نگاهی مردانه به فمینیسم
نگاهی مردانه به فمینیسم

تصویری: نگاهی مردانه به فمینیسم

تصویری: نگاهی مردانه به فمینیسم
تصویری: چشم‌انداز زنان: فمینیسم چیست؟ فمینیست کیست؟ 2024, ممکن است
Anonim
مرد
مرد

سوار بر واگن برقی بودم. به طور طبیعی - نشسته ، به طور طبیعی - خواندن. روی پل ریگا ، سرم را بالا آوردم تا گردن سفتم کشیده شود. یک سبزه مو کوتاه کوتاه زیبا کنارم ایستاد. من دقیقاً یک دقیقه به صورت او نگاه کردم ، بعد از آن قفسه سینه ام احساس گرما و گرفتگی کرد. بلند شدم و صندلی را که گرم کرده بودم به دختر پیشنهاد دادم. او از نشستن خودداری کرد ، اما به راحتی به من اعتراف کرد که "اسمش مارینا است". توده مسافر دو سر من را روی شانه دختر فشار داد و ما شروع به صحبت کردیم. گپ زدن دلپذیر بود. اما ناگهان او پرسید: "شما درباره فمینیست ها چه احساسی دارید؟" من خودم نمی دانم چرا به جای جواب دادن ، از درهای باز شده بیرون رفتم. گرچه من نیازی به رفتن به آنجا نداشتم. شاید از ملاقات با یک فمینیست می ترسیدم (حالا فکر می کنم: آنقدرها هم ترسناک نیست که انگار در یک مهمانی با دختری خواستگاری می کنم و متوجه می شوم که او یک تراستوستیت است). شاید ، بدون اطلاع از موضوع ، می ترسیدم چیزی توهین آمیز را بیان کنم. شاید او از شوخی ریش دار که به ذهنش رسید شرم می کرد ("من یکی از آنها نیستم"). به هر طریقی ، مارینا بدون پاسخ رفت ، و من بدون شماره تلفن او و بدون هیچ امیدی برای دیدار مجدد ماندم. تنها چیزی که با خود داشتم عزم در درک فمینیسم بود. به طوری که دفعه بعد مجبور نباشید از یک سوال غیرمنتظره فرار کنید.

بنابراین ، من یک ماه کامل فکر کردم ، و این چیزی است که من به آن رسیدم: فمینیسم - به عنوان یک شوخی ، در همه جا مناسب نیست. برای اینکه بی اساس نباشم ، چند مثال می زنم.

اول: سربازگیری

وقتی در ارتش شوروی خدمت کردم ، خوشحال بودم که همه چیز را برای برابری زن و مرد در این زمینه می دهم. در واحد ما برای 437 مرد ، فقط 4 زن بودند. یک آشپز ، دو اپراتور تلفن و یکی در دفتر مرکزی. علاوه بر این ، یکی از تلفنگران دوست فرمانده گروهان اول بود و افسر ستاد بندهای شانه ناخدا را داشت و طبق مقررات قرار نبود او را با چشمان خود بلعید. با محاسبات ساده (2 زن "رایگان" بر 437 منهای فرمانده اولین گروه تقسیم می شوند) ، متوجه می شویم که هر سرباز می تواند تنها یک قسمت 218 زن را ادعا کند. موافقم ، تقسیم زنان به چنین بخشهای کوچک غیراخلاقی است. بهتر است وزیر دفاع دستور به کارگیری دختران بزرگسال بالغ و دارای سلامتی خوب را برای خدمت سربازی صادر کند. سربازان که از روح پوسیدگی رقابت برخوردار بودند ، هر روز بخشی از آموزش زیبایی شناختی را از اندیشه دوستان رزمنده (زنده "دانایی" ، "ونوس د میلو" و "زهره متولد") دریافت کردند ، می توانند در چند ماه خدمت به کمال معنوی برسند. به حضور زنان در ارتش تهدید (تصعید انرژی اروتیک مصرف نشده) را از بین می برد و تعداد غیبت های غیرمجاز سربازان از واحد را چهار برابر کاهش می دهد. بله ، و دختران ، با گذراندن خدمت سربازی با عزیزان خود ، تحت آزمایش جدایی غیرقابل تحمل قرار نمی گیرند (همه به عنوان پنلوپه متولد نمی شوند).

مثال دوم: نیروی کار

با هر دو دست برای برابری جنسیتی ، معدنچیان. این بسیار وحشتناک است که مردان هفته ها بدون غذا و نور بنشینند و با دوستان خود با ده ها متر سنگهای مختلف بی روح جدا شوند. درست است ، در تاریکی معدن ، زیبایی زن قابل مشاهده نیست. اما مطمئناً حواس دیگر به نجات می رسند. برای مثال لمس کنید. احساس گرما و لطافت بدن زن در صورت لمس تصادفی می تواند به یک معدنچی خسته یادآوری کند که یک سطح زمین وجود دارد ، یک خانه. می تواند امید و آرامش دهد به ویژه در تاریکی محض ، مناسب برای صمیمیت.

اما در اینجا مثال سوم وجود دارد: خانواده و ازدواج

فمینیسم در اینجا مناسب نیست. حق زنان برای شستشو ، آشپزی و تمیز کردن کف مسلم است. اما فمینیست ها می خواهند مردان از این حق برخوردار باشند.وگرنه این چه برابری است؟ (این واقعیت که یک مرد اغلب از حق بچه دار شدن محروم است برای فمینیست ها خوب است.) بنابراین ، موقعیتی را تصور کنید: یک شوهر گرسنه از سر کار به خانه می آید ، اما شام را پخته نمی بیند. زن اعلام می کند که شوهر حق دارد شام خود را بپزد و او سخاوتمندانه به او این فرصت را می دهد که از این حق استفاده کند. پس از آن ، شوهر سر خود را در بالش فرو می کند و مانند یک دختر گریه می کند (امیدوارم فمینیست ها به حق جنس قوی تر در چنین بی اختیاری اعتراف کنند). یا چنین موقعیتی: مرد حق مادر شوهر دارد و زن حق مادر شوهر دارد. اگر کسی تفاوت بین آنها را نمی بیند ، توضیح خواهم داد. مادر شوهر پری خوبی است ، مدام به دامادش لبخند می زند ، که جرات می کند ناتوانی او را از او بگیرد. او همیشه با خوشحالی به او غذا می دهد و حتی صبح ها از مخازن خود یک خماری می ریزد. و مادر شوهر یک خشم شیطانی است ، که فقط می داند که پسر بی ارزش او توسط یک تبهکار بی ارزش ، یک گستاخ و یک آزادیخواه تسخیر شده است. اگر زنی خواهان حق مادر شوهر است ، من هنوز می توانم آن را درک کنم. اما اگر زنی می خواهد شوهرش حق مادر شوهر داشته باشد ، متأسفم. هیچ کس با هوش و حافظه سالم این کار را انجام نمی دهد.

مثال چهارم: اوقات فراغت

باز هم به نفع فمینیسم. فرض کنید من به دیدار یک دختر می روم. همانطور که انتظار می رفت ، من شامپاین و شیرینی را در دستان لرزانم حمل می کنم. شاید حتی گل و میوه. به طور کلی ، من هزینه کردم ، اما به هیچ وجه از نتیجه مثبت مطمئن نیستم. ناگهان ، والدین به داچا نرفتند ، یا خدای نکرده ، او تصمیم گرفت دوستی را به او دعوت کند؟ ملاقات با یک فمینیست چقدر آسان است. او مانند یک مرد حق دارد نه گل دریافت کند ، نه شامپاین بنوشد و نه شکلات بخورد. او مانند یک مرد از ودکا ارزان ، همراه با نوشابه برخوردار است. در این مورد ، من از خرابی در امان هستم و شانس متقابل من با درجه بالاتری از نوشیدنی افزایش می یابد.

سرانجام: سیاست بزرگ

بحث برابری نمی تواند باشد. زیر بند "الف": معاونان ، سناتورها و فرمانداران و شهرداران مختلف دیگر همه چاق و نفرت انگیز هستند. تا زمانی که آنها مرد هستند ، هنوز هم می توان آن را تحمل کرد. اما یک زن ، این موجود زیبا را نمی توان به چنین وضعیتی خوک آورد. شخصاً تماشای تلویزیون را متوقف خواهم کرد. زیر بند "ب": تصور کنید که ما به عنوان رئیس جمهور روسیه یک زن شایسته و به تمام معنا مثبت انتخاب کرده ایم. و همانطور که انتظار می رفت ، رئیس جمهور (ش) ما در سفر رسمی به چین است. دسیان جمین او را ملاقات می کند ، او را در آغوش می گیرد و سه بار بر دهانش می بوسد. و سپس گرجی ، اولین آقا روسیه (به قیاس بانوی اول) ، از هیئت نمایندگی روسیه جدا می شود و نخست وزیر چین را از روی حسادت کتک می زند. رسوایی بین المللی شما اعتراض خواهید کرد: خون مور ونیزی لزوماً در رگ های آقا اول جوش نمی آورد. به عنوان مثال ، روسی دوام می آورد. اما متاسفم برای مردی که همسرش در مکان های عمومی و در حضور خبرنگاران آشکارا با مردان دیگر می بوسد. علاوه بر این ، با خارجی ها. البته بوسیدن رییس جمهور مرد بر ژیان زمین برای افراد ضعیف چشم نیست. اما حداقل همسرش آرام خواهد بود. به هر حال - نخست وزیر چین ، نه مونیکا لوینسکی.

البته ، شما درک می کنید که نمونه های مثبت و منفی بیشتری وجود دارد. من فکر می کنم تعادل تقریبی استدلال ها حفظ خواهد شد. پس بگذار فمینیسم باشد ، اما زیاد جدی نگیر.

ولادیمیر آرکوشا

توصیه شده: