تلویزیون روی صابون
تلویزیون روی صابون

تصویری: تلویزیون روی صابون

تصویری: تلویزیون روی صابون
تصویری: Serial Nowruze Rangi | سریال نوروز رنگی - صابون گلنار آورده بجای پول 2024, ممکن است
Anonim
تلویزیون روی صابون!
تلویزیون روی صابون!

من آماده هستم تا زنگ هشدار ماشین را تحمل کنم و شب ها زیر پنجره ام با صدای جیغ و فریاد دل انگیز فریاد می زنم. من می توانم صاحبان بی شماری ضبط صوت و گیرنده را ببخشم ، به لطف آنها تمام شاهکارهای گروه را به صورت قلبی می شناسم"

وقتی برای اولین بار در مورد وجود یک تله کامیون شنیدم ، پریدم به طوری که موش ها به سرعت وسایل خود را جمع آوری کردند و زیرزمین خانه ما را برای همیشه ترک کردند. نام مستعار امیدوارکننده یک هیاهو بود. به تله ای ها اعتقاد نداشته باشید - اینها افسانه هستند! تنها در صورتی که روزی یک ویروس کامپیوتری به تلویزیون راه پیدا کند ، چنین نامیده خواهد شد. سپس تعطیلات در خیابان من خواهد بود! در این میان ، من در انتظار روز قیامت زندگی می کنم. درست است ، چند بار من به طور ناگهانی به یک هیولا - تلویزیون با چکش در دستانم ، سر زدم ، اما همیشه در صحنه یک جنایت غیرمجاز گرفتار می شدم.

دقیقاً ساعت شش عصر ، خواهرم با دوست پسر خود کارها را مرتب می کند ، تلفن را قطع می کند و به تلویزیون می دوید تا ببیند چگونه دو عاشق می فهمند که کدام یک از آنها خسته ترین فرد است ، بدون این که این کار را انجام دهد. امتیاز به دیگری به هیچ وجه ، فقرا نمی فهمند که هر دو به سادگی شایسته بی ارزش بودن یکدیگر هستند و بنابراین یک زوج فوق العاده هستند. مامان ساعت هفت میاد او با شنیدن علائم اصلی مجموعه تلویزیونی مورد علاقه اش ، گربه ای را که از گرسنگی در آشپزخانه فریاد می زند پرت می کند ، از دست شوهر گرسنه اش فرار می کند و می نشیند تا ببیند که چگونه رکس چاق و براق ساندویچ هایی را که تمام شام را می دزدد می دزدد و می خورد. بارها و بارها از افسر پلیس دیستروفیک کوچک. پس از آن ، برنامه های تلویزیونی آمریکایی آغاز می شود. مادرم و خواهرم با آرامش جلوی تلویزیون نشسته اند و تمام شب را به عنوان مردان ثروتمند جوان زیبا ، با صدای موج سواری در اقیانوس ، در سواحل مجلل عشق ورزیده و در اوقات فراغت خود در کافه ها مست می شوند و از زندگی شکایت می کنند. برای هرکسی که ملاقات می کند و از آنجا عبور می کند ، و شب ، با دزد به اطراف نگاه می کنند ، اعلان هایی را روی پست ها می آویزند: من بدنبال ماجراجویی هستم (خوشبختانه دیوانه ها و قاتلان هنوز در ایالات متحده از بین نرفته اند).

تا ساعت ده ، صبر پدر به پایان می رسد و او زنان را از صفحه نمایش دور می کند. احتمالاً من و خواهرم هرگز آنچه را که در کنار اخبار مشاهده می کند ، نمی دانیم ، زیرا به محض اینکه در اتاق ظاهر می شویم ، او بلافاصله تلویزیون را به یک کانال امن تغییر می دهد. اما این هنوز ترسناک نیست! یک ماه پیش خیلی بدتر بود ، وقتی در خانه ما دو هیولای بی وقفه فریاد می زدند ، یکی بزرگ و هنوز زنده ، در اتاق نشیمن و دیگری کوچک در آشپزخانه. من با عصبانیت و گرسنگی از محل کار به خانه آمدم و طبیعتاً کمی آرامش می خواستم ، در حالی که خانواده دوستانه ما به راحتی در آشپزخانه مستقر شدند تا مراسم روزانه نوشیدن چای را انجام دهند. هیولای کوچک دست به کار شد. سریال های صابونی جایگزین یکدیگر شدند ، موهای سرم بلند شد و شکمم به شدیدترین شرایط کارکردن عادت کرد. زیرا تصاویر شخصیت های ناگهانی بیمار این سریال باعث ایجاد ویروس وحشتناک در فیلم "ماموریت غیرممکن -2" شد و گوش دادن به بحث اسکالی با مولدر در مورد میزان تکه تکه شدن اجساد وحشیانه ترین اشتها را از بین می برد.

یک روز هیولا کوچک دیوانه شد و شروع کرد به دلخواه روشن و خاموش شدن. هنگامی که او برای بار دوم مادرم را ترساند تا او کمد را با ظروفی که در پاییز گذشته زنده مانده بود پایین بیاورد ، یک شورای خانواده تشکیل شد. پس از یک جلسه طولانی ، همراه با تعویض جدید تلویزیون و سقوط کابینت با گلدان ، تصمیم گرفته شد که دوشاخه هیولا کوچک را بیرون بکشد. به نام نجات چینی خانواده ، این حکم بلافاصله اجرا شد. اکنون من در آشپزخانه پنهان شده ام - این تنها جایی است که در آپارتمان ما صدای غرش هیولا بزرگ به گوش نمی رسد.نشسته در سکوت خوشبخت ، فقط با صدای ضعیف تلویزیون همسایه پشت دیوار ، روزها و ساعت هایی را که سرنوشت به هیولایی اختصاص داده است که اتاق نشیمن ما را اشغال کرده است ، می شمارم. من فکر می کنم که تلویزیون هنوز بسیار قدیمی است و بعید است که با چنین رفتاری عمر طولانی داشته باشد.

توصیه شده: