اشتباهات والدین و معلمان
اشتباهات والدین و معلمان

تصویری: اشتباهات والدین و معلمان

تصویری: اشتباهات والدین و معلمان
تصویری: اشتباهات تربیتی والدین برای تمام سنین 2024, آوریل
Anonim
اشتباهات والدین و معلمان
اشتباهات والدین و معلمان

والدین و معلمان افرادی هستند که بیشترین تأثیر را در روند شکل گیری شخصیت کودک دارند.اهمیت نقش آنها در زندگی کودکان را نمی توان بیش از حد ارزیابی کرد. بنابراین ، من خیلی دوست دارم آنها این را درک کنند و با تمام مسئولیت به فرایند تربیت نزدیک شوند. معمولاً بزرگسالان دو روش برای تربیت فرزندان دارند. اولین مورد انتقاد است ، هنگامی که به اشتباهات و کاستی ها رسیدگی می شود. دوم ستایش است.

این مقاله درباره انتقاد بحث می کند: این چیست (منفی و سازنده). همچنین این سال را مطرح می کند که آیا اصلا به انتقاد نیاز است و آیا اصلا بهتر نیست بدون آن؟ در فرم ارائه شده توسط اکثر والدین و معلمان ، این یک کار برای ایجاد و رفع اشتباهات یا یک مکانیسم عالی برای تشکیل مجتمع در کودکان است. با این رویکرد ، کودکان تصور می کنند که هیچ چیز دیگری به جز اشتباهات وجود ندارد. اگر واقعاً انتقاد می کنید ، همیشه باید با ستایش شروع کنید ، و سپس درک انتقاد بیشتر آسان تر می شود.

حکایت در مورد این موضوع:

هیئت ژاپنی از کشور ما دیدن کرد. وقتی از آنها پرسیده شد که چه چیزی را بیشتر دوست دارند ، آنها یکصدا پاسخ دادند:

- شما فرزندان بسیار خوبی دارید!

- دیگر چه؟

- شما فرزندان بسیار بسیار خوبی دارید!

- اما غیر از کودکان؟

- و همه کارهایی که با دست انجام می دهید بد است.

اما بهترین و شایسته ترین روش انجام بدون انتقاد است! اصلاً نیازی به صحبت در مورد کاستی ها نیست. تمام توجه باید فقط بر شایستگی ها متمرکز شود. ابتدا در موارد موجود ، سپس در مواردی که می توان خریداری کرد. تأکید بر چیزهای خوب به ایجاد فضایی خیرخواهانه در تربیت و آموزش کودک کمک می کند ، به او کمک می کند تا خود و نقاط قوت خود را باور کند ، انگیزه و تمایل بیشتری برای یادگیری ایجاد می کند. برعکس ، تأکید بر اشتباهات باعث ایجاد شک و تردید در خود می شود و هر گونه تمایل به یادگیری را دلسرد می کند.

و یک نکته بسیار مهم دیگر: اگر هنوز نمی توانید از انتقاد از کودک خودداری کنید ، باید یاد بگیرید که بین انتقاد در سطح رفتار و انتقاد در سطح شخصیت (هویت) کودک تفاوت قائل شوید. اگر کودک کار اشتباهی انجام داد ، مقصر بود ، این به هیچ وجه دلیلی برای اظهار نظر در مورد شخصیت او نیست. بزرگسالان اغلب بین رفتار و هویت کودک تمایزی قائل نمی شوند و این جدی ترین اشتباه والدین و معلمان در امر آموزش است که کودکان باید تا آخر عمر هزینه آن را بپردازند. بزرگسالان دوست دارند تکرار کنند:"

من همچنین می خواهم چند کلمه در مورد نمرات بگویم. متأسفانه ، آنها بخشی جدایی ناپذیر از زندگی فرزندان ما هستند. اینها نمرات مدرسه و امتیازات مربوط به امتحانات ورودی و نهایی و نمرات هنگام تحصیل در دانشگاه است. برای تعیین سطح دانش کودک ، ارزیابی ها ضروری است. اما والدین و معلمان به تدریج فراموش می کنند که نمره داده شده سطح دانش را در حال حاضر ثابت می کند. این ارتباط مستقیمی با توانایی های دانش آموز و حتی بیشتر با شخصیت او ندارد. شما نمی دانید چگونه یک کودک همان کار را در یک ساعت ، یک هفته یا یک ماه انجام می دهد. در همین حال ، دسته ای از ارزیابی ها وجود دارد که به معنای واقعی کلمه زندگی آینده کودک را تعیین می کند (برای مثال امتحانات). اما این آزمون ها تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرند: بلیطی که با موفقیت یا بدون موفقیت کشیده شده است ، رفاه کودک ، روحیه معلم / معلم ، نگرش او نسبت به دانش آموز. برخی به ارزیابی های گذشته کودک علاقه خاصی دارند. وقتی ارزیابی فرزندان ما به مجموعه ای از عوامل تصادفی بستگی دارد ، می تواند بسیار توهین آمیز باشد. اما با توجه به مجموع نمرات دریافتی ، گاهی اوقات درباره خود قضاوت می شود. و بنابراین "فقیر" ، "C" ، "خوب" و "عالی" وجود دارد. و نگرش معلمان نسبت به این گروه از دانش آموزان معمولاً متفاوت ، مغرضانه است.

به عنوان مثال من یکی را ذکر می کنم ، من از این کلمه شرمنده نیستم ، آزمایشی بی رحمانه که توسط دو روانشناس آمریکایی انجام شد و تأثیر نگرش معلم را نسبت به دسته های مختلف دانش آموزان در کالج نشان داد. در ابتدا ، روانشناسان همه دانش آموزان را آزمایش کردند. آنها قرار بود ضریب هوشی همه را تعیین کنند. با این حال ، در واقع ، محققان چنین وظیفه ای را برای خود تعیین نکرده و نتایج نهایی آزمایش را در کارهای بعدی خود در نظر نگرفتند. در همین حال ، به استادان دانشگاه نسبت استعداد های ساختگی کالج جدید و جوانان ناآشنا قبلی گفته شد. محققان کاملاً خودسرانه همه "آزمایش شده" را به سه زیر گروه تقسیم کردند. در مورد زیرگروه اول ، معلمان کالج اطلاعاتی دریافت کردند که کاملاً از افراد بسیار پیشرفته تشکیل شده بود. زیرگروه دوم دارای کمترین نتایج بود. سومی به عنوان میانگین ضریب استعداد ذهنی "ارائه" شد. سپس همه آنها به گروه های آموزشی مختلف اختصاص داده شدند ، اما قبلاً "برچسب" مربوطه به آنها داده شده بود ، و کسانی که قرار بود به آنها آموزش دهند ، او را به خوبی می شناختند و از او یاد می کردند.

در پایان سال ، محققان در مورد پیشرفت تحصیلی خود تحقیق کردند. چه چیزی معلوم شد؟ گروه اول معلمان را از نتایج تحصیلی خوشحال کرد ، در حالی که دانش آموزانی که در زیرگروه دوم بودند بسیار بد درس می خواندند (برخی به دلیل افت تحصیلی اخراج شدند). زیرگروه سوم به هیچ وجه برجسته نشد: در آن ، افراد موفق و ناموفق به طور مساوی ، مانند کل کالج ، توزیع شدند. این آزمایش به وضوح نشان می دهد که چگونه سوگیری معلمان می تواند برای برخی از دانش آموزان مفید و برای برخی دیگر مضر باشد.

من می خواهم امیدوار باشم که این مقاله باعث می شود بزرگسالان حداقل کمی در مورد نحوه تربیت فرزندان (یا دانش آموزان) خود فکر کنند و به آنها کمک کند در آینده اشتباه نکنند.

توصیه شده: