اگر اینقدر باهوش هستید ، چرا اینقدر فقیر هستید؟
اگر اینقدر باهوش هستید ، چرا اینقدر فقیر هستید؟

تصویری: اگر اینقدر باهوش هستید ، چرا اینقدر فقیر هستید؟

تصویری: اگر اینقدر باهوش هستید ، چرا اینقدر فقیر هستید؟
تصویری: 7 نشانه که اگر آنها را داشته باشید یک فرد باهوش هستید! 2024, آوریل
Anonim
کار
کار

چندین سال پیش ، من در یک شرکت کار می کردم و برای شرکت های دیگر پرسنلی را برای سفارش خاصی استخدام می کردم: شرکت استخدام کننده برنامه ای را ارائه می دهد که نشان می دهد به چه نوع متخصصی نیاز دارد و چه ویژگیهای حرفه ای و شخصی باید داشته باشد ، و ما جستجو و انتخاب دقیق نامزدها را برای این جای خالی انجام داد. با تشکر از شرکت ما ، کسی توانست شغل ارزشمندی پیدا کند ، اما من پاسخ این سوال را پیدا کردم"

"نابغه خجالتی"

یک شرکت بزرگ به متخصص نیاز داشت - یک مرد جوان با تحصیلات عالی ، یک برنامه نویس که انگلیسی را در سطح ترجمه های فنی می داند و به آلمانی صحبت می کند. در یک کلام - ستاره ای از آسمان. مجبور شدم در اینترنت تبلیغ کنم. تماسهای زیادی وجود داشت ، اما "ضروری" فقط یک هفته بعد زنگ خورد. "سلام من در شرف کار هستم" - "سن؟" - "27" - "تحصیل؟" - "فنی عالی. برنامه نویس". - "دقیقاً با چه چیزی سر و کار داشتی؟" - همه چیزهایی را که باید بشنوم ، به علاوه مواردی که حتی نمی دانستم ، لیست می کند. - "و انگلیسی ، آلمانی؟.." - "انگلیسی تقریبا کامل است ، اما در آلمانی تمرین زنده کافی نیست." - "جایی کار می کنی؟" - یک س fromال از دسته "آیا بسیار باهوش هستید و هنوز شغلی پیدا نکرده اید؟" و ناگهان: "می بینید ، همه چیزهایی که به تازگی به شما گفتم در مورد من صدق نمی کند ، بلکه در مورد دوست من مکس صدق می کند. او واقعاً" حرفه ای "است ، اما در عین حال نمی تواند خود را بفروشد ، خوب ، در احساس پیدا کردن یک شغل خوب. همه مکانهای خوب قبلاً مرتب شده اند و نیازی به سر و صدا نیست. بنابراین او در مدرسه خود می نشیند. آیا می توانم او را به شما بیاورم؟ پشیمان نخواهید شد."

کمتر از یک هفته از مصاحبه با مکس تا استخدام او می گذرد. ما از مدیریت شرکت به دلیل ارائه یک متخصص ارزشمند یک نامه سپاسگزاری دریافت کردیم. اگرچه باید قدردانی از دوستش می شد. به هر حال ، اگر او نبود ، این نابغه خجالتی برای مدت طولانی "باهوش ، اما فقیر" باقی می ماند. با تشکر از این حادثه ، من اولین نتیجه را گرفتم: "یک فرد باهوش و با استعداد اگر از لحاظ اجتماعی منفعل باشد یا همانطور که دوست مکس گفت ، نتواند خود را به سود کارفرما" بفروشد "فقیر خواهد شد.

"تحت عنوان بی احتیاطی"

این اولین بار نیست که در مورد کار با تاتیانا صحبت می کنیم. جوان ، زیبا فیلولوژیست دانشگاه پترزبورگ به دنبال شغل دستیار منشی در مکانی معتبر هستم. او سه بار دورهای مقدماتی را در شرکت ها با موفقیت پشت سر گذاشت ، اما هر سه بار برای دور نهایی ظاهر نشد ، زمانی که دو یا سه متقاضی برای یک مکان وجود داشت. قبل از اینکه او را برای مصاحبه چهارم بفرستم ، جرات می کنم دلایل این رفتار را دریابم (نمی خواهم دوباره هوی و هوس او را پنچر کنم). "می دانید ، تمام مدت آن روز مسائل فوری وجود داشت."

- "تاتیانا ، بیایید صادق باشیم. یک بار - یک تصادف ، دو - یک تصادف ، سه - یک الگو" … بعد از یک پیاده روی طولانی در اطراف بوته ، سرانجام کلمات کلیدی را می شنوم: "خوب ، به طور کلی ، ترسیدم. ناگهان آنها من را انتخاب نخواهند کرد ، اما یک دختر دیگر چگونه این موضوع را به دوستانم بگویم؟ این که معلوم شد کمتر باهوش و توانمند هستم؟ دیگر به خودم احترام نخواهم گذاشت."

- "معلوم می شود ، بهتر است فقط به مصاحبه نهایی نروید و بگویید که خود تصمیم گرفته اید در این شرکت شغلی پیدا نکنید ، تا اینکه بروید و شاید رد شوید؟"

- "آره".

به لطف تاتیانا ، من نتیجه دوم را گرفتم: "یک فرد باهوش می تواند فقیر باقی بماند ، زیرا در مورد هرگونه بهبود موقعیت بدبین است زیرا به توانایی های خود اطمینان ندارد و ترجیح می دهد بی توجه به نظر برسد تا یک شکست خورده."

"چترباکس با اعتماد به نفس بیش از حد"

پاول خودش به دفتر ما آمد. دوستان آدرس دادند او دنبال کار می گردد. می خواهد رهبر یک تیم خلاق باشد. تحصیلات عالی ناقص. او چند سال پیش از انستیتو انصراف داد. "حالا چه اهمیتی دارد؟ نکته اصلی این است که سرت را روی شانه هایت داشته باشی." بحث با این موضوع دشوار است ، اگرچه بسیاری از کارفرمایان مطمئن هستند که داشتن یک دیپلم علاوه بر سرشان خوب است.از گفتگوی بیشتر روشن می شود که پل قبلاً "همه چیز را در جهان امتحان کرده است". چرا او در هیچ شغلی نماند؟ از آنجا که در جایی "اجازه نداشت خود را خلاقانه بیان کند" ، در جایی "رئیس او را رقیب خود می دانست" ، در جایی "با تیم خوش شانس نبود" ، در جایی "سخنرانی در چرخ" قرار گرفت. به طور کلی ، دلایل زیادی خارج از کنترل او وجود دارد. لطفاً در پرسشنامه شرکت محل کار خود را ذکر کنید. لیست واقعاً طولانی است. پس از رفتن او ، چند نام را انتخاب می کنم. من تماس می گیرم (این بخشی از قوانین ما بود). من شرایط را توضیح می دهم. "اوه ، این یکی! آنها به سختی او را خلاص کردند. من نمی خواستم کاری انجام دهم ، فقط دستورالعمل های ارزشمندی دادم …" او همیشه بهانه هایی داشت: پس او نمی تواند این کار را انجام دهد ، زیرا یکی از آنها را ندارد ، سپس دیگری ، و غیره بی نهایت …"

این حادثه من را به نتیجه سوم رساند: "اگر شخصی سعی می کند شما را متقاعد کند که باهوش و با استعداد است ، اما شرایط به او اجازه نمی دهد" آرام شود "(تعداد زیادی بدخواه در اطراف وجود دارد ، هیچ پولی وجود ندارد ، فرصت ها و غیره) ، باید این سال را مطرح کنید که آیا او تظاهر می کند؟"

و هنوز چرا؟ با وجود این واقعیت که همه افرادی که در مورد آنها داستانی وجود داشت بسیار متفاوت هستند ، چیزی وجود دارد که آنها را متحد می کند. آنها به موفقیت خود اعتقاد ندارند و از ترس شکست ، انواع موانع را برای خود ایجاد می کنند ، و همیشه متوجه آن نیستند. برای چنین افرادی ، تلاش و شکست بدتر از عدم تلاش است. جستجو و یافتن دلایل بیرونی که مانع از انجام آنچه می توانید ، آسان تر است ، زیرا با شروع به کار و عدم موفقیت در این امر ، باید اعتراف کنید که توانایی های خود را بیش از حد ارزیابی کرده اید. از نظر روانشناسی ، گفتن این جمله "من از آنچه دارم راضی هستم" راحت تر است تا اینکه نتوانم شغل امیدوار کننده تری پیدا کنم. علیرغم همه تفاوت ها ، این افراد بر اساس همان اصل که ویلیام جیمز 107 سال پیش توصیف کرده است زندگی می کنند: "بدون تلاش شکست نمی تواند رخ دهد ؛ بدون شکست هیچ تحقیری وجود ندارد." فراموش می کند که بدون هیچ تلاشی هیچ موفقیتی حاصل نمی شود و بنابراین هیچ شناختی و رفاه مالی وجود نخواهد داشت.

آلنا متلکینا ، روانشناس

توصیه شده: