لطفاً من را فمینیست بدانید
لطفاً من را فمینیست بدانید

تصویری: لطفاً من را فمینیست بدانید

تصویری: لطفاً من را فمینیست بدانید
تصویری: چشم‌انداز زنان: فمینیسم چیست؟ فمینیست کیست؟ 2024, ممکن است
Anonim

وقتی در سال سوم در موسسه بودم ، دنیس همکلاسی من همسر آینده خود را به کلاس آورد - برای آشنایی. نام عروس آنیا بود و او ما را به این شکل به ما معرفی کرد: "فدیا شاعر است ، آسیا اولین زیبایی دانشکده است ، اوگنیا (یعنی من یکی هستم) دژ فمینیسم در دوره ما"…

Image
Image

همه خندیدند ، من هم خندیدم ، اگرچه کمی ناراحت بودم.

خوب ، خوب ، شما نمی توانید مرا شاعر بخوانید ، من واقعاً رقیب آسیا نیستم (همچنین باید از شما تشکر کنم که به من زیبایی دوم دانشکده نمی گفتند) ، اما در هیچ گونه شوونیسم جنسی توجهی به من نشد. ، من با مردان سخاوتمندانه رفتار کردم (با "تحقیر آمیز" اشتباه گرفته نشود) ، گاهی اوقات حتی بهتر از زنان … فقط سه دختر در این دوره حضور دارند و هیچ یک از ما در معرض تبعیض جنسیتی (یا حتی تلاشی) قرار نگرفتیم. ارتکاب چنین عملی). و سپس باید به چه برچسبی روی من چسبیده باشند: فمینیست و حتی پایه اصلی این جهت جامعه شناسی مدرن بر اساس کل دوره.

از سایر همکلاسی هایم پرسیدم - چرا این دنیس من است؟ شاید من با چیزی او را آزرده کردم؟ به من پاسخ داده شد: تو همه ما را آزرده کردی - ببین چگونه با مردان رفتار می کنی. خوب ، من شروع کردم به نگاه کردن ، با دقت هر یک از اقدامات خود را در رابطه با این موجودات شگفت انگیز تجزیه و تحلیل کردم ، مشخص نیست که چرا آنها از من ناراحت شده اند. چند روز بعد ، من حقایقی را که به نفع ذات طبیعی زنانه من گواهی نمی دهند ، از رفتار خود جدا کردم.

اولین: من در کلاس های دانشگاه از گریم استفاده نمی کردم و فقط وقتی که قرار ملاقات می گذاشتم آرایش می کردم. سرپرست دوره ما یکبار به من گفت: "شما دختران ، حتی لب های خود را بکشید ، وگرنه به نظر ما ما مرد محسوب نمی شویم!"

دومین: من از کلمات ناپسند که در جوک ها استفاده می شود خجالت نمی کشیدم. "یک زن واقعی باید خجالت بکشد ، سرخ شود و فرار کند!"

سوم: معلوم شد که لباس اشتباه پوشیده بودم. من عاشق پوشیدن شلوار جین و یقه یقه ای بودم. "یک زن باید طوری لباس بپوشد که دوست داشته باشد بلافاصله خود را برهنه کند!"

و همکلاسی های من وحشتناک ترین جنایت را در نظر گرفتند که من اجازه ندادم چراغ بگذارم ، آنها را مجبور نکردم که راه خود را به من بدهند و کیف های سنگین من را حمل کنند ، همچنین من اجازه ندادم که در کافه یا حمل و نقل هزینه کنم. و تظاهر نمی کرد که برای من باز شده و درها را باز می گذارد و اجازه می دهم جلو بروم. من این نشانه های توجه را بسیار مودبانه رد کردم: "بسیار متشکرم ، نه ، من خودم را به نحوی انجام خواهم داد". اما معلوم می شود که این بزرگترین گناه من بر اساس فمینیسم بود.

چگونه می توانم توضیح دهم که تنها دلیل "متشکرم ، من-به نوعی-خودم" فقط در احترام کامل به مردان و عدم درک این واقعیت است که آنها باید از من مراقبت کنند. چرا آنها از من بدتر هستند؟ چرا این افراد محترم ، که من عادت دارم با شرایط مساوی با آنها ارتباط برقرار کنم ، باید به من خدمت کنند - درها را باز کنید ، خدمت کنید ، سیگار روشن کنید و غیره؟ چرا یک همکلاسی که بورسیه مشابهی با او دریافت می کنیم باید برای من بلیط اتوبوس یا قهوه در کافه تریای کالج بخرد؟ و آیا می توانید تصور کنید اگر این کوپن ، قهوه یا یک لیوان آبجو برای او بخرم چه اتفاقی می افتد؟

توضیح این امر غیرممکن بود و این واقعیت که من می توانم از نرده بالا بروم یا از یک خندق بدون کمک یک مرد دوستانه بپرم ، عموماً توسط آشنایان من توهین آمیز تلقی می شود.

من بیشتر درک کردم و تصمیم گرفتم سخاوت خود را نشان دهم: اگر آنها به ضعف ، درماندگی و حتی تجاری گرایی من احتیاج دارند ، خوب ، من سعی می کنم با ایده های آنها در مورد یک زن واقعی مطابقت داشته باشم ، من واقعاً نمی خواهم به دوستان نزدیکم توهین کنم

اما درس اصلی برای من آشنایی با طنز واقعی من بود. یک دستیار آزمایشگاهی جدید ، اوکسانا ، به بخش ما آمده است. نارنجک زن. او با صدای بلند صحبت می کرد ، قسم می خورد و سیگار می کشید (در موارد شدید ، او با "بلومور" موافقت کرد). اگر نیاز به جابجایی میزها ، کمد ها و مبل ها بود ، اوکسانا همیشه جلوتر از مردان بود و برای کمک داوطلب نشد ، بلکه فقط این میز ، کمد یا مبل را گرفت و آن را کشید و گفت: "اوه! با این وجود ، شما از دهقانان کمک نمی گیرید. " او فقط شلوار جین نمی پوشید - ژاکت می پوشید و از لوازم آرایشی استفاده نمی کرد ، اوکسانا کت مردانه ، کلاه می پوشید و خود را با عطر مردانه خفه می کرد.

هنگامی که او با دامن به مuteسسه آمد ، همکلاسی من - زن زن که در کل مuteسسه شناخته شده بود - از او تعریف بسیار خوبی کرد. اوکسانا سیلی به صورت او زد و گفت: "برو دخترت را بخواه! من اینجوری نیستم! ببین ، به محض دیدن دامن کوتاه ، تلاش می کنند تا زیر آن خزیده شوند! " علاوه بر این ، او خودش یک فندک برای هر دو دختر و یک نماینده مرد آورد ، یک بار اوکسانا را دیدم که یک جعبه ودکا از دو دانشجوی فارغ التحصیل گرفت و خودش آن را به بخش برد. تنها بحث او این بود: "سنگین است." و در عین حال - یک مورد کاملاً حدیثی - هنگام بحث در مورد یک فیلم ، اوکسانا ، می خواست نحوه شخصیت مورد علاقه خود را در آغوش خود نشان دهد ، به چیزی بهتر از چگونگی گرفتن یک مرد جوان فکر نکرد (قد 180 ، وزن - نه کوچک) در آغوش او و شروع به چرخش در اتاق با او با سرعت والس.

با دیدن همه اینها ، فهمیدم که چرا پرندگان جیرجیر ملایم ، بی پروا و معاشقه ، که هرگز چیزی سنگین تر از یک کیف دستی در دستان خود ندارند ، برای مردان نزدیکتر و عزیزتر هستند. من فهمیدم و عجله کردم تا در رفتارم تجدید نظر کنم. حالا من با دامن های تنگ به سر کار می روم. در پاسخ به تعریف های مبهم سرسختانه سرخ می شوم. صبح حداقل نیم ساعت را صرف آرایش می کنم. اگر برای شام دعوت شدم ، در اصل کیف پول خود را در خانه می گذارم و هرگز فندک همراه ندارم - چرا؟ - بسیاری از مردان دوست داشتنی در اطراف هستند که فقط رویای کمک به من را در روشن کردن سیگار دارند.

من گفتم: "نه به فمینیسم!" زیرا من بسیار می ترسیدم که کسی پشت سرم به من بگوید "دختر گرانادری". اما از آن زمان ، چون احساس می کردم یک زن واقعی زن هستم و نه فقط یک دوست و همراه مردان آشنا ، از جبر جنسی بسیار می ترسم.

یک بار ، در بررسی همکارم درباره یک فیلم جدید ، این عبارت را خواندم: "… چنین مشکل رایج زنانه به عنوان انتخاب بین دو مرد …" من شوکه شدم و توضیح خواستم: آیا مردان هرگز انتخابی ندارند؟ مسئله؟ به من گفتند که مردان با چنین چیزهای کوچک مشکلی ایجاد نمی کنند ، چنین مزخرفی سرنوشت زنان است. من (تقریباً بدون نفس) گفتم: "این شوونیسم مردانه است - بگو!" که من پاسخ آن را شنیدم: "این شوونیسم در میان زنان و خودآگاهی در میان مردان است!"

از این اظهارنظر ، من بی حس بودم ، کلمات را پیدا نمی کردم ، اما کمی بعد فکر کردم: شاید همه چیز بیهوده باشد ، شاید من بیهوده باشم که با آنها در شرایط مساوی دوست هستم ، سپس سعی می کنم مطابقت داشته باشم ایده آنها؟ شاید ما باید خودمان را جمع کنیم و فمینیسم را به خودآگاهی مردانه آنها بکشانیم ، آره؟ …

توصیه شده: