فهرست مطالب:

اینگبورگا داپکونایت: "جدایی طولانی از شوهرم مانع خوشبختی ما نمی شود!"
اینگبورگا داپکونایت: "جدایی طولانی از شوهرم مانع خوشبختی ما نمی شود!"

تصویری: اینگبورگا داپکونایت: "جدایی طولانی از شوهرم مانع خوشبختی ما نمی شود!"

تصویری: اینگبورگا داپکونایت:
تصویری: زندگی کردن با مادر شوهرم باعث جدایی من و همسرم شده است 2024, آوریل
Anonim
اینگبورگا داپکونایت: "جدایی طولانی از شوهرم مانع خوشبختی ما نمی شود!"
اینگبورگا داپکونایت: "جدایی طولانی از شوهرم مانع خوشبختی ما نمی شود!"

او نقش های اصلی را در جدی ترین تولیدات کارگردانان برجسته تئاتر در اروپا بازی می کند ، اما عملاً در محافل تئاتری مسکو ناشناخته است. او می تواند گریه کند ، تا پنج بشمارد یا کاملاً منحصر به فرد بخندد. و اکنون او ملکه تلویزیونی یخ و اسکیت است. بنابراین ، Ingeborga Dapkunaite.

اینگبورگا داپکونایت ، به من بگو ، چگونه است که اطلاعات کمی درباره تو وجود دارد؟ با شنیدن نام شما ، همه شما را به یاد خواهند آورد ، اما اول از همه ، ماجراهای یخی شما برای بسیاری از افراد به ذهن می آید و کسانی که سن بیشتری دارند نیز از "دختر بین" رسوایی به یاد خواهند آورد …

ها-ها-ها … (این "ها-ها-ها" جذاب ما را در طول مصاحبه همراه خواهد داشت-یادداشت نویسنده) نمی دانم! هیچ وقت راجع بهش فکر نکردم. بسیاری از زندگی من به دلیل کنجکاوی طبیعی من اتفاق افتاده است. می توانید بگویید به خاطر کنجکاوی ازدواج کردم. وقتی من برای نقشی در نمایش در انگلیس دعوت شدم و برای نقش اصلی ، فقط می دانستم که جان مالکوویچ در آن شرکت خواهد کرد. و او فقط برای تفریح رفت. و معلوم شد که او این نقش را بدست آورد و با همسر آینده اش ملاقات کرد و با یکی از بزرگترین بازیگران زمان ما دوست شد. و شهرت یا فقدان آن … همه اینها به نوعی از من عبور می کند.

پرسشنامه کوتاه:

آیا با اینترنت دوست هستید؟

به احتمال زیاد نه تا بله.

لوکس غیرقابل قبول برای شما چیست؟

صد کار را همزمان انجام دهید.

خود را با کدام حیوان معاشرت می کنید؟

به نوعی آنها من را پروانه صدا کردند … من آن را بسیار دوست داشتم ، بنابراین از آن به بعد خودم را با یک پروانه همراه می کنم!

آیا در کودکی نام مستعار داشتید؟

خیر

تفاوت بین زن و مرد چیست؟

خوب ، ظاهر حداقل است (می خندد).

چه چیزی شما را روشن می کند؟

شور.

شما جغد هستید یا خرگوش؟

من هیچ مشکلی برای بیدار شدن از صبح ندارم …

طلسم دارید؟

تا همین اواخر ، طلسم من یک کت مشکی بود ، که هفت سال پیش خریداری شده بود.

چگونه استرس را از بین می برید؟

استرس نمی گیرم!

تعطیلات قبلیتو کجا گذروندی؟

در مسکو ، اگر می توانید آن را تعطیلات نامید.

چه آهنگی در تلفن همراه شما وجود دارد؟

درین-درین (می خندد).

افوریسم مورد علاقه؟

"شما به اندازه شریک زندگی خود خوب هستید." (جان مالکوویچ)

خوب ، اوه … حیله گر باشید … در طول پروژه "ستاره روی یخ" ، به نظر من ، کل کشور و همه کشورهای همسایه نگران شما بودند

و تشکر فراوان از همه کسانی که از من و اسکندر حمایت کردند. این یک رویداد در زندگی من است … و من بسیار سپاسگزارم که این اتفاق افتاد. تجربه بسیار جالبی بود. و یک تجربه زندگی فوق العاده. ناگفته نماند که شریک فوق العاده من ، الکساندر ژولین.

به طور کلی ، من در زندگی خود با افراد منحصر به فرد خوش شانس هستم و ساشا به طور کامل با این تعریف مطابقت دارد. او یک شریک درخشان ، یک مربی برجسته و یک فرد فوق العاده است.

سخت بود؟

به شدت. ریتم دیوانه کننده است ، کبودی ، برآمدگی و حتی بقیه کار ، تصویربرداری ، اجراها نیز ، به هر حال ، لغو نشده است. زمان بسیار کمی برای تهیه هر شماره وجود داشت.

اینگبورگا داپکونایت ، شوهرت نگران تو بود؟ او عموماً غیبت های طولانی شما را چگونه درک می کند؟

خوب ، شما چه کاری می توانید انجام دهید ، کار ما به این شکل است: مسافرت ، تیراندازی ، شوهرم در تئاتر مشغول است ، به هر حال ، او مدیر یکی از قدیمی ترین و معتبرترین تئاترهای لندن است.

ما به چنین زندگی عادت کرده ایم و جدایی های طولانی مانع خوشبختی ما نمی شود. او کارگردان بسیار خوبی است ، اما به نوعی برای ما اتفاق افتاد که شغل ما به طور مستقل پیشرفت می کند و همه به این احترام می گذارند.

البته ، من در اجراهایش بازی می کنم ، اما نه در کل ، او موظف نیست همه جا به من نقش بدهد فقط به این دلیل که من همسر او هستم ، اگرچه او من را بازیگر خوبی می داند. بنابراین فقط به خاطر آوردم که به غیر از نمایشنامه ، که در مرحله نمایش آن ملاقات کردیم ، در تمام مدت ازدواج ما فقط یک بار با او بازی کردم. بنابراین من در مورد حمایت یک کارگردان شناخته شده در انگلستان صحبت نمی کنم (لبخند می زند).

آیا در هالیوود رنج نمی برید؟ با این وجود ، فیلمی که در آن یکی از نقش های اصلی را بازی کردید ، برنده اسکار شد (نیکیتا میخالکوف ، سوخته توسط خورشید) ، و شما نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن شد

چرا برای آن رنج می کشید؟ اگر به هر دلیلی رنج می برید ، زندگی به یک چیز خسته کننده تبدیل می شود. من قبلاً به هالیوود رفته ام و بیش از یک بار در فیلمهای نسبتاً معروف ("ماموریت غیرممکن" ، "هفت سال در تبت") بازی کرده ام و ایده ای در مورد آن دارم. و اگر تماس بگیرند خوشحال می شوم دوباره فیلمبرداری کنم. خوب ، اگر نه ، پس خوب ، پس این سرنوشت نیست. این یک فیلم سینمایی ، بخشی از تجارت نمایشی است و تجارت نمایشی یک چیز بی ثبات و تا حد زیادی تصادفی است. بازیگرانی هستند که پس از اولین نقش ، به اصطلاح وارد جریان می شوند و خیلی سریع محبوبیت زیادی پیدا می کنند و بازیگران تئاتری بزرگی هستند ، فقط توده هایی که در طول عمر در دو یا سه فیلم ظاهر می شوند. در عین حال ، استعداد نه اول و نه دوم و ویژگیهای انسانی نیز مورد اعتراض نیست.

در پروژه
در پروژه

Ingeborga Dapkunaite ، آیا چیزی در زندگی شما وجود دارد که پشیمان شوید؟ آنچه هرگز دیگر نمی تواند اتفاق بیفتد ، اما چه چیزی را دوست دارید؟

هر چیزی ممکن است در زندگی من اتفاق بیفتد! (دوباره می خندد). و این واقعیت که او اسکیت می کند بهترین تأیید این امر است.

اگرچه یک چیز وجود دارد … من واقعاً از کودکی می خواستم بالرین شوم. به همان اندازه که می خواستم وحشتناک باشم ، به یاد می آورم که چگونه در آسمان هفتم از خوشحالی بودم و با خوشحالی فریاد می زدم وقتی به من اجازه دادند یک آموزش واقعی باله بپوشم. این احتمالاً تنها چیزی است که کمی از آن پشیمانم ، اما حیف بسیار خوب و دلپذیری است ، ناراحت کننده نیست.

آیا از انتقاد ناراحت هستید؟ چه زمانی کار شما مورد انتقاد قرار می گیرد؟

من اصلا ناراحت نیستم. میدونی چرا؟ من به توصیه دوستم جان (ملکوویچ - ویراستار) عمل می کنم و انتقاد نمی خوانم. هرگز و هرگز. به هر حال هیچ چیز قابل تغییر نیست. بهتر است روی نظرات بینندگان معمولی تمرکز کنیم.

من شنیدم که شما را در مترو دیده اند ، سپس در یک ایستگاه ، سپس در ایستگاه دیگر. اینگبورگا ، تو بودی؟ یا فقط گیج شده اند؟

من آنجا هستم ، من هستم … (می خندد).

تو مترو چیکار میکنی؟

مانند آنچه که؟! همان چیزی که هزاران نفر - غذا.

چرا نه با ماشین؟

برای چی؟ ماندن در ترافیک ، بازگشت به خانه با درد پشت و اعصاب عصبی؟ وقتی می توانید مترو را سوار شوید و خیلی سریعتر و با آرامش بیشتری به آنجا برسید.

با همسرش سیمون استوکس
با همسرش سیمون استوکس

Ingeborga Dapkunaite ، آیا در مترو ما بدون اعصاب است؟ بله ، به نظر من ، برعکس!

البته ، این اتفاق می افتد ، اما اکثر مردم اهمیتی نمی دهند که در اطراف چه می گذرد ، آنها در مشکلات خود غرق شده اند و به هیچ کس اهمیت نمی دهند. و زیبایی اطراف شگفت انگیز است ، زیرا مترو مسکو فقط یکی از شگفتی های جهان است ، من فکر می کنم. و ، من تکرار می کنم ، هنگامی که شما نیاز دارید به موقع در جایی باشید ، مترو یک وسیله نقلیه غیر قابل تعویض است.

شاید بتوانید رازی را فاش کنید؟ چند وقتی است به تو نگاه می کنم ، هنوز نفهمیده ام که آرایش کرده ای یا نه؟ در هر محیطی طبیعی به نظر می آیید

(می خندد) اما من به شما نمی گویم! بگذار این راز با من بمیرد (همه اینها با لحنی پرمدعا تلفظ می شود که نمی توان نخندید). البته ، هیچ چیز انسانی ، یعنی زنانه ، برای من بیگانه نیست ، من فقط سعی می کنم از لوازم آرایشی ، حتی بهترین آنها استفاده نکنم و همیشه ، هر کاری که می کنم ، هرچقدر هم خسته باشم ، شب آرایش خود را پاک می کنم. و صورتم را بشوی خوب ، به علاوه یک ورزش سبک در صبح - و ابزار من ، ظاهر من ، آماده کار است.

آیا این سلاح برای تبدیل کامل به یک تصویر کافی است؟

بستگی دارد. گاهی اوقات این کافی است وقتی نقش خیلی بزرگ نیست و ظاهر خود شخصیت را تعیین می کند. بنابراین من آن را در فیلم اخیر "هانیبال" داشتم. این یک فیلم درباره دوران کودکی و نوجوانی دکتر مشهور دکتر از فیلم سکوت بره ها است.من آنجا مادر هانیبال کوچک را بازی کردم ، این در طول جنگ در کشورهای بالتیک اتفاق افتاد و من فقط باید خودم را بازی می کردم ، ظاهر من هنوز بالتیک است (می خندد). اما در فیلم های دیگر ، که نقش ها مهمتر هستند ، من همیشه شخصیت خود را کاملاً درک می کنم: اگر او سوار اسب می شود ، من نیز سعی می کنم ، سعی کنم در مورد اسب ها ، اگر او روسپی است ، چیزی بیاموزم (و من نیز چنین نقش هایی داشتم) ، پس من ، البته ، نمی روم تا همه لذت های این حرفه را در عمل تجربه کنم (می خندد) ، اما سعی می کنم ویژگی های این شغل را دریابم.

بنابراین اگر شما من را در نقش مثلاً یک رهبر ارکستر می بینید ، می توانید مطمئن باشید که من مسیر اتوبوس و قیمت بلیط را به صورت قلبی می دانم.

در فیلم
در فیلم

Ingeborga Dapkunaite ، سوال کاملاً درستی نیست. شما تقریباً در سراسر جهان در حال فیلمبرداری و بازی در اجراها هستید. کار یک بازیگر زن کجا ارزش بیشتری دارد؟

می دانید ، گفتن آن برای من سخت است. اگر از جنبه مادی موضوع صحبت کنیم ، می توانم برخی تصورات غلط در مورد درآمد هنگفت در غرب را برطرف کنم.

تنها با بازی در فیلم های پرفروش می توان پول هنگفت به دست آورد و حتی به شرطی که فیلم در گیشه شکست نخورد. خوب ، یا در تولیدات برادوی ، برای مثال.

در انگلستان ، بازیگران در تئاتر با پول کار نمی کنند ، یک بازیگر در یک تئاتر انگلیسی حقوق دریافت می کند (نه حق امتیاز!) ، ثابت است ، حدود هزار پوند در ماه است ، برای پول ما حدود پنجاه هزار روبل است. می گویید خیلی خوب است؟ اما تفاوت قیمت ها را فراموش نکنید ، برای مثال ، برای رسیدن به جایی در لندن با تاکسی ، باید حداقل 20 پوند ، یعنی هزار روبل بپردازید. و بقیه چیزها بسیار گران هستند. بنابراین این پول بسیار کمی است.

اینگبورگا داپکونایت ، شما قبلاً روی اسکیت بلند شده اید ، قبلاً در حفره یخی شنا کرده اید ، اینگبورگا داپکونایت را کجا دوباره خواهیم دید؟

نمی دانم … سرنوشت به کجا خواهد رسید … من وقت ندارم که برای زندگی خود فکر کنم و برنامه ریزی کنم ، من به سختی وقت دارم که آن را زندگی کنم. بنابراین بیایید کمی صبر کنیم ، خیلی چیزها می توانند اتفاق بیفتند (می خندد).

توصیه شده: