تصمیم خود را بگیرید - حق یا تجملاتی برای کودک
تصمیم خود را بگیرید - حق یا تجملاتی برای کودک

تصویری: تصمیم خود را بگیرید - حق یا تجملاتی برای کودک

تصویری: تصمیم خود را بگیرید - حق یا تجملاتی برای کودک
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
Anonim
خودتان تصمیم بگیرید - حق یا تجملاتی برای کودک
خودتان تصمیم بگیرید - حق یا تجملاتی برای کودک

به عنوان یک قاعده ، در سن ده تا دوازده سالگی ، یک کودک"

همانطور که می گویند ، خانواده Kosterev ، که در یک شهر کوچک استانی زندگی می کردند ، نمونه بودند. سرپرست خانواده یک مهندس برجسته در یک کارخانه محلی است ، همسرش خانه دار است ، به خاطر آرامش و رفاه اعضای خانواده ، او تحصیل خود را در موسسه ترک کرد و خود را وقف تربیت دخترش کرد به او ، مانند مرغ مادر ، اجازه نداد "مرغ" خود به تنهایی پا بگذارد: "از تپه بالا نروید - سقوط می کنید ، به جعبه ماسه نروید - فقط خاک وجود دارد." کودک بزرگ شد ، اما شیوه ارتباطات به همان شکل باقی ماند. از آنجا که تنها مادر می دانست که برای تنها فرزندش بهترین است ، تعجب آور نیست که در سن دوازده سالگی دختر نتواند بدون رضایت والدین غیرتمند قدم بردارد. پس از سالها انجام کارهای خانه ، زن از محیط سنجیده خانه ، جریان بی شتاب روزهای بی رنگ ، که گاه با جرقه های موفقیت های دوران کودکی روشن می شود ، خسته شده است. اما زمان از دست رفته بود ، تنها چیزی که باقی مانده بود این بود که از فرصت های تحقق نیافته پشیمان شده و امیدوار بودیم که به لطف تربیت صحیح ، دختر به آرزوهای مادر تحقق نیافته خود با زندگی خود برسد.

و ناگهان با اخبار سفر آینده سرپرست خانواده به خارج ، روند یکنواخت زندگی روزمره مختل شد. سال 1988 بود و چشم انداز یک سفر کاری دو ساله به یکی از کشورهای اروپایی فوق العاده به نظر می رسید. چه باید کرد؟ با هم سوار شدن؟ مدرسه چطور؟ با فرزندتان در خانه بمانید ، شوهرتان را تنها بگذارید؟ خوب ، نه ، چنین فرصتی را نباید از دست داد! تصمیم گرفته شد که تنها بماند و دختر را در اختیار عمه ای که در مسکو زندگی می کند ، بگذارید ، به ویژه از آنجا که دختر دوم یازده ساله داشت. دختر Kosterevs به تازگی دوازده ساله شد و در تمام این سالها او به عنوان یک غرور مادری موجه ظاهر شد. مادر شاد به خواهرش اطمینان داد و با قلبی آرام راهی اروپای دور و اسرارآمیز شد: "یک کودک آرام و مطیع ، به راحتی با بار سخت مدرسه کنار می آید ، با آن مشکل بی مورد نخواهید داشت."

بنابراین اولیا کوسترووا در 6 "B" ما ظاهر شد: چاق ، با یک خال خنده دار روی بینی خمیده و دو خوک تا کمر ، با لباس مدرسه و پیش بند سفید. یک نگاه چشمان سرسخت بچه ها کافی بود تا بفهمیم ما با یک دانشجوی 100٪ عالی روبرو هستیم. اکنون به یاد نمی آورم که چقدر سریع اولیا تحت تأثیر کامل "سخت ترین" دانش آموز کلاس ما ، و شاید ، کل مدرسه قرار گرفت ، اما برای من کاملاً واضح است که چرا این اتفاق افتاده است. این دختر عادت دارد که مدام توسط شخصی دستکاری شود. او هرگز به این فکر نمی کرد که چگونه و چگونه انجام دهد ، همیشه با نظر شخص سوم موافق بود ، که تا همین اواخر مادرش بود ، که قدرت نامحدودی بر فرزند مطیع خود دارد. اما در حال حاضر ، برای اولین بار در زندگی خود ، او در اطراف نبود و عمه اش نمی توانست یا نمی خواست این نقش دشوار را بر عهده بگیرد.

نتایج تأثیر مضر همکلاسی "دشوار" دیری نپایید. پنج برنامه به آرامی به سه نفر تبدیل شد ، و عصرها در عثمانی مورد علاقه شما با یک کتاب جالب و جذاب به طور برگشت ناپذیری در گذشته است. حالا اولیا هر شب را در کنار یک مربی جدید و دوستان مشکوک خود می گذراند. به طور طبیعی ، عمه نمی تواند به تغییراتی که با خواهرزاده اش اتفاق افتاده است توجهی نکند و هنگامی که یک پاکت سیگار در جیب کت خود پیدا کرد ، تصمیم گرفت اخبار ناخوشایند را با خواهرش به اشتراک بگذارد.اما مادر اولیا نمی خواست به جدی بودن وضعیت اعتقاد داشته باشد ، زیرا چه کسی می تواند تنها فرزندش را بهتر از او بشناسد و بفهمد؟ او به خواهرش نوشت: "این را جدی نگیرید ، همه چیز درست می شود." از این گذشته ، من نمی خواستم به زندگی خسته کننده قدیمی در یک شهر کوچک استانی بازگردم ، جایی که سال به سال هیچ اتفاقی نمی افتد و تغییر نمی کند. اما من هنوز مجبور بودم سفر کاری خود را قطع کنم.

گروه نوجوانان محروم ، که قهرمان ما نیز در میان آنها بود ، تصمیم گرفت کمی "لذت ببرند" و جایی برای نوشیدن مشروبات الکلی پیدا نکردند که از سقف یک ساختمان نه طبقه محافظت بیشتری در برابر نگاه های محکوم کننده داشته باشد. در طول تحقیقات ، هیچ یک از آنها به یاد نیاوردند که چگونه اولیا کوسترووا می تواند از این سقف تاسف بار بیفتد. این دختر با یک معجزه نجات یافت ، به شکل انبوه عظیمی از برف که به دلیل بارش شدید برف انباشته شده بود ، و شاخه های درختان که سرعت سقوط را کند می کرد. نتیجه یک ضربه مغزی و چند شکستگی باز و بسته در هر دو پا است.

پس از مرخص شدن از بیمارستان ، اولیا و والدینش به شهر خود بازگشتند. برخی از همکلاسی های سابق ، سعی کردند مکاتبات خود را با او شروع کنند ، اما او به نامه ها پاسخ نداد. ده سال بعد ، از پسر عمویش مطلع شدم که اولیا هنوز در آن شهر زندگی می کند ، از دانشگاه فارغ التحصیل شده است و در یک کارخانه محلی کار می کند. مادرش دیگر نمی توانست رویکردی برای فرزندش پیدا کند ، بنابراین او کاملاً نمی فهمید که چگونه می تواند این اتفاق برای دختر "نمونه" اش بیفتد و خواهرش را برای همه چیز سرزنش کند. اشتباه در تربیت کجا بود؟

برای اینکه به عنوان یک شخص ظاهر شوید ، اول از همه ، شما نیاز به احساس ارزش خود ، نیاز به دیگران دارید. اما برای این شما نیازی به بستن خانواده ندارید. لازم است که خود والدین از مشکلات دنیای بیرونی گیج شوند ، بنابراین شکل گیری کودک برای همه اعضای خانواده قابل درک تر و دردناک تر خواهد بود. هنگام تربیت کودک ، قبل از هر چیز خود یا در خود ، نگاهی عمدی و انتقادی به اعمال و عادات خود آموزش می دهیم. زمان نشان می دهد که افراد "واقعی" کودکان مطیع خوبی در دوران کودکی نیستند ، بلکه کسانی هستند که والدین از سنین پایین به آنها آموزش می دهند که به تنهایی تصمیمات مهم را بشنوند و به استدلال های والدین خود گوش دهند و نه به دستورات.

توصیه شده: