دائرclالمعارف عشق
دائرclالمعارف عشق

تصویری: دائرclالمعارف عشق

تصویری: دائرclالمعارف عشق
تصویری: سريال عشق از نو قسمت 2 2024, ممکن است
Anonim
روز ولنتاین
روز ولنتاین

روز خوب ولنتاین

به یاد دارم زمانی که در دانشگاه مشغول تحصیل بودم ، در 14 فوریه ، مورد علاقه ورا وایچکووا با قلب کاغذی و با یک کیسه بزرگ مارمالاد به شکل قلب آویزان شد. او همکلاسی های خود را با شیرینی پذیرایی کرد و پیشنهاد کرد هر قلبی را که با گیره کاغذ بسته شده است از لباس خود خارج کند. بر روی هر قلب جملات معروف در مورد عشق وجود داشت. این یک پیش بینی برای کل سال آینده بود. من هسه را دریافت کردم: "… من چیزی جز دوست داشتن نداشتم ، هیچ شادی و هیچ رنجی تنفس نکردم ، مگر شادی و رنج عشق." ورا آنقدر مرا با ایده هایش شوکه کرد که سال بعد من به هر طریقی تصمیم گرفتم این تعطیلات را به شیوه خاصی جشن بگیرم.

جزئیات بیشتر

روز ولنتاین

ریشه های این تعطیلات زیبا ، زمانی که جهان تحت سلطه عشق است ، باید در تاریخ امپراتوری روم باستان جستجو شود. دانشمندان می گویند در این زمان بود که سال نو رومی آغاز شد ، که برای رومی ها با آغاز بهار مصادف است. مانند همه مردم ، رومی ها عاشق تفریح بودند و شروع سال نو را با ضیافت ها ، اجراها و جشن های باشکوه جشن گرفتند. مکان مهمی در جشن سال نو رومی به فالگیری سال نو اختصاص داده شد. و نه تنها خانم های جوان عاشقانه عاشق این تجارت شده اند ، بلکه کاملاً جدی ، تجاری هستند ، همانطور که اکنون می گویند ، یک زن تجاری.

جزئیات بیشتر

ولنتاین

در حال حاضر ، "ولنتاین" به معنای کارت های تبریک به شکل قلب است ، به اصطلاح "ولنتاین" ، با بهترین آرزوها ، اظهار عشق ، پیشنهاد ازدواج یا فقط شوخی هایی که امضا نشده اند ، و گیرنده باید حدس بزند که آنها از چه کسانی هستند. علاوه بر آنها ، مردم به عزیزان خود گل رز (از آنجا که تصور می شود نماد عشق هستند) ، قلب آب نبات و سایر اشیاء با تصاویری از قلب ، بوسیدن پرندگان و البته نماد به رسمیت شناخته شده روز ولنتاین - فرشته بالدار کوچک - می دهند. کوپید

جزئیات بیشتر

یک مسیر در مورد عشق

در محیط خاصی ضرب المثلی وجود دارد که می گوید: "خدا مردی را آفرید ، و سپس تصمیم گرفت که او توانایی بیشتری دارد ، و زن را خلق کرد." معلوم می شود ، مهم نیست که چگونه می پیچید و دستکاری می کنید ، که او یک محصول ثانویه است ، هرچند یک محصول کامل تر. اما حق تعالی ، با وجود تلاش ها و نوآوری هایش ، هنوز چیزی را در آنجا اشتباه می گیرد ، در نتیجه ، زن متفاوت فکر می کند ، رویای اشتباه می بیند و گاهی اوقات آنقدر غیرقابل پیش بینی رفتار می کند که خالق ، از بالا تماشا می کند ، فقط تعجب می کند ، و هنگامی که همه می خواهند مداخله در این روند ناتوان است: واکنش در سر ایجاد شده از دنده آدم قبلاً رخ داده است ، اگر آن را لمس کنید ، منفجر می شود.

جزئیات بیشتر

آیا عشق برای انتظار ارزش دارد؟

آنها در مورد چنین داستانهایی می گویند: شانس آنها را به هم نزدیک کرد. خوب ، اگر او نیم ساعت زودتر از محل کار به خانه نمی آمد ، خوب ، آیا او و همکارانش برای دیدن چراغی از دوست خود دیدن نمی کنند ، معلوم نیست این داستان چگونه به پایان می رسید. آنها توسط دوستان خود معرفی شدند. بنابراین ، به هر حال. اولگا - نیکولای. نیکولای - اولگا. همانطور که بعداً مشخص شد ، هر یک قبل از دیگران متوجه دیگری شدند. من نمی دانم اشتیاق اولگا به ارتش و به ویژه طاس از کجا آمده است. شاید به همین دلیل است که او بلافاصله متوجه نیکولای شد. بله ، او یک نظامی بود. عمده. درست است ، هنوز طاس نشده است ، اما زمانی که بندهای شانه ژنرال را دریافت کرد ، مطمئناً این نقص را به دست آورده بود. و او فقط یک زن بود ، یک سبزه سوزان با موهای فرفری ، پوست سفید و همچنین بسیار خسته.

جزئیات بیشتر

کشیش عشق

زنان فکر می کنند مردان فضیلت ما را دوست دارند.مردان این اعتقاد را انکار نمی کنند ، اما مخفیانه در خواب می بینند که "هم تختی" روسپی ، منحرف و با شوق تمام خیال پردازی های شهوانی خود را برآورده می کند. هر زنی باید عاشق با تجربه ای باشد ، در غیر این صورت هیچ عفت ، صرفه جویی و نجابت شما شریک شما را از سفرهای سمت چپ به مریم از ورودی سوم باز نمی دارد ، که دامن آن بیشتر شبیه یک کمربند است. همسر بهترین دوست من ، یا بدتر از همه ، یک ونچ ارزان قیمت که بدنش را در یک بزرگراه شلوغ می فروشد.

جزئیات بیشتر

جادوی عشق

از سوی دیگر ، شاید واقعاً بتوانید برای دختر خوشحال باشید؟ او زندگی پر از احساسات دارد ، ظاهراً حوصله اش سر نمی رود ، اما شما اینطور به او نگاه می کنید و فکر می کنید - خوشحال! و چرا همه داستانهای احساسی عشق بی جواب باید غم انگیز باشد. پرتاب شده توسط یکی از عزیزان؟ طناب به گردن بیاورد! دختر قبول نکرد؟ خارج از پرتگاه بدون چتر نجات! خیانت؟ خشم چاقو! این تراز برای ما بیشتر آشنا است. با این حال ، زندگی بسیار ساده تر از مجموعه های تلویزیونی مکزیک است (اگرچه ، در نگاه اول ، به نظر می رسد که عکس این قضیه صادق است) و در بیشتر موارد عشق ، مهم نیست چقدر ناراضی باشد ، غنی می شود.

جزئیات بیشتر

یادداشت های عشق من

هوم … خیلی وقت بود که پیام های عاشقانه دریافت نمی کردم … ولنتاین … چرا؟ آیا من آنقدر تغییر کرده ام که به کسی الهام نمی دهم حتی چند خط بنویسد؟ و سپس با تسکین درک کردم و آه کشیدم: چگونه می توانم آنها را بدست آورم اگر به سختی در سمینارهای مدرسه تحصیلات تکمیلی شرکت کنم ، و هیچ کس برای چنین عاشقانه ای در محل کار وقت ندارد. با این حال ، من به طور مرتب ایمیل های بسیار زیبا را از طریق ایمیل دریافت می کنم ، اما متن تایپ شده در رایانه به سختی به نظر می رسد مانند یک کاغذ شطرنجی که از دفترچه مدرسه بریده شده است ، به چهار قسمت تا شده و روی آن با دست خط ناهموار نوشته شده است: "من دوستت دارم."

جزئیات بیشتر

مرا از چنین عشقی دور کن

بنابراین ، ساشا یک روز صبح که از خواب بیدار شد ، ناگهان متوجه شد که چقدر در دردسر افتاده است. او قبلاً چنین چیزی را تجربه نکرده بود. این احساس ، مانند یک حیوان قوی و موذی که مراقب او بود ، بر او وارد شد و به معنای واقعی کلمه ، او را از هم جدا کرد. حالا او فهمید که داشتن به چه معناست. این احساس ، این غریزه قدرتمند بر آنها مسلط بود و به آنها فرمان می داد و اراده خود را فلج می کرد. تا حدودی ، او را ترساند ، اما او سعی نکرد در برابر آن مقاومت کند. و اطاعت از او هم شیرین بود و هم دردناک. این ناراحت کننده است که تانیا حتی از احساسات او اطلاع نداشت ، و به ویژه به این دلیل که او به وضوح نسبت به پسر دیگری ، همچنین همکلاسی ساشا بی تفاوت نبود.

جزئیات بیشتر

شعر در مورد عشق

"من هرگز ، هرگز دوست نخواهم داشت! یکی فقط باید یک مرد را دوست داشته باشد و او شما را می کشد! ارزش آن را دارد که به مردی نشان دهید که برای شما عزیز است و او شما را می کشد!" این جاستین بازیگر زن در رمان "پرندگان خار" فریاد زد. این در مورد عشق بی جواب است. آیا چنین عشقی حق وجود دارد؟ اگر هست ، یعنی دارد. برای چی؟ نمیدانم. اما چگونه می توانید از پرواز به سمت آتش که می سوزد خودداری کنید - اگر جدا از این نور چیزی در اطراف نبینید. چند زن دیگر از عشق متلاشی خواهد شد؟

جزئیات بیشتر

به صورت دانشجویی عشق بورزید

مردم مرا باور کنید ، من مدت زیادی سر خالی خود را روی این موضوع جمع کردم: درباره عشق چه بنویسم. بله ، نه فقط عشق (ما انبوهی از این زباله ها داریم) ، بلکه انواع مختلفی مانند عشق دانشجویی. و بنابراین من به شدت فکر کردم که سر طاس من ، دانشجوی سال چهارم ، وقت دارد خود را با فرهای بلند بپوشاند ، فرها صاف می شود و حتی خاکستری می شود ، و سپس با خیال راحت جمجمه ام را ترک می کند ، و افراد صادق را به فکر یک سر طاس براق می اندازد. برآمدگی های برآمدگی پس از ضربه زدن به جمجمه خالی روی میز ، دیوار ، باتری گرمایش مرکزی و سطوح دیگر …

جزئیات بیشتر

عشق از طریق پاسخگویی

کیلومترها شما را از هم جدا می کنند. شما مشتاق عشق بودید ، و تخیل ، بر اساس اطلاعات دریافتی ، اما کافی نبود ، شروع به ترسیم مرد رویاهایتان می کند ، نوعی جوش ایده آل.به طور طبیعی ، تخیل نقش مهمی در این زمینه ایفا می کند. به هموطن خود بنویسید که او یک دوست مهربان و دلسوز است ، بنابراین بلافاصله برای خود یک تصویر خواهید کشید ، در حالی که پیرزن را به آن طرف خیابان می برد ، نوزاد را از خانه ای که در حال سوختن است نجات می دهد ، و اکنون او با یک مشت دستی به طرف شما می شتابد. گل رز در مرسدس سفید. و این چیزی نیست که او در حقیقت یک قفل ساز درجه سوم باشد.

جزئیات بیشتر

چهار داستان عشق. غیر موجود

چهار روز پس از ملاقات ، جوانان شروع به برنامه ریزی های بزرگ کردند. اولین نکته در آنها یک سفر عاشقانه بود-یک سفر دریایی دور دنیا. دومین خانه یک خانه بدون مبلمان است ، فقط با یک شومینه بزرگ ، فرش روی دیوارها و خزها در کف. سوم - کودکان ، لزوما باهوش و زیبا و غیره شش ماه بعد ، یک عروسی کاملاً سنتی روسی برگزار شد: والدینی که اشک های محبت و غرور خود را نسبت به حیوانات خانگی خود پنهان نمی کنند ، شاهدان مست در "گرفتن" ، ارکستری که هنگام عروسی ها و هنگام مراسم تشییع جنازه ، و در نتیجه ، مهتاب می زند. از همه اینها ، یک چشم سیاه داماد ، صبح بعد از شب ، به اصطلاح شب عروسی ، کشف شد.

جزئیات بیشتر

او بزرگتر بود ، او جوان بود

نام او اولگ بود. او در حال حاضر زیر 50 سال داشت ، اما در این محیط مرسوم نبود که از نام های میانی استفاده شود ، و من ، در 23 سالگی ، او را فقط اولگ صدا کردم. او کارگردانی بود که گاهی در فیلم های خودش بازی می کرد. در بین توده ها چندان محبوب نیست ، که "در محافل باریک به طور گسترده شناخته شده است" نامیده می شود. اما پرتگاه کاریزما در او وجود داشت ، آمیخته با بی ادبی ، بدبینی و تجربه بزرگ در مسائل مربوط به ودکا و زنان. او بدیهی است که از روز اول آشنایی من شروع به گند زدن کرد ، علاوه بر این ، نه به طرز دلپذیری ، بلکه در تلاشهای مداوم برای خجالت کشیدن ، آزار دادن و غیره.

جزئیات بیشتر

تقریباً همه چیز در مورد بوسه

یک زن می تواند مردان زیادی داشته باشد. اما کسی که برای اولین بار او را بوسید ، کجا ، چه وقت و چگونه ، تا آخر عمر به خاطر خواهد آورد. بنابراین ، ارزش مراقبت از اولین بوسه را دارد ، این نماد بسیار بیشتر از اولین تجربه جنسی است. مرد هیچ تردیدی ندارد که آیا موفق خواهد شد یا نه. دختر فکر نمی کند چگونه باردار نشود. آنها فقط از یکدیگر لذت می برند. عمل بوسیدن حتی از رابطه جنسی صمیمی تر است. او به نگرش واقعی نسبت به شخص خیانت می کند و دروغ را تحمل نمی کند. خواننده آمریکایی Cher در این باره می گوید: آیا او شما را دوست دارد ، از کجا می دانید؟ این در آغوش قوی او است؟ نه ، او شما را باور خواهد کرد. این در چهره او است؟ نه ، او می تواند تظاهر کند …

جزئیات بیشتر

آبی ، آبی ، من اکنون با شما زندگی خواهم کرد

نمی دانستم ، حدس نمی زدم ، به هیچ وجه انتظار نداشتم که روزی بتوانم عاشق "آبی" شوم. موضوع عشق غیر متعارف من هیچ نشانه خارجی جهت گیری نداشت. دقیقاً مشابه هزاران پسر دیگر در خیابان. من نمی توانم بگویم که او زیبا است ، اما به سادگی جذاب است ، قد بلندی دارد و نشانه هایی از هوش در چهره اش وجود دارد ، که در شهر مرزی ما بسیار نادر است. بدون لباس خاص: تی شرت ، شلوار جین ، کلاه بیس بال. او را نمی توان در شلوارهای تنگ و یقه یقه پشتی تنگ به همان اندازه دید. نه یک اونس آرایش روی صورتش ، نه یک حلقه روی انگشتان بلند و نازک موسیقی اش. بله ، و راه رفتن استانداردترین است ، اما نه به این معنی که "همانطور که می نویسد" پیش می رود.

جزئیات بیشتر

درمانی برای عشق

بگذارید او را تا فردا رها کنیم. فردا صبح نگاهی به او بیندازید: او خوابش برد و برای کار دیر شد. "خدا ، چه وحشتناک است!" ، - فریاد زدی (مثل من ، مانند هر فرد عادی و سالم). سریعتر ، حتی سریعتر ، پریدن از لباس خواب به کت و شلوار ، بلعیدن ساندویچی که جویده نشده است ، پرش از 3 پله ، سریعتر برای کار … اما چنین اتفاقی نمی افتد! او ، به آرامی ، دراز می شود ، بلند می شود ، پنجره را کاملاً باز می کند (اهمیتی نمی دهد: پاییز یا تابستان) ، صورت خود را به هوای خنکی که وارد آن شده بود می کند و به آرامی شروع به جمع شدن می کند. در عین حال ، او همچنین می خواند.

جزئیات بیشتر

چرخش های عشق

او دیگران را در مکان های بوسیدن بوسید ، برای آنها پیام های لمس کننده ارسال کرد و قرار گذاشت. و من؟ از آنجایی که به من آموزش داده نشد که از اشک جاری شود: پدر گفت که شاهزاده ها گریه نمی کنند (دروغ می گویند!) ، من بازی کردم.در آن زمان ، من موفق به تسلط بر زرادخانه لازم برای یک زن تازه کار شده بودم (به لطف رمان هایی که مانند یک بوآ خرگوش قورت دادم). من چشم ها را برای او (در طرف - در بینی - در جسم) ، با چشم هایم (با تشکر از پدر و مادرم: به آنها هدیه داده شد) ساختم. جلسات "گاه به گاه" ترتیب داد. معشوق راه می رود و من همان جا هستم: حالا با یک کیسه زنجیر ، حالا با یک سطل زباله. چه وضعیت اقتصادی! آموختم که در ساعت مقرر در جای مناسب ظاهر شوم.

جزئیات بیشتر

عشق به کار در کار. برای تنوع

کاتیا در یک انتشارات کار می کند ، او با مدیر (که همسرش ، به هر حال ، در بخش حسابداری همان انتشارات کار می کند) معاشقه اندکی دارد و واقعاً با یک کارمند جوان چاپخانه "علاقه های آمریکای لاتین". کاتیا همیشه به عنوان تعطیلات به سر کار می رود ، تعطیلات می گذراند و خبرنامه را به عنوان مجازات آسمانی درک می کند. "من آنقدر درگیر زندگی روزمره ، شوهر ، فرزندان هستم که فقط می توانم در محل کار استراحت کنم." فقط در محل کار کاتیا به طور کامل زندگی می کند. او به یاد نمی آورد که آخرین بار شوهرش چه گلهایی به او داد ، اما چاپگر آندری حداقل یک بار در هفته دسته های مجلل را به او هدیه می دهد ، و کارگردان ویکتور سرگیویچ اغلب کاتیا را به یک رستوران دعوت می کند.

جزئیات بیشتر

مانند خوب ، مانند بوسه های تازه

بوسه ها بی دلیل نیست که بسیاری از شعرها و نثرها به این مقدس خاص اختصاص یافته است. بله ، این یک مراسم مقدس است ، یک بوسه یک عمل عمیقاً صمیمی است. آیا فیلم "زن زیبا" را به خاطر دارید ، جایی که جولیا روبرتز نقش یک روسپی را بازی می کرد که همه کارها را انجام می دهد ، مطلقاً هر کاری که مشتری می خواهد ، به جز بوسیدن روی لب ها. او به ریچارد گیر می گوید: "من لب ها را نمی بوسم!" اما او هنوز او را می بوسد ، اما تنها زمانی که فهمید دوست دارد. اما این همه یک فیلم است ، یک افسانه زیبا! - شما خواهید گفت - ربطی به زندگی واقعی نداره! - شانه های خود را بالا می اندازید درست. اما ، حکمت عمومی را به خاطر بسپارید "یک افسانه دروغ است ، اما یک اشاره در آن وجود دارد" - اما مردم بیهوده نمی گویند!

جزئیات بیشتر

ادامه…

توصیه شده: