فهرست مطالب:

دختران در مقابل مادران: چه کسی به چه کسی بدهکار است؟ داستانهای واقعی
دختران در مقابل مادران: چه کسی به چه کسی بدهکار است؟ داستانهای واقعی

تصویری: دختران در مقابل مادران: چه کسی به چه کسی بدهکار است؟ داستانهای واقعی

تصویری: دختران در مقابل مادران: چه کسی به چه کسی بدهکار است؟ داستانهای واقعی
تصویری: 10 نشانه خیانت زنان در زندگی زناشویی از نظر متخصصان روان شناسی - کابل پلس | Kabul Plus 2024, آوریل
Anonim

یکی از آشنایان من (بگذارید او را اما بنامیم) ، یک طبیعت خلاق و تکانشی ، تقریباً سه سال است که با مادرش صحبت نمی کند. دلیل این امر رسوایی است که یک بار لاریسا لووونا محکم از موقعیت خود در مورد حرفه آینده دخترش دفاع کرد و اما را مجبور کرد وارد دانشکده اقتصاد دانشگاه دولتی مسکو شود و نه به GITIS ، همانطور که برنامه ریزی کرده بود. به نظر می رسد که این یک چیز ساده است ، اما دختر هنوز نمی تواند آن را فراموش کند ، و رنجش تنها با گذشت سالها بیشتر شد.

مشکل پدران و فرزندان به اندازه جهان قدیمی است. جالب است که شرایط مشابهی در خانواده های کاملاً متفاوت اتفاق می افتد ، نقشه های آنها به طرز دردناکی آشنا است و نتیجه معمولاً یکسان است - سوء تفاهم ، اشک ، بیگانگی متقابل ، درد و گاهی عدم تمایل کامل برای برقراری ارتباط در آینده به پس چه کسی درست می گوید و چه کسی غلط؟ چه کسی و چه کسی بدهکار است؟ باید من؟ بیایید سعی کنیم آن را بفهمیم.

Image
Image

بیوه "غیراخلاقی"

همه می توانند به روابط درون خانواده اولسیا حسادت کنند - آنها بسیار محترم و مهربان بودند. همه چیز با مرگ مادرش در یک تصادف رانندگی تغییر کرد. در ابتدا ، دختر بیشتر نگران این بود که چگونه پدر با فقدان و تنهایی کنار می آید. خوشبختانه ، با گذشت زمان ، او شروع به ایجاد روابط با جنس مخالف کرد. اما اولسیا ناگهان با این امر مخالفت شدیدی کرد. او به پدرش اعتراض کرد ، او را سرزنش کرد که یاد مادرش را گرامی نمی دارد ، در واقع او را به زنا متهم کرد. بیوه افسرده چندین بار تلاش کرد تا اشتباه دخترش را به او نشان دهد ، اما به زودی این کار را رها کرد و "اخلاق گرای" تلخ تا به امروز به دیدار او می رود تا گفتگوهای آموزشی انجام دهد.

مقصر کیست؟ زنده ماندن از مرگ یکی از عزیزان بسیار دشوار است. به خصوص اگر یکی از والدین باشد ، و رابطه بین آنها آنقدر نزدیک بود که این دو به عنوان یک تصور می شدند. با این حال ، درک این نکته مهم است که مرگ همسر به معنای گوشه گیری ، سوگند خوردن و تصور این نیست که زندگی به پایان رسیده است. اطرافیانشان و حتی بیشتر بچه های خودشان حق ندارند این را مطالبه کنند. حمایت از شریکی که تنها مانده است انسانی تر و عاقلانه تر است و همه کارها را انجام دهید تا بتواند در کوتاه ترین زمان ممکن به زندگی کامل بازگردد و با جنس مخالف رابطه برقرار کند.

همچنین بخوانید

پدران و فرزندان: زیر یک سقف با اقوام مسن
پدران و فرزندان: زیر یک سقف با اقوام مسن

روانشناسی | 07.07.2014 پدران و پسران: زیر یک سقف با بستگان سالمند

مامان فرمانده کل است

بیایید به داستان اما بازگردیم. او با این وجود وارد GITIS شد ، زیرا قبلاً از دانشکده اقتصاد دانشگاه دولتی مسکو فارغ التحصیل شده بود ، همانطور که لاریسا لووونا آرزو داشت. ماه گذشته من در حال نوشيدن سنبل الطيب بودم و دستانم را از نااميدي فشار مي دادم و در نهايت به انتخاب دخترم استعفا داد. مامان ، اگرچه موقعیت خود را از دست داد ، اما ظاهرا هنوز امیدوار است که بتواند دوباره پیروز شود ، و تصمیمات خود را بدون تردید نه تنها برای اما ، بلکه برای همسرش ادامه می دهد. به عنوان مثال ، به پیشنهاد او ، این زوج برای تعطیلات تابستانی به ترکیه رفتند و نه به ایتالیا ، همانطور که در ابتدا برنامه ریزی شده بود ، آنها یک آپارتمان در 18 کیلومتری جاده کمربندی مسکو خریدند ، و نه در مسکو ، همانطور که شوهر اما می خواست. به گفته لاریسا لووفنا ، شما باید تعطیلات مقرون به صرفه داشته باشید و مجاورت با مرکز را باید با یک فیلم بزرگتر عوض کنید. در غیر این صورت ، نوه ها کجا خوش و بش خواهند کرد؟ به هر حال ، مادر اما قبلاً برای همه تصمیم گرفته است که حداقل دو نفر از آنها وجود داشته باشند و آنها خیلی زود ظاهر شوند.

چه کسی مقصر است؟ به سختی می توانید با این واقعیت که والدین تجربه زندگی بیشتری دارند بحث کنید. با ثبات رشک برانگیز ، با شخصیت هایی مانند لاریسا لووفنا مواجه می شویم که به درستی خود متقاعد شده اند و نظر خود را تنها نظر درست می دانند. فقط آنها به طور قطع می دانند که در کدام دانشگاه باید وارد شوند ، چگونه به درستی کودک را حمام کنند و با چه کسی ازدواج کنند. متأسفانه ، والدین همیشه نمی دانند که دخالت آنها در زندگی کودکان تنها تا حد معقول مجاز و طبیعی است. هرچه زودتر هر دو طرف این را درک کنند ، زودتر روابط برابر و محترمانه بین آنها ایجاد می شود.

"من گناهکار نیستم!"

آیا تا به حال افرادی را شناخته اید که توانایی شگفت انگیزی در یافتن دلایلی برای سرزنش همه و همه چیز در زندگی بدون عارضه خود داشته باشند؟ با ایرینا آشنا شوید - نماینده ای روشن از این نوع. مخصوصاً مادرش آن را فهمید - زن دوران شوروی ، صادق و بیش از حد درست از جهات مختلف. فقط می توان تعجب کرد که چگونه ایرینا موفق شد با ثبات حسادت آمیز آشنایان مشکوکی پیدا کند ، با مردان اشتباه ازدواج کند ، و در کمترین زمان ممکن در هر محل جدید کار ، کل تیم را علیه خود کند و با خیال راحت ترک کند.به طرز شگفت انگیزی ، او کاملاً متقاعد شده بود که دو بار با مستبدان مطلق ازدواج کرده است فقط به این دلیل که مادرش با پدرش ازدواج کرده است ، زیرا او مورد علاقه کامل او نیست و بنابراین ناخودآگاه ایرینا را به رابطه ای مشابه سوق داده است. او همچنین مادر خود را مسئول ناتوانی در برقراری ارتباط با همکارانش دانست. به هر حال ، به دلیل مشکلات مالی در خانواده در مدرسه ، او خارجی بود و اغلب مورد تمسخر همکلاسی های خود قرار می گرفت. اشک مادر به هیچ وجه دخترش را اذیت نمی کند ، دختری که سال به سال به طور مداوم اتهامات خود را با همان روحیه ادامه می دهد.

چه کسی مقصر است؟ متأسفانه زندگی والدین همیشه استانداردی نیست که باید رعایت شود. اما آیا کودکان حق اخلاقی دارند که والدین خود را به خاطر مشکلات خود سرزنش کنند؟ البته که نه. اکثر والدین در اعمال خود فقط با نیت خوب هدایت می شوند. آنها برای محافظت از ما در برابر اشتباهات جبران ناپذیر و نفوذ بد ، سخت گیر و محافظه کار هستند و احساسات و غرور خود را فدا می کنند تا خانواده را نجات دهند و با طلاق به فرزندان صدمه نزنند. تعداد کمی از آنها فکر می کنند که این رفتار دارای جنبه های منفی است. با این حال ، یک شخص خود آهنگری خوشبختی خود است ، شاید قبل از اینکه اتهاماتی را علیه والدین خود مطرح کنید ، ارزش آن را داشته باشد که دقیقتر به خود نگاه کنید؟

Image
Image

بابا سخاوتمند

مارینا خوش شانس بود که در یک خانواده نسبتاً ثروتمند متولد شد - این دختر هرگز چیزی را نپذیرفت. وقتی زمان ازدواج فرا رسید ، انتخاب او بر روی همکار کاری او ، اولگ افتاد. والدین مارینا نیز او را دوست داشتند ، زیرا او ویژگیهایی را که پیشینیانش فاقد آن بودند ترکیب کرد: قد بلند و با شکوه ، جوان و آینده دار ، عاشق سگهای نژاد مکزیکی مکزیک و مسیحیت. والدین مارینا که افراد ثروتمندی بودند ، وظیفه خود می دانستند که در همه کارها به تازه ازدواج کرده کمک کنند: آنها برای آنها آپارتمان و ماشین خریدند ، هزینه جشن عروسی را پرداخت کردند و سپس آنها را به سفر فرستادند. هنگامی که اولگ و مارینا با مشکلات مالی روبرو شدند ، آنها اصلاً مخالف حمایت مادی والدین خود نبودند. می توان شگفتی همسران را تصور کرد ، زمانی که پس از یک سال حمایت مالی سخاوتمندانه به آنها گفته شد که اولگ هنوز باید سر کار برود و خود خانواده خود را تأمین کند. مارینا با والدین خود دعوا کرد تا بچه ها را خرد کند و آنها را حریص و بی احساس می دانست. والدین چندین بار برای آشتی تلاش کردند ، اما تا کنون همه چیز هنوز وجود دارد.

مقصر کیست؟ در تلاش برای محافظت از کودکان در برابر مشکلاتی که به طور طبیعی در مسیر زندگی آنها ایجاد می شود ، که به نظر والدین ممکن است برای کسانی که هنوز تجربه مناسب زندگی را ندارند ، غیرقابل تحمل باشد ، مراقبت والدین گاهی اوقات از همه مرزها فراتر می رود.جای تعجب نیست که یک ضرب المثل وجود دارد - "راه جهنم با نیت خوب هموار شده است." در داستان مارینا ، شوهرش در واقع از انجام تعهدات خود برای تأمین مخارج همسر و فرزند خود امتناع کرد و والدین او ، بدون آنکه بدانند ، فقط اوضاع را تشدید کردند و از نظر مالی به خانواده کمک کردند ، که نان آور خانواده آنها هیچ تردیدی در رفع مسئولیت خود نداشت.

همچنین بخوانید

دوست داشتن و حسادت: داستان های زندگی
دوست داشتن و حسادت: داستان های زندگی

روانشناسی | 1396/03/24 دوست داشتن و حسادت: داستانهایی از زندگی

از آسمان - تا زمین

سوتلانا خانه پدر را زودتر ترک کرد ، به دنبال همسرش به سرزمینی خارجی رفت ، جایی که او سرسختانه سرمایه خانواده را جمع آوری کرد ، بدون روزهای تعطیل و تعطیلات کار کرد. او که به حال خود رها شده بود ، به طور کامل در مراقبت از خانه و کودکان غرق شده بود. یک راه واقعی برای سوتلانا سفر به خانه بود ، جایی که والدینش با خوشحالی از نوه های خود مراقبت می کردند. سوتلانا بار دیگر با آنها جمع شد ، حتی نمی تواند تصور کند که چه شگفتی در انتظار او است. مامان از در ورودی خانه گفت که چند روز دیگر او و پدرش به خانه ای می روند که صاحبان خوشحال آن اخیراً تبدیل شده بودند. یک رسوایی واقعی بین والدین و دختر رخ داد ، زیرا رویاهای سوتلانا مبنی بر اینکه چگونه او با دوستانش به رستوران می رود و چهره خود را در ورزشگاه محکم می کند ، تحقق نیافته است. دختر به ویژه اشاره کرد که چگونه پدربزرگ و مادربزرگ بی ارزش بودند. با عصبانیت ، او کاملاً فراموش کرد که دو سال به طور مداوم به آنها مراجعه می کرد ، و فقط چهره گمشده یادآور می شد که او دارای فرزندان است - او از نظر آنها بسیار بی اختیار بود. با این وجود ، در این دیدار ، سوتلانا مجبور بود با این واقعیت کنار بیاید که والدین او نیز علایق و نیازهای خود را دارند.

چه کسی مقصر است؟ دوست داشتن فرزندان خود به این معنی نیست که جان خود را فدای آنها کنید. همیشه باید به خاطر داشت که ممکن است زمانی برسد که والدین بالاخره فکر می کنند کودک بزرگ شده است و به حق به خود اجازه می دهند از زندگی لذت ببرند. آیا ارزش این را داشت که سوتلانا از عزیزان خود توهین کند زیرا آنها بار دیگر منافع او را مهم نمی دانند؟ البته که نه. آیا پدربزرگ و مادربزرگ باید بدون شک از نوه های خود مراقبت کنند و این را مسئولیت مستقیم خود بدانند؟ و باز هم ، نه. مهم نیست چقدر سخت است ، مادران و پدران خسته تنها می توانند روی کمک داوطلبانه والدین خود حساب کنند ، اما آن را درخواست نکنند.

داوران چه کسانی هستند؟

البته از درگیری با خویشاوندان نزدیک به هر طریق ممکن باید اجتناب شود. اگر اینطور اتفاق می افتد که رابطه شما با والدین شما همچنان رو به وخامت است ، خوب فکر کنید که تقصیر چه کسی است. شما باید صادقانه به برخی از سوالات خود پاسخ دهید ، و هیچ کس نمی تواند تضمین کند که پاسخ ها شما را راضی می کند. آیا همه ادعاهای والدین واقعاً موجه است؟ آیا در اتهامات خود فراتر رفته اید؟ آیا شما به نوبه خود همان "دختر رویایی" هستید که فقط می توانید تحسین کنید؟ افسوس ، گاهی اوقات ما خیلی باهوش و زود مزاج ، بیش از حد مغرور و تیز زبان نیستیم و در لجبازی می توانیم صد امتیاز جلوتر به قدیمی ترین قوچ بدهیم.با این وجود ، فقط ما مسئول تصمیمات ، گفتار و اعمال خود هستیم و ارزش این را دارد که با توجه به آنچه می گوییم و انجام می دهیم ، در مورد روابط با عزیزان با تعادل بیشتری برخورد کنیم. ما بخواهیم یا نخواهیم ، در 90 درصد موارد ، کودکان هم بهترین و هم بدترین ویژگی های والدین خود را در پیش می گیرند. بنابراین ، دفعه بعد که شما پاپ را به گرم بودن متهم می کنید ، در حالی که دستان خود را تکان می دهید و دهان خود را کف می کنید ، لازم نیست خودتان را با تمام وجود متقاعد کنید که آرام هستید ، مانند یک راهب تبتی در نماز صبح. </p >

Image
Image

والدین و کودکان مورد نیاز:

  • به زمان شخصی ، علایق و دیدگاه های یکدیگر احترام بگذارید.
  • بدانید که علاوه بر شما ، در زندگی فرزندان / والدین نیز چیزها و افراد زیادی به اندازه شما مهم هستند که به توجه و زمان نیاز دارند.
  • آگاهی از آنچه در زندگی یکدیگر اتفاق می افتد ، محجوب کننده نیست.
  • صرف نظر از شدت درگیری ، درک اینکه والدین / فرزندان یکی از نزدیکترین افراد به شما هستند و کینه توزی برای سالها بدترین راه حل است.
  • تا حد امکان و در چارچوب عقل سلیم از یکدیگر در شرایط سخت زندگی (و نه چندان) حمایت کنید.

والدین / فرزندان از نزدیک ترین افراد به شما هستند و کینه توزی برای سالها بدترین راه حل است.

والدین و کودکان نباید:

  • یکدیگر را به خاطر شکست های خود ، زندگی شخصی و حرفه ای پیچیده سرزنش می کنند.
  • اعتقاد به اینکه نسبت به یکدیگر وظایف خاصی دارید (عشق و احترام به حساب نمی آید).
  • انتخاب فرزندان / والدین و علایق آنها را مورد انتقاد یا س questionال قرار دهید (این امر در مورد انتخاب شریک نیز صدق می کند).
  • نقش مهمی را که در زندگی یکدیگر ایفا می کنید فراموش کنید.
  • این اشتباه است که باور کنیم همه چیز در اطراف باید برای جلب رضایت شما انجام شود.
  • به یکدیگر توهین کنید و تحت هیچ شرایطی بر "نقاط درد" ممنوع فشار بیاورید (مزاج گرم و مزاج سریع بهانه ای برای این کار نیست).

توصیه شده: