بدشانسی چیست و چگونه با آن کنار بیاییم
بدشانسی چیست و چگونه با آن کنار بیاییم

تصویری: بدشانسی چیست و چگونه با آن کنار بیاییم

تصویری: بدشانسی چیست و چگونه با آن کنار بیاییم
تصویری: فقط بد شانس ها بیان تو 2024, ممکن است
Anonim
Image
Image

هیچ کس از شکست مصون نیست. رگه هایی از سیاهی سیاه در زندگی هر فردی رخ می دهد. گاهی اوقات این دوره ها می توانند طولانی شوند. اما افرادی هستند که به نظر می رسد مشکلات را به سمت خود جذب می کنند ، مراحل تاریک زندگی آنها به ندرت با مراحل روشن جایگزین می شود. در صورت بدشانسی مزمن چه باید کرد؟ اگر به عنوان یک فرد فقیر برچسب خورده باشید چه؟

آنها یک بازنده مزمن به دنیا نمی آیند ، بلکه یک بازنده مزمن می شوند - من اخیراً با مشاهده و تجزیه و تحلیل آنچه در اطراف اتفاق می افتد به این نتیجه رسیدم. غالباً خود مردم مقصر هستند که با وحشی گری دیوانه وار مشکلات و مشکلات را برای خود جلب می کنند. همه چیز از کوچک شروع می شود.

می توان با برخی عبارات نشانگر "بدشانس" آینده را تشخیص داد. به عنوان مثال ، اگر یکی از همکاران ، به طور تصادفی گلدان گل را روی زمین بکشد ، بلافاصله بگوید "می دانستم که آن را زمین می زنم" ، این خبر بدی است. چگونه می توان فهمید که این شما هستید که گلدان را واژگون می کنید؟ این پیش بینی مشکل نیست - شکل گیری آن. اگر چیزی افتاد و خراب شد ، یک خط خوب وجود دارد: "اوه! چیزی که من امروز بسیار ناگهانی هستم! ". دستان خود را بالا دهید و لبخند بزنید.

ادامه دادن. "من شک نداشتم که شکست می خورم!" این عبارت وحشتناک بسیاری از برنامه ها را خراب کرد و بسیاری از امیدها را از بین برد. گزینه های او:

  • Image
    Image

    "به هر حال این موقعیت به من داده نمی شد …"

  • "من هرگز وقت نمی کنم گزارش را تا مهلت مقرر ارسال کنم …"
  • "به هر حال با من ازدواج نمی کرد …"
  • "مامان همیشه می گفت که من فقط مشکل دارم …"
  • "ماه گذشته ماشین من خراشیده بود ، فقط کارما بود …"

این رویکرد ناگزیر به ورطه ای منجر می شود و برنامه نویسی عصبی - زبانی در اینجا به ناخوشایندترین روش - علیه ما - عمل می کند.

اگر اکنون خود را در این عبارات نشانگر تشخیص می دهید ، سپس سر خود را بگیرید و بلافاصله با صدای بلند بگویید … نه ، نه فقط "من می دانستم که نفرین شده ام!" ، نه این. اکنون ما یک کار کوتاه در مورد اشتباهات با هم انجام می دهیم. بنابراین:

  • من قبلاً خسته شده ام ، اما در این موقعیت دیوانه می شدم. من قصد دارم برای تناسب اندام ثبت نام کنم ، زیرا عصرهای رایگان دارم. و به طور کلی - اسب ها از کار می میرند.
  • البته گزارش خوب است ، اما خوشبختی در آن نیست. و سپس ، اگر هیچ کس وقت ندارد آن را به موقع بگذارد ، زمان اشتباه است! آنها باید به مدت یک هفته تمدید شوند …
  • ازدواج نکرده - و خدا را شکر ، مجبور نیستید طلاق بگیرید. و با شخصیت او ، اجتناب ناپذیر بود. بهتر است یک مرد معمولی پیدا کنید و تا ابد با او خوشبخت زندگی کنید. یا دو!
  • مامان همچنین می گوید اگر می خواهم زیبا بزرگ شوم باید سمولینا بخورم. و چی ، مادر راست می گفت؟ بله ، اگر من این فرنی را بخورم ، یک سانتیمتر وزن دارم. زیبایی غیر زمینی خواهد بود!
  • اتومبیل خود را خراشید؟ مزخرف. اما من آن را دارم ، یک ماشین!

اینگونه است که ما موقعیت خود را تغییر می دهیم و شکست بزرگ را به شانس کمی تبدیل می کنیم. کجا را خواهید یافت ، کجا را از دست خواهید داد؟ - هیچکس نمیداند. لیوان همیشه نیمه پر است تا زمانی که آن را به انتهای آن تمام کنیم. من یک راز کوچک را فاش می کنم ، در جهان ما هیچ موفقیت یا شکست واضحی وجود ندارد ، همه چیز ، به معنای واقعی کلمه ، بستگی به ارزیابی هایی دارد که ما به چیزها و رویدادها می دهیم.

Image
Image

به عنوان مثال ، یکی خرید آپارتمان را خوشبختی بزرگ می داند ، و دیگری - وام مسکن کار سخت. یکی از تولد فرزند سوم خوشحال می شود - دیگری از ظاهر اولین کودک وحشت زده و مأیوس می شود. شخص می تواند به پیروزی تیم ملی فوتبال روسیه اعتقاد داشته باشد ، مهم نیست که چند بار در دور مقدماتی با شرمندگی شکست بخورد. دیگری تصور می کند که همه چیز اینجا تمام شده است ، همه چیز از دست رفته است و ما هیچ آینده ای در اینجا نداریم. و از آنجا که ما در اینجا بدشانس هستیم ، تمام شانس برای آنها و دیگران - در خارج از کشور - باقی ماند. علف آنها سبزتر است …

من نمی دانم آنها چه نوع علفی در آن سوی اقیانوس دارند ، اما این واقعیت که وسواس ما در بدشانسی بسیار رایج است یک واقعیت مسلم است.بیایید یک موقعیت را تصور کنیم. مرد زندگی می کند. یک رفیق معمولی ، از هیچ چیزی محروم نبود ، چیز خاصی برجسته نبود. سن - بیست و پنج سال ، دو دست ، دو پا ، "فورد تمرکز" به صورت اعتباری ، آموزش عالی ، مدیر گردشگری. همانطور که می گویند زندگی کنید و شادی کنید! یک ، نه آماده نیست. "من خوش شانس نبودم ، در … مسکو ، اوروپینسک ، تاگانروگ متولد شدم. اکنون ، اگر در کشور دیگری (شهر ، قاره ، آب و هوا) متولد می شدم ، می توانستم … آهنگساز ، هنرمند ، مجسمه ساز … در یک کلام ، یک مرد بزرگ باشم. " به نظر شما چنین شخصیتی داستانی است؟

یک دوست روزنامه نگار من ، یک پسر جوان با استعداد که کمی مشروب می خورد ، سر طاس ما را خورد و فریاد زد که در اینجا ، در "مرداب ما" ، استعدادش از بین رفته است. او مجبور بود به سرعت از راه دور ، با هواپیما ، مقالات درخشان را از آنجا ، از کشورهای دور ، چهار بار در روز ارسال کند. به نظر شما چه سفری برای او رقم خورد. و حتی در سراسر جهان ، به مدت یک سال. شش ماه بعد ، پسر برگشت ، جایی در منطقه ویتنام برگشت. زندگی "آنجا" آنقدر زیبا نبود که او بتواند چیزی ارزشمند خلق کند. و تخت در هتل ناراحت کننده بود.

Image
Image

تاتیانا ودنسکایا نویسنده ای مدرن است که میلیون ها خواننده در روسیه و خارج از کشور او را دوست دارند. تا به امروز ، کتابهای او با تیراژ مجموع بیش از 2.5 میلیون نسخه منتشر شده و به زبانهای خارجی ترجمه شده است. رمان جدید تاتیانا "نبوغ ، یا داستان عاشقانه" است.

گرایش به بدشانسی یک توضیح ایده آل برای افراد تنبل ، طبیعت غیر جمع و جور (من همیشه همه ترافیک شهر را جمع آوری می کنم!) ، بی توجه ، ناسپاس ("دوباره نام شما چیست؟ من چنین سر بدی دارم ، من با ژن های خود خوش شانس بودم … من چیزی به یاد نمی آورم! "").

اما چه چیزی می تواند بدتر از چنین "بدشانسی" در زندگی باشد؟ تنها یک چیز این است که عاشق چنین دستکاری کننده ای شوید. و سعی کنید او را نجات دهید. و چگونه ممکن است غیر از این باشد ، اگر چنین فرد بدبختی ، که قبل از ورود شما به زندگی او بسیار بدشانس بود ، بسیار بدشانس بود! چگونه می توانید به او کمک نکنید؟! لازم است نظم ، صلح ، آرامش و شادی را در زندگی او به ارمغان بیاورد. در اینجا شما باید یک ثانیه متوقف شوید و با جدیت تمام از خود بپرسید - آیا به آن احتیاج دارید؟

یک بازنده مانند شکستن عصا به شکست ها عادت کرده است ، او نمی خواهد آنها را به خاطر لذت مشکوک مسئولیت پذیری ، بزرگ شدن و پیش رفتن رها کند. بلکه ، پس از عذاب و اندوه طولانی ، ناامید خواهید شد و هنگامی که قدرت شما به پایان می رسد ، یک بازنده حرفه ای آه می کشد و می گوید: "خوب ، من می دانستم که دیر یا زود شما نیز مرا ترک خواهید کرد." و شما باید سنگینی گناهی را که به شما منتقل شده است به طور کامل تجربه کنید. بنابراین ، آیا شما به آن نیاز دارید؟ تصمیم با شماست. اگر چنین است ، خوب ، موفق باشید!

توصیه شده: