فهرست مطالب:

حاملگی به طور غیر منتظره
حاملگی به طور غیر منتظره

تصویری: حاملگی به طور غیر منتظره

تصویری: حاملگی به طور غیر منتظره
تصویری: علائم بارداری - نشانه های اولیه حاملگی - توراهی 2024, ممکن است
Anonim
Image
Image

اوه ، چقدر کتابهای شگفت انگیز در مورد مادر شدن نوشته شده است ، چه تعداد فیلم جذاب ساخته شده است ، چند آهنگ خوانده شده است … یک زن باردار ، یک کودک نوپای محکم - همه اینها نمی تواند محبت را برانگیزد ، و هر زنی دیر یا زود تلاش می کند تا خود را به عنوان یک مادر درک کند. در حالی که هنوز یک دختر بود ، او رویای بزرگ شدن ، ازدواج ، به دنیا آوردن فرزند را دارد. و فقط در بزرگسالی ، دختر می آموزد که بارداری همیشه مطلوب نیست …

ایرا می گوید: "این نوعی کابوس بود!" طلاق ، این بود: یک رابطه غیر الزام آور بدون ادامه. اما ادامه اتفاق افتاد. پس از یک ماه و نیم از چنین جلساتی بارداری به طور غیر منتظره شاید بتوان گفت که من غافلگیر شدم و وقتی شغلی به من پیشنهاد شد که شش ماه در آرزو داشتم. همانطور که می گویند وضعیت کمک است. هنوز به یاد دارم که چگونه با دو نوار بر روی یک خمیر غریدم ، به نظر می رسید که زندگی متوقف شده است ، و سپس فقط مشکلات در انتظار من بود … من مجبور شدم فوراً کاری انجام دهم ، زیرا بارداری مشکلی نیست که خود به خود حل شود. و من نمی دانستم دقیقاً باید چه کار کنم! ایگور هم مثل من شوکه شده بود. او خودش را بست ، به طور نامفهوم به من توصیه کرد که خودم تصمیم بگیرم و قول داد که در هر صورت از من حمایت می کند … من پنهان نمی کنم که به یک چیز فکر کردم - در مورد سقط جنین. و منزجر کننده بود ، این فکر در رابطه با خودم و کودک یک خیانت به نظر می رسید … اما از سوی دیگر ، من و ایگور برای والدین ، خانواده با یکدیگر ، شغل جدید ، چشم اندازها کاملاً آماده نبودیم … همه چیز خوب به پایان رسید: من سقط نکردم ، نمی توانم و خدا را شکر. ما 3 سال با ایگور زندگی کردیم و جدا شدیم. من نمی توانم بگویم که عموماً صحیح بود که با هم زندگی کنیم در حالی که از همان ابتدا مشخص است: هیچ چیز از آن نتیجه نخواهد گرفت. اما ما آن را امتحان کردیم. آنها تا زمانی که متفرق شدند دیوانه وار قسم می خوردند. اکنون او هفته ای یک بار به ما می آید ، ما دوباره بر اساس "پایه دوستانه" با هم ارتباط برقرار می کنیم و هر سه از این امر سود برده اند. خوشحالم که یک دختر دارم ، او را دوست دارم و در او روح ندارم و حتی می ترسم فکر کنم همه چیز می تواند متفاوت باشد …"

بارداری ، همانطور که ایرا به درستی گفت ، به خودی خود حل نمی شود. و اگر نامطلوب باشد ، زن و شوهر باید چندین مرحله دشوار را پشت سر بگذارند: شوک ، استرس ، مرحله طرد شدن کودک (در این دوره تصمیم می گیرد که آیا او زندگی می کند یا نه) ، و در نهایت ، پذیرش او "موقعیت" جدید خود را دارد.

انصافاً ، ما توجه می کنیم که شوک و استرس حتی توسط آن دسته از زوج هایی که عمداً برنامه ریزی کرده اند تا خانواده را پر کنند ، تجربه می شود. این طبیعی است ، تغییرات آینده وعده می دهد که کل زندگی آینده والدین آینده را زیر و رو خواهد کرد ، دیگر هرگز مانند گذشته نخواهد بود و درک این امر زمان می برد. اما بعد از …

ما زنان

موجودات احساسی ، این برگ برنده ما است ، بعلاوه ، بخشی جدایی ناپذیر از طبیعت ، شایستگی ، کرامت … اما مواقعی وجود دارد که چیز دیگری مورد نیاز است: نیاز به پاسخ سریع و کافی ، و اگر هم چنین باشد بارداری به طور غیر منتظره آینده.

بارداری احتمالاً یکی از شرایط مهمی است که باید فوراً اقدام کنید. به هر حال ، هر روز نوزاد درون مادرش مشابه مادرش را تجربه می کند.و اگر مادری به هیچ وجه نمی تواند بفهمد که آیا می خواهد یکی باشد یا نه ، همه چیز و همه اطرافیان را رنج می دهد و آناتومی می کند ، نوزاد تمام این منفی ها را با هزینه خود درک می کند. در اینجا شما حتی نیازی به وارد شدن به متافیزیک خاصی ندارید ، کافی است تصور کنید که چه نوع "شیمی بدبختی" همراه با مواد مغذی و اکسیژن از مادر به او منتقل می شود.

بنابراین ، هنگامی که در یک "موقعیت کمک" قرار می گیرید ، اصلی این نیست که تصمیم بگیرید که کودک را ترک کنید یا نه ، بلکه باید این معضل را در اسرع وقت حل کنید. پس از همه ، چندین هفته ماندن بین "آسمان و زمین" ، در حالی که یک زن از تصمیم به سقط جنین به "چگونه هستم ، خون من …" عجله می کند - این نه تنها برای او بلکه برای او جهنم است جنین در این شرایط ، احساسات سازنده نیستند ، آنها باعث می شوند شک کنید ، بترسید ، رنج ببرید و به جز دردسر چیزی را به دنبال نداشته باشید.

بیشترین نگرانی در این دوران ناشی از ترس است! آنها مانند قارچ پس از باران تکثیر می شوند و منجر به حالت هیستریک می شوند ، زمانی که هیچ وقت برای عقل سلیم ، تصمیمات و سایر موارد وجود ندارد. فقط ترسناک است و بس! هوشیاری دسته را وداع می دهد و برای مدتی خاموش می شود.

ژانا می گوید: "من از همه چیز می ترسیدم. اینکه شوهرم مرا ترک کند ، از کارم اخراج شوم. اگر من سقط کنم ، کابوس می بینم و دیگر نمی توانم باردار شوم. می ترسید ، شما نمی توانید همه چیز را لیست کنید. من کاملا نامناسب رفتار کردم. من در آستانه یک فروپاشی عصبی بودم تا این که کمی بیشتر متوجه شدم و دیوانه می شوم …"

در این شرایط ، روش روانشناسی قدیمی خوب به شما کمک می کند: یک تکه کاغذ بردارید و هر چیزی را که شما را آزار می دهد توصیف کنید. اگر شما یک حسابرس هستید (فردی که راحت تر به همه چیز گوش می دهد) ، ترس های خود را با صدای بلند بیان کنید.

آنها نقطه به نقطه نوشتند "من می ترسم چون …" ، سپس سعی کنید احساسات خود را تجزیه و تحلیل کنید. اولا ، دیگر خیلی ترسناک نیست ، اینطور است؟ ثانیاً ، شما قادر خواهید بود به وضوح به وضعیت نگاه کنید و ببینید که اکثر ترسها دور از ذهن هستند ، این نوعی اعتراض به زندگی آشنا قدیمی در برابر تغییرات است (به عنوان مثال ، ترس در روح "چگونه آیا من در این مورد به شوهرم (مادر ، پدر ، مادربزرگ ، رئیس …) خواهم گفت ". خوب ، آنها در نهایت شما را نمی کشند!). سوم ، در مقابل هر "کابوس" سعی کنید یک برنامه عملی خشن بنویسید. به عنوان مثال ، "به پزشک هشدار دهید که من سیگار می کشم و معاینات لازم را انجام می دهم."

و در پایان این خودکاوی - مزایایی که در صورت ترک فرزند و سقط جنین به دست خواهید آورد. مهمترین چیز این است که با خود صادق باشید و بفهمید که هیچ چیز ترسناکی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد ، مهم نیست که به چه تصمیمی برسید! و با احساسات ، عصبانیت و افسردگی خود ، ما فقط آسیب می رسانیم ، و نه تنها به خودمان.

اگر زنی تصمیم به سقط جنین داشته باشد ، هیچ کس حق ندارد او را سرزنش کند. همه صحبت ها در مورد نیاز به محافظت از زندگی متولد نشده با فشار اجتماعی بر یک زن باردار - به نظر من غیر انسانی به نظر می رسند. من فکر می کنم اگر بگویم که سقط جنین اغلب تصمیمی است که به سختی به دست می آید ، اشتباه نمی کنم ، زیرا آنها از "زندگی خوب" این کار را نمی کنند و دلایل خاصی را هدایت می کنند. قرار دادن زندگی یک فرد بالغ ، یک فرد بالغ و زندگی یک موجود متولد نشده در این شرایط غیر انسانی است. آیا بهتر است که زنی تحت فشار ، و نه از روی نیاز درونی ، به انسانیت زندگی تازه ای ببخشد ، به دنیا آورد و سپس پشیمان شود؟ اگر انتخابی وجود دارد ، کدام بهتر است: یک زندگی شاد یا دو زندگی ناخوشایند ، و این تنها راه است؟

اگر والدین (یا یک مادر) تصمیم به ترک نوزاد گرفتند:

عالی ، عالی ، آفرین! اکنون ما عمیق نفس می کشیم و تمام افکار ناخوشایندی را که در چند روز گذشته (هفته ها) در سرم جمع شده بود بیرون می دهیم. آرام باش مادر ، از این به بعد ما یک تابو در مورد اعصاب ، روانی و سایر موارد غیر سازنده معرفی می کنیم. اولین کاری که انجام آن مطلوب است این است که شکم غایب خود را در آغوش بگیرید و به مرد کوچکی که در آنجا مخفی شده است (حالا دیگر این میوه نیست) بگویید که چگونه دوست داشته می شود و از او انتظار می رود. از او محافظت می شود ، از او مراقبت می شود.و سپس در کنار یکی از نکات مهم: مشاوره زنان ، "زن ، روی ترازو برو" ، اشک احساسات در سونوگرافی ، "پنیر خامه ای بخور ، عسل ، به کلسیم احتیاج داری" ، زمان خرید لباس جدید است ، نام نوزاد (زن و مرد) ، بیمارستان زایمان را انتخاب کنید و "مامان ، شروع شد !!!" …

همچنین لازم است این واقعیت را بپذیرید که برای 2-3 سال آینده اولویت های زندگی شما به طور اساسی به سمت علایق کودکان تغییر می یابد. سپس هیچ گونه هیستریک در مورد "زندگی متوقف شده" و سایر موارد وجود نخواهد داشت. زندگی متوقف نمی شود ، بلکه به مسیر بعدی می رود ، جایی که وظایف ، اهداف و شرایط جدیدی وجود دارد.

کی گفته بد بوده؟! گاهی چنین بارداری به طور غیر منتظره جدید زندگی ما را به سمت بهتر تغییر می دهد !!!

توصیه شده: