فهرست مطالب:

چرا احساسات خود را پنهان می کنیم و چگونه این کار را متوقف کنیم
چرا احساسات خود را پنهان می کنیم و چگونه این کار را متوقف کنیم

تصویری: چرا احساسات خود را پنهان می کنیم و چگونه این کار را متوقف کنیم

تصویری: چرا احساسات خود را پنهان می کنیم و چگونه این کار را متوقف کنیم
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, آوریل
Anonim

این یک چیز عجیب است ، ما می توانیم وقتی گربه ها به روح ما می خندند بخندیم ، ما می توانیم تمام تلاش خود را برای جلوگیری از لبخند در صورت خوشحالی از چیزی انجام دهیم و هرگز به دیگران نشان نمی دهیم که می ترسیم ، زیرا ما آن را تجلی ضعف. ما احساسات خود را به طرز ماهرانه ای پنهان می کنیم و سپس نگران می شویم که اصلاً ما نیستیم. "Cleo" تصمیم گرفت بفهمد چرا این اتفاق می افتد و چگونه ، در نهایت ، ماسک "نفوذ ناپذیری" را برداشته است.

در کودکی ، نشان دادن احساسات بسیار آسان تر بود. دقیق تر ، ما حتی به این فکر نمی کنیم که وقتی گریه می کنیم یا می خندیم چگونه به نظر می رسیم. ما به زانوی خود ضربه زدیم - جیغ زدیم ، یک عروسک مورد انتظار را هدیه گرفتیم - ما با تمام دهانمان لبخند خواهیم زد. حتی به ذهن کودک نمی رسد که ممکن است احساسات خود را از دیگران پنهان کنید. از طریق دهان یک نوزاد حقیقت را بیان می کند ، و در این مورد ما نه تنها در مورد روش شفاهی انتقال اطلاعات ، بلکه در مورد روش احساسی نیز صحبت می کنیم. کودکان صادق هستند - آنها نمی ترسند (و حتی به ترس فکر نمی کنند!) تا نشان دهند آنچه در حال حاضر در روح آنها اتفاق می افتد.

به عنوان بزرگسال ، ما ماسک های بی تفاوتی می پوشیم و به نظر می رسد دیگر خودمان نیستیم. همراه با دوران کودکی ، صداقت عاطفی ما را ترک می کند و درها و قفل ها به جای خود وارد می شوند ، که ما خودمان آنها را قفل می کنیم.

Image
Image

1. شادی

آیا فکر می کنید به سادگی می توان خندید وقتی واقعاً خنده دار است و صادقانه از شخصی که مدت ها است او را ندیده اید شادی می کنید؟ اگر چنین است ، پس شما بسیار خوش شانس هستید. اما اکثر ما این را بد می دانیم که هنگام ملاقات با صدای بلند بخندیم و خود را به گردن یکی از عزیزان بیاندازیم. آنها معتقدند که افراد تحصیل کرده با خویشتن داری رفتار می کنند. و اطرافیان آنها فکر می کنند که آنها "جعلی" هستند و باید روی خودشان کار کنند.

چرا اتفاق می افتد؟ متأسفانه مقصر تربیت است. والدین بهترین ها را می خواستند ، اما چنین شد. همه این تکان ها با روحیه "خیلی بلند نخندید" ، "متواضع باشید" به طرف ما آمد - از ترس ناامید کردن مادر و پدر ، ما دستورات آنها را تا 200 درصد انجام دادیم ، ساکت و خجالتی شدیم.

در مورد آن چه باید کرد؟ شادی واقعی چه اشکالی دارد؟ درسته ، هیچی بنابراین چرا اجازه نمی دهید وقتی می خواهید لبخند بزنید و صادقانه به معشوق خود بگویید: "من از دیدن شما بسیار خوشحالم." احساسات مثبت باید به اشتراک گذاشته شوند ، فقط در این صورت آنها بیشتر خواهند بود.

ما ترجیح می دهیم با حالت تهوع مبارزه کنیم ، اما هرگز این عبارت ساده را بر زبان نمی آوریم: "من از پرواز بسیار می ترسم".

2. ترس

این احمقانه است که فکر کنیم افرادی در جهان هستند که از هیچ چیز نمی ترسند. حتی اگر عنکبوت ، تاریکی و ارتفاع در لیست ترس آنها ظاهر نشود ، حداقل پروازها یا سفرهای دندانپزشکی آنها را در آستانه "اعدام" عصبی می کند. نکته عجیب این است که اعتراف به ترس های ما معادل پذیرش ضعف خودمان است. ما ترجیح می دهیم با حالت تهوع مبارزه کنیم ، اما هرگز این عبارت ساده را بر زبان نمی آوریم: "من از پرواز بسیار می ترسم".

چرا اتفاق می افتد؟ در واقع ، پاسخ در ظاهر نهفته است: این که بگویید از چیزی می ترسید ، به این معنی است که اعتراف می کنید آسیب پذیر هستید. انسان مدرن ، که در جستجوی موفقیت ابدی است ، نمی تواند چنین تجملاتی را بپردازد. آسیب پذیری بخش زیادی از طبقه متوسط است.

در مورد آن چه باید کرد؟ اگر چشم خود را بر روی مشکل ببندید ، حل نمی شود. در مورد ترسها هم همینطور است. ما نباید آنها را پنهان کنیم ، باید با آنها مبارزه کنیم. حتی سوپرمن ، که به طور ناخودآگاه با اکثر "آسیب ناپذیر" برابر است ، اعتراف کرد که از کریپتونیت می ترسد.

Image
Image

3. خشم

چند بار گفته اید که همه چیز خوب است ، حتی اگر می خواهید پاره کنید و پرتاب کنید؟ صدها. یک دوست راز شما را به دوستش گفت - مشکلی نیست ، به خاطر این هیستری نیست ، این یک راز وحشتناک نیست. رئیس شما را مجادله کرد و متوجه نشد که چه کسی درست می گوید و چه کسی اشتباه می کند؟ خوب ، شما مطیعانه به او گوش می دهید ، جرم را می بلعید ، اما خانواده شما آن را به طور کامل دریافت می کنند.عصبانیت ، مانند قاشق ، برای شام گران است ، اما ترجیح می دهید وانمود کنید که همه چیز خوب است.

چرا اتفاق می افتد؟ زیرا افراد "شایسته" رسوایی نمی کنند. فقط "افراد ناشایست" با صدای بلند از موقعیت خود دفاع می کنند و ما آنقدر می ترسیم که اطرافیان ما را ناسازگار و ناهنجار بداند. بنابراین ، بهتر است گونه های خود را یکی پس از دیگری بچرخانید تا اینکه هیستریک تلقی شود.

در مورد آن چه باید کرد؟ کلیشه ها را بشکنید و متوجه شوید که هیچ کس جز شما برای شما شفاعت نمی کند. البته ، نباید بر روی اولین فردی که ملاقات می کنید فریاد بزنید زیرا او به نوعی اشتباه به شما نگاه کرده است ، اما می توانید به راحتی به دوست خود توضیح دهید که نیازی به فاش کردن اسرار دیگران ندارید.

"عاشق غیرقابل دسترسی شوید!" - شما رفتار خود را توضیح می دهید ، و سپس تعجب می کنید که چرا این اوست که هر بار از کنار شما می گذرد.

4. همدردی

شما از یک مرد خوشتان می آید و وانمود می کنید که او را خالی نمی بینید. "عاشق غیرقابل دسترسی شوید!" - شما رفتار خود را توضیح می دهید ، و سپس تعجب می کنید که چرا این اوست که هر بار از کنار شما می گذرد. به هر حال ، همین امر در مورد دوستی ها و روابط خانوادگی نیز صدق می کند: به دلایلی ، حتی برای افراد نزدیک ، گاهی اوقات می ترسیم نشان دهیم که به آنها نیاز داریم.

چرا اتفاق می افتد؟ همه چیز درباره ترس از طرد شدن است. شاید در دوران کودکی شما خانواده شما خوشبخت ترین نبودند ، شاید شخصی به شما خیانت کرد. تجربه منفی دائماً تکرار می شود: "اگر نمی خواهید روح شما آسیب ببیند ، روح خود را باز نکنید."

در مورد آن چه باید کرد؟ واقع بینانه به جهان نگاه کنید و درک کنید که خیانت و خیانت به جایی نمی رسد ، اما وفاداری و عشق همیشه با آنها همراه خواهد بود. پس چرا بهترین ها را باور نمی کنیم؟

Image
Image

5. کینه

اگر دائماً در مورد توهین سکوت می کنید ، آماده باشید که روزی منفجر خواهید شد ، و سپس برای شما و اطرافیان شما بد خواهد بود. علاوه بر این ، این یک تناقض است - اطرافیان شما حتی نمی توانند بفهمند این همه سر و صدا چیست. آنها مدتها پیش همه چیز را فراموش کرده اند و نمی توانند تصور کنند که شما به طور ذهنی کارهای روزهای گذشته را "مزه" می کنید.

چرا اتفاق می افتد؟ از آنجا که در دوران کودکی ، به طور عمومی به ما توضیح دادند که فقط بچه ها در جعبه ماسه ای آزرده می شوند و بزرگسالان باهوش چنین رفتاری ندارند. بنابراین ما روی سبیل غلتیدیم - ناراحت شدن جدی نیست.

در مورد آن چه باید کرد؟ خود را شکسته و احساسات خود را به شخصی که به شما توهین کرده بیان کنید. نارضایتی های ناگفته روان شما را از بین می برد ، و اتفاقاً برخی از آنها دور از ذهن به نظر می رسند. بهتر است آهن را در حالی که داغ است جعل کنید تا اینکه بعداً به دلیل ناگفتنی "این برای من ناخوشایند است ، شما مرا آزرده اید" رنج ببرید.

ما اغلب از این واقعیت رنج می بریم که نمی توانیم احساسات و عواطف خود را به طور کامل بیان کنیم. گاهی اوقات متوجه می شویم که وقتی دیر است ، وقتی لحظه ای به طور برگشت ناپذیری از دست می رود ، با بی حوصلگی خود به کسی صدمه زده ایم. به طور کلی ، بسیاری از مشکلات بسیار سریعتر و آسانتر حل می شوند اگر مردم بتوانند در مورد آنچه که در روح آنها در حال حاضر است به درستی و ظرافت صحبت کنند. احتمالاً ، حداقل یک بار ارزش دارد که سعی کنید با افتخار به "تشکر" به ستایش مقامات پاسخ دهید تا کمی شادتر باشید. بیشتر راحت تر خواهد بود. مشکلات پایین و بیرون شروع شد.

توصیه شده: