دوستان بعد از زایمان: با هم و جدا از هم
دوستان بعد از زایمان: با هم و جدا از هم

تصویری: دوستان بعد از زایمان: با هم و جدا از هم

تصویری: دوستان بعد از زایمان: با هم و جدا از هم
تصویری: مراقبت های بعد از زایمان 2024, آوریل
Anonim

تصور کنید ، ناتاشا Odnoklassniki را ترک کرد زیرا از عکس های مداوم بچه ها اذیت شده بود. او می گوید که ما ، مادران ، شبیه زامبی هایی هستیم که دیگر چیزی برای گفتگو با آنها وجود ندارد. اما من فکر می کنم او فقط حسود است. مارینا ، مادر دو فرزند می گوید: سی و پنج است ، اما نه شوهر و نه فرزند.

ظاهر یک کودک می تواند دایره اجتماعی را به طور اساسی تغییر دهد: اگر برخی از والدین موفق به برقراری ارتباط با دوستان یا پیدا کردن دوستان جدید شوند ، دیگران ممکن است دوستانی را که علاقه ای به موضوعات پوشک و زیر پیراهن ندارند از دست بدهند.

اما والدینی هستند که مطمئن هستند هیچ چیز نمی تواند دوستی واقعی را از بین ببرد. برعکس ، برخی معتقدند تولد نوزاد نشان می دهد که دوست واقعی شما کیست و چه کسی به شما حسادت می کند.

Image
Image

123RF / یولیا گریگوریوا

به عنوان مثال ، تولد دخترش مانع از این نشد که پولینا یک شیوه زندگی فعال داشته باشد و با دوستان خود ارتباط برقرار کند:

با آمدن دخترم ، افراد جدیدی وارد حلقه اجتماعی من شدند. من با یک مادر در حیاط به خوبی ارتباط برقرار می کنم ، او شوخ طبعی فوق العاده ای دارد و باهوش نیست. دختران ما هم سن هستند ، بنابراین ما موضوعات مشترکی داریم. با تمام مادران و پرستاران دیگر ، تا آنجا که ارتباط دارم ، ارتباط برقرار می کنم. مادرانی که بر فرزندان خود متمرکز شده اند ، با تصاویر خود و موارد دیگر به غذای خود اسپم می دهند ، مرا عصبانی نمی کنند. من فقط به آن توجه نمی کنم

دوست من 2 سال بعد از من و قبل از این که چنین "ماکارنکو" باشد ، زایمان کرد: او عاشق این بود که به همه زندگی بیاموزد ، توصیه های غیر ضروری ارائه دهد و همیشه از کسی ناامید بود. همیشه کسی انتظارات او را برآورده نمی کرد. و اکنون او مادر شده است ، او آنقدر نگرانی دارد که برای همه چیز دیگر زمانی باقی نمی ماند و تمام استعدادهای آموزشی و راهنمایی خود را در مورد فرزند خود به کار می گیرد. اطرافیان نفس راحتی کشیدند.

هنگام زایمان ، دوستانم مدتی چشم من را از دست دادند ، اما به محض اینکه دخترم بزرگ شد و امکان پذیرفتن او با من فراهم شد ، شروع به ملاقات با مهمانان با او و دعوت دوستان به ما کردم. برخی می گویند از دخترم الهام گرفته اند و همچنین شروع به بچه دار شدن می کنند. برخی برعکس: "اوه ، آیا همیشه این همه چیز را با خود حمل می کنید؟ کلاچ نداری؟ فقط کوله پشتی؟ و چه چیزی در آنجا وجود دارد؟ لباس های اضافی ، تنقلات ، آب میوه ، جوراب ، کتاب ، اسباب بازی … چگونه با او نقاشی می کنید؟ او همه چیز را می برد … و وقتی می خوابد ، شما استراحت می کنید؟ واضح است. نه ، من آمادگی ندارم"

Image
Image

123RF / کنراد باک

اینا تازه در حال آماده شدن برای مادر شدن است ، اما در حال حاضر از فراوانی پست ها و تصاویر فرزندان همسالانش در شبکه های اجتماعی وحشت زده است:

"من برخی از مادران را تماشا می کنم که خود را در انبارها ، خواص فرزندان خود و همه اینها غوطه ور می کنند و برای من همه چیز عجیب است. امیدوارم چنین تعصبی بر من غلبه نکند و بتوانم متانت خود را حفظ کنم. من نمی خواهم مثل آنها باشم. به هر حال ، شما می توانید فرزند خود را بدون این لغزش ها دوست داشته باشید."

Image
Image

123 RF / پاول ایلیوخین

داشا ، مادر کاتیا سه ساله ، اخیراً از Odnoklassniki به فیس بوک نقل مکان کرده است زیرا دیگر نمی تواند رژه روزانه پوشک ، دستور العمل ها و نوزادان را تماشا کند.

دخترم غذا خورد ، پسرم بازی می کند ، برای پسرم رامپرهای جدید خرید ، و آیا کسی این غذای جدید را امتحان کرده است؟ و به همین ترتیب - در تمام طول روز. من فقط نمی فهمم چرا به این همه افتخار می کنید ، شما باید شادی را برای خود نگه دارید. و وقتی مادر شروع به ارسال چند عکس در روز می کند ، به نظر می رسد که او واقعاً خودنمایی می کند.

من به ندرت عکسی از کاتیا خود را ارسال می کنم ، زیرا ، به نظر من ، محافظت از هاله کودک ضروری است. اگر از طرفداران موضوعات کودکان هستید ، یک وبلاگ مخصوص کودکان ایجاد کنید یا در تالار گفتگوی مادران جوان گپ بزنید ، اما چرا همه اینها را در یک خبر مشترک قرار دهید - من نمی فهمم.

در حال حاضر به ندرت با دو دوست ارتباط برقرار می کنم زیرا آنها به یک دانشنامه کودکان تبدیل شده اند ، دیگر چیزی برای گفتگو با آنها وجود ندارد. من یک دوست خوب میلا دارم ، او همچنین مادر است ، اما شما می توانید نه تنها در مورد فرزندان با او ارتباط برقرار کنید. من در مورد دیگران اطلاعی ندارم ، اما در مورد موضوعاتی که مربوط به کودکان نیست ارتباط کافی ندارم."

اما آنا ، که هنوز مادر نمی شود ، به دلیل نامه نگاری زیر پست پرورش فرزند در اینستاگرام ، با دوست دوران کودکی خود نزاع کرد:

"تانیا پستی ارسال کرد که در آن از مادران دیگر راهنمایی می خواست که چگونه کودک را مجبور به خوردن کنند - پسرش دائماً امتناع می کند. من چند ترفند به او پیشنهاد دادم که در موقعیت مشابه با خواهرزاده ام جاسوسی کردم. اما تانیا گفت که همه اینها مزخرف است و من از تربیت فرزندان چیزی نمی فهمم ، زیرا فرزند خودم را ندارم. و او همچنین نوشت: "در اینجا شما خود را به دنیا می آورید ، سپس می فهمید."

فقط منو عصبانی کرد! او فقط چیزی جز فرزندش نمی بیند. و برای پسری مفید نیست ، اگر مادرش روی او تمرکز زیادی داشته باشد ، او از چنین مراقبت هایی "خفه" می شود. به نظر من ، هنوز خیلی چیزها بستگی به این دارد که خود مادر تا چه حد خودکفا باشد ، آیا زندگی خودش را دارد یا اینکه زندگی خود را به زندگی یک کودک تغییر می دهد. من همچنین می توانم به او بگویم که همه شما در این موضوع هستید ، زیرا شما در خانه ماندید و هیچ شغلی ندارید ، اما من این را نگفتم. من به انتخاب او برای مادر بودن احترام می گذارم.

نمی توانم تصور کنم که هر روز مطلبی درباره موفقیتم در حرفه ام ارسال می کنم ، فکر می کنم این موضوع همه را آزار می دهد. همه چیز باید در حد اعتدال باشد. به طور کلی ، پس از آن حادثه ، ما ارتباط با تانیا را متوقف کردیم."

Image
Image

123RF / کتی یولت

واروارا پس از به دنیا آوردن دوقلوها از برقراری ارتباط با دوست خود اولیا خودداری کرد.

وقتی به اولیا آمدم و او از من پرسید که چطور است ، او هنوز موضوع را به سرعت برای بچه ها ترجمه کرد. شما در مورد مشکلات در محل کار به او می گویید و او شروع می کند: این چیست ، امروز دخترم این کار را کرده است و غیره. گویی من جلیقه ای برای افشاگری هایی شدم که شوهرش حوصله گوش دادن به آنها را نداشت و با گذشت زمان ارتباط با او جالب نشد.

از سوی دیگر ، گاهی اوقات احساس ناراحتی می کردم که اولیا همه مراقبت از کودکان بود ، اما من نتوانستم عزیزی را پیدا کنم و فرزندی به دنیا بیاورم. یک بار با او خواب دیدیم که با هم زایمان می کنیم ، راه می رویم ، اما این اتفاق افتاد که او به تنهایی زایمان کرد. حتی گاهی او را به دوست مشترکمان آنیا ، که تقریباً همزمان زایمان می کرد ، حسادت می کردم و اکنون او و اولیا با هم قدم می زنند. من قبلاً با آنها راه می رفتم ، اما بعد متوقف شدم - احساس می کردم زائد است."

ماکسیم سه سال پیش پدر شد و رابطه با دوستان و همسرش پس از تولد دخترشان ثابت ماند: آنها با خانواده سفر می کنند.

"فقط یکی از دوستان ویکا به طرز ناخوشایندی تعجب کرد ، که وقتی به ملاقات می آمد ، دختر ما را همیشه با ماشا با دخترش مقایسه می کرد. یا دختر ما خیلی دیر صحبت می کرد ، حالا او به طرز اشتباهی نشسته است ، اکنون هنوز نمی داند چگونه کاری را که دخترش می تواند انجام دهد ، انجام دهد. ابتدا من و همسرم از این موضوع اذیت شدیم ، اما بعد متوجه شدیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. این اتفاق افتاد که شوهر ویکی او را ترک کرد ، و باید برای او دردناک باشد که ما را تنها با ماشا ببیند. شاید ، با چنین مقایسه ای از بچه ها ، او سعی می کند به نحوی این وضعیت را جبران کند ، و نشان دهد که او به تنهایی می تواند دختری را تربیت کند که می تواند موفق تر از دختری باشد که با هر دو والد بزرگ می شود. البته این رفتار برای ما چندان خوشایند نیست ، اما امیدوارم با گذشت زمان شرایط تغییر کند. ما به ارتباط خود ادامه می دهیم."

اما رشد کودک لنا در شبکه های اجتماعی اصلاً آزاردهنده نیست ، برعکس ، او دوستان جدیدی پیدا کرد که با آنها در مورد ترفندهای تربیت فرزندان بحث می کند:

اگر قبلاً به من گفته می شد که به این همه علاقه دارم ، باور نمی کردم. من رویای حرفه ای شدن ، تاجر شدن را داشتم ، اما اکنون که یک پسر دارم ، متوجه شدم که تجارت مال من نیست ، مهمترین چیز برای من بچه ها است.

من بهترین دوستم ژانا را در بیمارستان ملاقات کردم ، ما در همان روز زایمان کردیم و اکنون ارتباط برقرار می کنیم. من از زایمان می ترسیدم ، اما او در حال حاضر فرزند دوم او بود و به من کمک کرد تا از نظر روانی به درستی تنظیم کنم. ما یکدیگر را ملاقات می کنیم ، شوهران ما نیز ارتباط برقرار می کنند ، بچه ها با هم دوست هستند ، اگر لازم باشد جایی برویم ، فرزندان یکدیگر را ترک می کنیم.

احتمالاً ، اگر من مشغول به کار بودم ، یک زن تاجر به این مسابقه کشیده می شد: چه کسی درآمد بیشتری دارد ، چه کسی بیشترین مشتری را دارد ، چه خودروی خنک تری دارد و غیره. گویی نه دوستان ، بلکه رقبا. و اکنون احساس می کنم که ژانا یک دوست واقعی است و ما نیازی به رقابت با او نداریم.می توانم نصف شب با او تماس بگیرم و از او مشاوره بخواهم یا فقط صحبت کنم. بچه ها فقط ما را به هم نزدیک می کنند."

Image
Image

123RF / تایلر اولسون

به گفته لیلی ، همه چیز بستگی به این ندارد که آیا فردی فرزند دارد ، بلکه به خود شخص و شخصیت او بستگی دارد ، به علایق مشترک:

من خودم فرزندی ندارم ، اما با دوستم ساشا ، که دو فرزند دارد ، ارتباط زیادی برقرار می کنم ، گاهی اوقات با آنها می نشینم ، اگر ساشا برای سفارش حرکت کند ، او یک عکاس است. من به ساشا و فرزندانش علاقه دارم - آنقدر مثبت که نمی توان آن را بیان کرد. در عین حال ، من چند دختر دیگر را می شناسم که بعد از زایمان با آنها از هم جدا شدیم. از آنجا که این اتفاق افتاد ، احتمالاً چندان با آنها مشترک نبودیم. من فکر می کنم مهم نیست که فردی بچه داشته باشد. مهم این است که یکدیگر را درک کرده و به آن احترام بگذارید ، فکر نکنید که در زندگی موفق تر هستید ، اگر فرزندی دارید ، به این دلیل با دیگران رفتار مستقیم نکنید.

با ساشا ، ما نه تنها در مورد کودکان صحبت می کنیم ، بلکه در مورد همه چیزهایی که قبلاً ، قبل از تولد او ، هنگامی که با هم در دانشگاه تحصیل می کردیم ، صحبت کردیم ، صحبت می کنیم. با هم به انجام برخی پروژه های خلاقانه ادامه می دهیم ، گاهی فرزندان ساشا نیز در آنها شرکت می کنند. او هنوز به زندگی من ، رابطه عاشقانه من علاقه دارد - او در ارتباط پتو را روی خودش و بچه ها نمی کشد. برای من ، چنین احترام متقابل مهمترین چیز در دوستی است."

توصیه شده: