند که ، اول از همه ، باید با آنها حل شود روانشناس. من فکر می کنم نستیا دقیقاً به این نیاز دارد: کار داخلی روزانه با خودش طبق یک سیستم حرفه ای با حمایت کامل بستگانش. برای او مهم است که بشنود که او زیبا و خاص است ، مخصوصاً که چنین است.

در اولین ملاقات ما ، من به نستیا گفتم که من شخصاً با نامزدی او برای مشارکت مخالفم ، فقط برای "برش" او متاسفم ، ظاهر او بسیار جالب است! در پاسخ ، نستیا اشک می ریزد. چنین آسیب پذیری بیش از هزار کلمه در مورد او به من گفت … احتمالاً ، این پروژه سرنوشت اوست ، زیرا او وارد آن شده است … من مشت هایم را نگه می دارم!

درخواست مشارکت در پروژه را ترک کنید

می توانید پیوند را دنبال کنید

شما می توانید نتایج تغییرات شرکت کنندگان قبلی را در اینجا مشاهده کنید

عمومی پروژه در اینستاگرام

نسخه موبایل پروژه "زیبایی برای یک میلیون"

کانال تلگرام ما

کانال یوتیوب ما

توصیه شده: