فهرست مطالب:

ایرینا کوزینا
ایرینا کوزینا

تصویری: ایرینا کوزینا

تصویری: ایرینا کوزینا
تصویری: Irina Kozina, YABLOKO and ELDR Gender Conference 2024, آوریل
Anonim

* * *

تعطیلات در ترکیه

در روز اول ، ما یک حماقت بزرگ را با شروع روش سلف سرویس با تنقلات سرد انجام دادیم ، که تعداد زیادی از آنها وجود داشت ، با پیاز ترشی شده به روش خاص و پایان بادمجان در غیر قابل تصورترین سس ها. در مورد من ، در زمان دیگری بعد از خوردن نیمی از این تنقلات ، تبلیغ "Motilium" را به یاد می آوردم ، اما ، ظاهرا ، تجربیات روز اول ، و همچنین حرص و طمع ذاتی ، من را گرم ، شیرین و میوه جویا کرد.

جزئیات بیشتر

* * *

شوهر همسرم

در طول این پنج سال موقعیت های خنده دار زیادی وجود داشت وقتی که ، به عنوان مثال ، در شرکت گرم دوستان سریوزا ، دیما درزدوف معرفی شد: "و این دیما است - شوهر زن من!" اما به طور کلی ، همه اینها در مقایسه با این واقعیت که سريوزا و نینوچکا سرانجام با هم بودند ، چیزهای کوچکی بود. ما در یک آپارتمان زندگی می کردیم ، ساشا را بزرگ کردیم ، به ملاقات والدین نینوچکا در سن پترزبورگ رفتیم ، به تئاترها و دیسکوها رفتیم و به طور کلی از زندگی لذت بردیم. درست است که این لذت زندگی با پدیده های عجیب و غریبی همراه بود که هر چهار آنها همزمان با هم تجربه کردند.

جزئیات بیشتر

* * *

Image
Image

یک روز از تعطیلات تانا

او به سمت پنجره ای رفت که طنابی از آن آویزان بود و با دانستن اینکه خواهرش قبلاً خوابیده بود ، با تمام وجود به طرف آن کشید. ناگهان جیغی در خانه بلند شد و چراغی روشن شد. تانیا که دیگر به سرزنش هایی که از پدربزرگش دریافت می کرد فکر نمی کرد ، شروع به در زدن کرد. با دویدن به اتاق ، تصویر زیر را دید: دینا هق هق می کرد ، روی تخت نشسته بود ، مادربزرگ با تمام وجود او را آرام می کرد ، دیمکای خواب آلود چشمانش را مالید و پدربزرگ به شدت از او چیزی می پرسید. الکسی و تانیا به نوبه خود به صورت خالی به همه نگاه می کردند و سعی می کردند بفهمند چه اتفاقی افتاده است ، و ناگهان دختر متوجه طناب بدشانسی شد که اصلاً به پای خواهرش ، بلکه … به خوک خوک او بسته نشده بود!

جزئیات بیشتر

* * *

و من کیستم؟

و این چه چیزی را روشن خواهد کرد؟ بیهوده و عاشقانه چیست؟ یا آن عاقل و عملگرا؟ شاید بنویسید که جدایی برای من معادل یک عمل جراحی است؟ اینکه من به قانون "رفتن - رفتن" پایبندم؟ این را چگونه ارزیابی می کنید؟ چگونه می توان میل به اجتناب از عود طولانی و دشوار برای هر دو را انجام داد؟ یا شاید هم به عنوان خودخواهی و تمایل به ورق زدن سریع ورق ، صرف نظر از میل طرف مقابل؟

جزئیات بیشتر

* * *

همه چیز وجود داشت

سفرهایی به تئاتر ، تغذیه قوها ، صحبت تا صبح ، شام هایی وجود داشت که توسط او تهیه شده بود ، شلوار جین و پیراهنی بود که در آن راه رفتن را دوست داشتم ، شوک همان پسر تولد بود ، ما قبلاً با هم رسیده بودیم مطب پزشک وحشتناک سفید و چشم های زخم او وجود داشت و س "ال "آیا می توان این کاری را که ما انجام می دهیم انجام داد؟ این چگونه به ما برمی گردد؟" … ناراحت کننده او بود "اگر من بروم ، آیا به من می آیی ؟ " و "بله" من آنجا رفتن و اشکهای من بود. تماس ها و نامه های کمیابی وجود داشت.

جزئیات بیشتر

* * *

چرا TOSKA GREEN؟

او مانند دریا ملایم و آرام است. شما را بر امواج تکان می دهد و هر یک از این بره های سفید که در اطراف می رقصند با شما نجوا می کند: "به ما اعتماد کن! ما تو را به آرامش می رسانیم ، فقط اعتماد کن …" و موج به آرامی شما را به دریای باز مالیخولیا می برد… و چه چیزی وجود دارد؟ سکوت؟ … آرامش؟ … بی نهایت؟ … کرونوس با یک ساعت شنی در دستانش است. او آنها را بی رحمانه بر می گرداند و حتی کوچکترین فرصتی برای متوقف کردن زیباترین لحظه نمی دهد …

جزئیات بیشتر

* * *

Image
Image

در حافظه

به زودی دو سال از لحظه آن صحنه ضربه می زنند. من به یک سفر کاری می روم و وسایلم را در یک چمدان کاملا جدید قرار می دهم ، هنوز بوی چرم می دهد ، ناگهان به گوشه زردی برخورد می کنم که از پشت پرده بیرون می زند … همه چیز را به خاطر می آورم و لحظه ای توقف می کنم. در این سالها چه چیزی تغییر کرده است؟ همه نکات ذکر شده است ، همه لهجه ها بیان شده است. چمدان همچنان به عنوان یک ظرف برای ملافه عمل می کند و چیزهایی که قبلاً در آن جا نبود ، ظاهرا گرد و خاک را در آپارتمان شما جمع می کند.

توصیه شده: