تاریخچه پیچ و خم عروسی
تاریخچه پیچ و خم عروسی

تصویری: تاریخچه پیچ و خم عروسی

تصویری: تاریخچه پیچ و خم عروسی
تصویری: دختر که قربانی عروسی ساختگی و دروغین شد | داستان واقعی 2024, ممکن است
Anonim
داماد
داماد

وقت آن است که تصمیم بگیرید محل ضیافت عروسی کجا برگزار می شود. پیشنهادات زیر مورد توجه قرار گرفت: سالن رستوران سنتی ، رستوران روستایی به سبک عمارت روستا و عرشه یک قایق بادبانی یکی از باشگاه های قایقرانی شهر. طبق برآورد تقریبی ، گزینه ها تقریباً برابر بودند ، اما نسخه وسوسه انگیز قایق بادبانی سفید برفی در همان ابتدا به دلیل این واقعیت که پیش بینی آب و هوا و مصونیت دعوت شدگان به بیماری دریایی دشوار بود ، کنار گذاشته شد. جوانان ، که خود دارای سلامت آهن بودند ، با اکراه از این ایده جدا شدند ، اما قول دادند که سالگرد ازدواج خود را برای قسمت کوچکی از مهمانان در دریا ترتیب دهند. سالن رستوران در شهر و سایبان نی بر روی زمین رقص چوبی خارج از شهر با هم روبرو بودند. در آخرین مترها ، منور با ارائه منویی که شامل ماهی های دودی و نمک خانگی بود ، برنده شد. مشکل آب و هوای نامناسب در آنجا آسان تر حل می شود ، زیرا رستوران دارای یک سالن بسته نیز بود که بعنوان آخرین امتیاز در دارایی خود عمل می کرد.

اجرای عروسی به تدریج با تزئینات غنی شد. زمان خرید لباس و سایر وسایل عروسی فرا رسیده بود. در یک شورای کوچک ، آنیا و دیما تصمیم گرفتند که برای داماد کت و شلوار بخرند و لباس عروس در یکی از سالن های عروسی شهر اجاره شود. به زودی گفته نمی شود. به همراه عروس ، سفری طاقت فرسا به سالن ها رفتیم. معلوم شد که درخواست های تبلیغاتی اکثر آنها در واقعیت فقط جذابیت هایی هستند که هیچ چیزی پشت آنها وجود ندارد. خوب ، تقریباً هیچ. آیا نمی توانید دوازده لباس فرسوده قدیمی را یک چمدان مناسب برای یک سالن عروسی نامید؟! تقریباً با ناامیدی ، به طور اتفاقی با اجاره جدید لباس شب و عروسی روبرو شدیم ، که فقط نمایشگاه خود را آماده می کرد و با گوش دادن به خواسته های مشتریان ، لباس ها را سفارش می داد ، بدون اینکه قیمت آنها را در ده ضرب کند. در اینجا Anyuta موفق به انتخاب یک لباس زیبا بدون آستین و آستین غیر ضروری با "چراغ قوه" شد. اینقدر کوتاه و ساده فقط نوشته شده است ، در واقع ، فرایند انتخاب لباس چند هفته به طول انجامید و هنگام نگاه کردن به مواردی که برای نصب در مکانهای مختلف که خود را "مد عروس" می نامیدند ، با اشک و عصبانیت همراه بود. سالن ها ". من ، از نظر گناه ، می ترسیدم که جشن عروسی برنامه ریزی شده در حال انفجار باشد و داماد و عروس با فروتنی در اداره ثبت نام کنند و به جای این همه دردسر در جایی در مالدیو استراحت کنند. اتفاقا گزینه ای نیست؟

اما به اعتبار جوانان ، و آنها در این آزمون موفق شدند. انگشترها خیلی سریع خریداری شد. با درک اینکه حتی مقدار ناچیزی از تراشه های الماس روی یک انگشتر قیمت آن را دو تا سه برابر افزایش می دهد و یک حلقه با سنگ بیش از 1 قیراط هزار یا بیشتر اسکناس آمریکایی را "می کشد" ، ما بر روی حلقه های معمولی صاف با ارزش سنجی 585 قرار گرفتیم. به از ملزومات عروسی عروس و داماد ، خرید دسته گل و "صورت" ، یعنی سازماندهی مدل مو برای هر دو و آرایش عروس باقی می ماند. هیچ مشکلی در دسته گل وجود نداشت ، زیرا طعم یک گل فروشی از یک مغازه گل فروشی در نزدیکی خانه ، جوانان باهوش را راضی می کرد و ماه تابستان اجازه می داد از هر گل برای یک دسته گل استفاده شود بدون اینکه هزینه زیادی را تحمل کند. مدل مو و آرایش نیز مشکلی ایجاد نمی کند - جلسه اولیه با استاد به انتخاب بهترین گزینه کمک کرد.

ظاهراً داماد و عروس در نبرد با کارهای عروسی مهارت پیدا کردند و مسئله هدیه فوراً حل شد.آنها لیستی از هدایای مورد نظر را از قبل تهیه کرده و به ما و والدین تحویل دادند. با تقسیم هدایا بین خود ، مهمانان از سه ست و پنج قوری عصبی نبودند. از کسانی که بلاتکلیف بودند خواسته شد تا پاکت هایی با اسکناس به آنها بدهند.

مشکل حمل و نقل و اسکان مهمانان و همچنین سازماندهی فیلمبرداری عکس و فیلم توسط والدین جوانان بر عهده گرفته شد که سرانجام به آنچه اتفاق می افتد اعتقاد داشتند ، به طوری که تنها چیزی که باقی مانده بود انتخاب یک تهیه کننده نان تست و تهیه سوغاتی برای مسابقات جشن. انتخاب نوازنده نان تست تا حدی شبیه انتخاب لباس عروس بود. دو روز بعد ، در سران شورای هنری ، همه متن ها ، مسابقات ، برنامه های موسیقی و رهبران آنها در یک برنامه طاقت فرسا طولانی و در مکان های تکراری ترکیب شدند ، که مجری آن را می خواستم طبق دستور هریس دفن کنم - با طنز آیاتی روی قبر در اینجا دوستان وفادار به نجات رسیدند - اعضای تیم KVN ، که نویسندگان خود را برای نوشتن فیلمنامه اصلی عروسی جذب کردند. و باید بگویم ، نویسندگان ناامید نشدند. دلپذیرترین نوازنده نانست متقاعد شد که طبق دستور مشتریان عروسی برگزار کند و از آن پشیمان نشد. جوک ها و مسابقاتی که توسط هیچ کس رونویسی نشده بود با استقبال مهمانان روبرو شد.

اما اون بعدا و اکنون شب کریسمس عروسی هنوز ادامه دارد - لحظات آخرین آمادگی ها و هماهنگی انواع مسائل که هنوز صددرصد حل نمی شود. در این لحظات ، مادران و ساقدوش های عاشق ، به معنای واقعی کلمه ، هر عطسه ای از عروس و داماد را گرفتار می کردند. از این گذشته ، به دنبال فال ، اگر عروس صبح در آستانه عروسی عطسه کند ، در ازدواج خوشبخت خواهد بود. داماد همه گودالهای منطقه عروس را از قبل مطالعه می کرد تا به طور تصادفی وارد هیچ کدام نشود ، در غیر این صورت عروس با یک مست مست تلخ زندگی می کرد. و والدین مخفیانه غلات و سکه ها را در کفش جوانان قرار دادند و آرزوی زندگی پربار داشتند.

فقط همین. عروس در زمان مناسب عطسه کرد ، داماد به سمت ورودی وی در زمین خشک رفت ، والدین به جوانان برکت دادند و کارهای عروسی بسیار خسته کننده و بسیار دلپذیر در یک جشن پر سر و صدا به پایان رسید.

"و من آنجا بودم ، آبجو عسل می نوشیدم ، سبیل هایم را پایین می ریختم ، اما به دهان من وارد نشد."

توصیه شده: