فهرست مطالب:

چگونه می توان والدینش را راضی کرد: داستانهای واقعی
چگونه می توان والدینش را راضی کرد: داستانهای واقعی

تصویری: چگونه می توان والدینش را راضی کرد: داستانهای واقعی

تصویری: چگونه می توان والدینش را راضی کرد: داستانهای واقعی
تصویری: عادت هایی که برای پولدار شدن باید ترک کنید !! 2024, آوریل
Anonim

ملاقات با والدین دوست پسر یک رویداد بسیار هیجان انگیز و قابل توجه است. خیلی بیشتر از آنکه تصور کنید به آن بستگی دارد. به نظر می رسد که شما رابطه ای را نه با مادر و پدر ، بلکه با پسر آنها "می چرخانید" و قبل از هر چیز باید او را دوست داشته باشید. اما در واقعیت ، همه چیز به این سادگی نیست: گاهی اوقات نظر والدین می تواند یک عاشقانه عاشقانه را از بین ببرد و به رابطه ای که به تازگی آغاز شده است پایان دهد. چگونه خود را نشان دهید تا پس از اولین ملاقات با صمیمیت به دومین دعوت شوید ، از سه دختر پرسیدیم ، که آشنایی آنها با والدین دوست پسر درخشان بود.

Image
Image

والریا ، 26 ساله

ماکسیم شروع به صحبت در مورد اینکه چگونه زمان آشنایی من با مادرش شده است ، زمانی که رابطه ما فقط چند هفته بود. آیا باید توضیح دهم که چرا اینقدر نگران بودم و با تمام توان شروع "روز X" را به مدت یک ماه به تأخیر انداختم. خوشبختانه من خوش شانس بودم و درست در آن زمان آنا استپانوفنا در حال عزیمت به یک کار تجاری بود ، اما به محض رسیدن مادرم ، مکس گاو را با شاخ ها گرفت. او مرا به تولد عمه اش دعوت کرد و به مادرم هشدار داد که تنها نمی آید. جایی برای رفتن نداشتم. صادقانه بگویم ، من بسیار می ترسیدم - تعدادی لباس را امتحان کردم ، جلوی آینه تمرین کردم که چگونه خود را معرفی کنم و به دختر تولد تبریک بگویم. تخیل تصاویر وحشتناکی را ترسیم کرد: در اینجا ما روی میز نشسته ایم و چشم های تند همه بستگان مکس در جهت من ثابت شده است. من حتی شب قبل از تعطیلات بد خوابیده بودم! اما در واقع معلوم شد - بیهوده نگران بودم. ماکسیم مودبانه مرا به همه مهمانان معرفی کرد ، با مادرش تقریباً تمام شب کنار هم نشسته بودیم و زیبا صحبت می کردیم. با این حال ، مانند عروس نبود ، همه چیز به راحتی و به طور طبیعی پیش رفت ، از آنجا که ما به مناسبت تولد عمه مکس ملاقات کردیم و تمام توجه به او معطوف شد.

توصیه: سعی کنید اولین جلسه را برای تعطیلات تعیین کنید. این امر باعث آرامش بیشتر آشنایی می شود و شما دیگر نگران نخواهید شد.

Image
Image

تاتیانا ، 33 ساله

من و ایگور چندی پیش ملاقات کردیم ، و ما دیگر 20 ساله نیستیم ، بنابراین ملاقات با والدینش به نظر من یک شکنجه واقعی بود. من از ازدواج اولم یک پسر دارم ، او کلاس دوم است و همین که تصور می کنم 10 سال دیگر دختری را به خانه ما می آورد ، بلافاصله استرس می گیرم. من واقعاً نمی خواستم با سوتلانا گریگورایونا و یوری ایوانوویچ آشنا شوم: من فکر می کردم آنها نسبت به زنی که پسری در آغوش دارد تصمیم گرفته است "پسر خود را خفه کند" تعصب داشته باشند. اما شانس همه چیز را برای ما رقم زد. من و ایگور در شهر قدم زدیم ، عصر عالی بود ، اما موفق شدم آن را خراب کنم: پایم را پیچاندم ، آنقدر که از درد تقریباً گریه کردم. ایگور بلافاصله تاکسی گرفت و مرا به خانه نزد پدر و مادرش برد. معلوم شد که یوری ایوانوویچ یک آسیب شناس است و ایگور در زندگی خود هرگز به اورژانس نرفت. و به این ترتیب آشنایی ما اتفاق افتاد: من با چهره ای از درد پیچ خورده بودم ، ایگور مرا در آغوش داشت ، و پدر و مادرش با یک جعبه کمک های اولیه و چای در حال آماده شدن.

توصیه: البته ، نیازی به شکستن یا پیچاندن چیزی ندارید ، اما نباید از جلسات خودجوش نیز خودداری کنید. اگر از کنار خانه والدینش عبور می کنید و معشوق شما را دعوت می کند تا به آنها نگاهی بیندازید ، موافقت کنید: شما وقت نگرانی ندارید (مانند قبل از دیدار برنامه ریزی شده) و مردم را در موقعیت ناخوشایندی قرار نمی دهید. - مطمئناً دوست پسر از قبل به والدین هشدار می دهد.

Image
Image

آنا ، 23 ساله

من خود را برای ملاقات با والدین ساشا آماده می کردم ، مانند امتحان علوم مواد. من دو هفته زودتر از این ملاقات مطلع بودم و بنابراین وقت داشتم دریابم که مادر و پدر او را دوست دارند و از چه چیزی متنفرند ، به چه چیزی علاقه دارند ، چه فیلم هایی را تماشا کرده اند ، کجا استراحت کرده اند و غیره. به طور کلی ، من یک پرونده کامل جمع آوری کردم و با پاهای لرزان به ملاقات رفتم.به نظر من افرادی که نیمی از جهان را سفر کرده اند و صاحب یک ماشین گران قیمت هستند ، احتمالاً متکبر هستند. اما معلوم شد که همه چیز چندان ترسناک نیست. مادر ساشا بسیار مودب بود ، س questionsالات غیر ضروری نمی پرسید ، و من چیزی برای مقایسه دارم - مادر دوست پسر سابق از پرسیدن آنچه که همیشه نمی توانید در مورد دوست نزدیک خود بگویید دریغ نکرد. پدر معلوم شد که یک جوکر است و تمام عصر را به "شکار" جوک گذراند. به طور کلی ، من همه چیزهایی را که به سختی سعی کردم دو هفته به خاطر بسپارم فراموش کردم ، و فقط خودم بودم - بلند بلند خندیدم و از گفتن داستانهای زندگی خود دریغ نکردم. روز بعد ، ساشا با لبخند گفت: "پدر و مادرت خیلی دوستت داشتند ، آنها گفتند که تو خیلی شیرین ، باز و واقعی هستی."

توصیه: البته ، پیدا کردن برخی از تفاوت های ظریف در مورد والدین دوست پسر شما اضافی نخواهد بود ، به طوری که ، به عنوان مثال ، یک کیک خوشمزه برای فرد مبتلا به دیابت به ارمغان نیاورید ، اما در جمع آوری داده ها متوقف نشوید. نکته اصلی این است که به طور طبیعی و راحت رفتار کنید. و با هر کلمه ای از مادرشوهر بالقوه موافقت نکنید ، چنین رفتاری باعث می شود او در صداقت شما شک کند.

توصیه شده: