فهرست مطالب:

نفس خیانت
نفس خیانت
Anonim
Image
Image

قبلاً به نظر می رسید که تقلب یک چیز وحشتناک و نابخشودنی است. این فروپاشی توهمات و امیدها است ، این یک بدبختی است ، این چیزی است که شما را برای همیشه در مردان ، در عشق و وفاداری ، گاهی در زندگی به طور کلی ناامید می کند. من هنوز اینطور فکر می کنم. ولی…

زندگی گاهی باورهای ما را تغییر می دهد. و درک می شود که همه چیز به این سادگی نیست.

دلایل زیادی برای خیانت وجود دارد ، دلایل بیشتری نیز وجود دارد. گناه شیرین است ، اما انسان حریص است ». این می تواند سرد شدن در روابط ، یکنواختی ، یکنواختی زندگی ، تمایل به تجربه چیزی جدید ، غیر معمول باشد. یکی بازی می کرد ، با یک مرد جالب جدید معاشقه می کرد ، دیگری با خیانت به بی توجهی ، بی ادبی ، عدم روابط عادی اعتماد در خانواده پاسخ می دهد ، سوم انتقام خیانت با خیانت همسرش را می گیرد ، چهارمی به سادگی نمی خواهد انکار کند بدون توجه به احساسات یک مرد عاشق ، خودش هر چیزی را دوست دارد.

زوج هایی هستند که در کنار هم ارتباط دارند ، آنها را از یکدیگر پنهان نمی کنند و ظاهراً خوشحال هستند. نمی دانم ، من وارد روح چنین "خوش شانس هایی" نشده ام. شاید اینها افرادی از آینده باشند که رابطه جنسی با احساسات آنها ارتباطی ندارد. اما ما در زمان حال زندگی می کنیم و همه چیز را همانطور که هست داریم.

تا کنون ، اکثر مردم نگرش منفی به تقلب دارند ، اگرچه گاهی اوقات به خود اجازه می دهند "حوادث یک دستور زن (مرد)". حکایات در مورد زنان بی وفا مانند: "شوهرم از یک سفر کاری بازگشت …" (به هر حال ، چرا فقط در مورد زنان؟) و داستانهایی نقل می شود که زندگی را خراب کرده و شهرت آنها را از بین برده است.

هیچ کس بیمه نیست

هر یک از ما در لحظات مختلف زندگی به خیانت نزدیک شد ، نفس او را احساس کرد و یا عقب نشینی کرد ، شوهر محبوب خود را به یاد آورد ، تعهدات ، شهرت ، شرم ، ترس از قرار گرفتن در معرض و غیره ، یا تسلیم وسوسه شد ، سپس خود را متداول به عادی بودن و منطق دانست. اتفاق افتاد هیچ کس بیمه نیست ، زیرا تغییر آن واقعاً آسان است.

: من شوهرم را بسیار دوست دارم. ما یک رابطه احترام آمیز و مهربان داریم. علاوه بر این ، ما بهترین دوستان هستیم. نمی توان احساسات خود را نسبت به یکدیگر توضیح داد ، اما کسی که یکدیگر را دوست داشته و خوشبختانه مرا درک می کند. من همیشه می دانست که من هرگز تغییر نخواهم کرد بالاخره ، این یک خیانت است که قابل بخشش نیست.

یک بار برای سفر کاری به شهر دیگری رفتم. تابستان بود و شهر کنار دریا بود. یکی دیگر از کارکنان شرکت ، مردی خوش ذوق و باهوش ، با من رفت. و عصر یک روز دشوار ، پس از کنفرانس ، خود را در یک بار در ساحل دیدیم. آنها قهوه می نوشیدند ، بستنی می خوردند و به سختی صحبت می کردند. خنکی از آب سرچشمه می گرفت ، هوا به طور غیرمعمول تمیز و شفاف به نظر می رسید. ناگهان احساس کردم دست او محکم دستم را پوشانده است. این خیلی طبیعی اتفاق افتاد ، به سادگی. و ناگهان من واقعاً می خواستم این مرد با بوسه ، نوازش و با تمام اشتیاق به من حمله کند. تصویری از رابطه جنسی خشن در ذهنم نقش بست. لب های ما در عرض چند ثانیه یکدیگر را پیدا کردند ، پس از آن ما بدون هیچ حرفی از روی میز بلند شدیم و به قول خودشان "به اتاق ها" رفتیم.

اما هتل آشفته بود ، شخصی سرقت شد. سر و صدا ، فریاد ، پرسش … ما موقتاً در جهات مختلف از هم جدا شدیم ، جدا شدیم. لحظه از دست رفت.

وقتی شب در اتاق من را زد ، من آن را باز نکردم. مغز من در حال حاضر در جهت درست شروع به کار کرده است ، و درک این که من چه عذاب وجدان را در تمام زندگی خود پس از این سفر کاری تجربه خواهم کرد ، به من اجازه نداد که از رهبری "غریزه اساسی" پیروی کنم.

خیانت جسمانی ، خیانت اخلاقی

بیایید صادق نباشیم و بگوییم که می توانید تعدادی معشوقه در کنار خود داشته باشید ، اما در عین حال همسر خود را ستایش کنید ، یعنی خیانت نکنید.و برعکس ، تمام زندگی خود را با یک زن زندگی کنید ، اما در عین حال او را دوست نداشته باشید ، رویای آزادی را در سر داشته باشید ، یعنی خیانت کنید. بله ، چنین موقعیت هایی اغلب در زندگی ما اتفاق می افتد. و به عبارت دیگر ، فقدان عشق را می توان خیانت اخلاقی نامید.

اما همه این بازتاب ها از حوزه فلسفه و بازی های روانشناسی است. من پیشنهاد می کنم مفاهیم را اشتباه نگیرید و چیزها را با نام مناسب آنها صدا نزنید.

در اینجا ابتدایی ترین آزمون است. اگر دوستی با گریه به طرف شما بیاید و در مورد شوهرش بگوید: "او به من خیانت کرده است!" البته ، بدون هیچ حرف دیگری متوجه خواهید شد: او با زن دیگری خوابید. فقط همین. این معیار اصلی برای تقلب است - رابطه جنسی. نه افکار ، نه خواسته ها ، نه کلمات ، بلکه عمل - رابطه جنسی.

آیا باید یک بوسه را تقلب دانست؟ این اولین قدم برای تقلب است ، اما هنوز فریب نمی خورد. این تقاطع مجازی است که هنوز می توانید به عقب برگردید ، اگرچه تابلوهای نئونی که شما را به زندگی جدید دعوت می کنند ، به طرز جذابی در همه چنگال ها می درخشند.

آیا باید فکر رابطه جنسی با شخص دیگری را تقلب دانست؟ البته که نه. در افکار ما ، ما می توانیم بکشیم ، اما این بدان معنا نیست که قتل واقعاً رخ داده است. نیمی از زنان هر از گاهی در مورد برد پیت ، بروس ویلیس یا الکساندر دوموگاروف خیال پردازی می کنند. اما این مانع از آن نمی شود که آنها همسر وفادار و دوست داشتنی خود باقی بمانند.

افکار مداوم در مورد یک مرد دیگر ، با همانطور که می گویند ، یک شوهر زنده - این خیانت نیست ، اما دوست نداشتن ، خنک کردن احساسات ، مدت زمان است. چند راه برای حل این مشکل وجود دارد: تلاش برای حل مشکل و تجدید رابطه با شوهر ، جدا شدن مدتی از یکدیگر برای استراحت و سرانجام طلاق. برخی تقلب را راه حلی می دانند ، بدون آنکه گمان کنند که در واقع یک بن بست است. زیرا این علم که شما به شوهر خود خیانت کرده اید وجود شما را سنگین می کند ، به طور نامحسوس بنیان های اخلاقی ناپایدار شما را از بین می برد و در هر لحظه ، هنگام حل یک "جنایت" ، می تواند به زندگی شخصی شما پایان دهد ، اگر البته ، هنوز هم می خواهید خانواده خود را نجات دهید

مثل ماهی خفه شو

همانطور که قبلاً متوجه شدیم ، هیچ کس از خیانت مصون نیست: نه دختر بادی ، نه مادر نجیب خانواده. اما ، آیا این اتفاق فقط برای شما یکبار اتفاق افتاده است ، یا چیزی مانند خیانت به طور سیستماتیک در زندگی شما وجود دارد ، این س invال همیشه مطرح می شود: آیا باید گناه خود را به شوهر خود بگویید؟ به هر حال ، این واقعاً دردناک ترین حالت است - برای تجربه یک طوفان کامل از احساسات منفی در درون خود. به خصوص اگر "به طور تصادفی" خیانت کرده اید و شوهر خود را بی نهایت دوست دارید.

"گفتن در مورد خیانت ضروری است - شما نباید آن را در خود تجربه کنید. توبه کنید ، و اگر مردی شما را ببخشد ، شما با هم ، خود را از طریق رنج و احساس کاتارسیس پاک کرده اید ، می توانید به راحتی و شادی به زندگی خود ادامه دهید."

چه ساده لوحی! هرگز ، هرگز در مورد خیانت به شوهر خود نگویید! حتی اگر شروع به مشکوک شدن کند ، حتی اگر از شما بخواهد حقیقت را بگویید ، حتی اگر قسم بخورد که هرگز شما را رها نخواهد کرد ، فقط او را از تردیدهای رنج آور نجات دهید - به من بگو ، شما فریب خوردی!؟ خیر خیر خیر در اینجا تنها پاسخ صحیح وجود دارد. چرا؟ بیایید در مورد آن فکر کنیم.

فرض کنید شما "همه چیز را به او اعتراف کردید ، اطاعت کردید ، اشک ریختید". فرض کنید او آنقدر شما را دوست دارد که او نرفت ، نرفت و شما به زندگی مشترک ادامه می دهید. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. مثل اینکه. با او چه خبر است؟ کرم شک در مورد شما برای همیشه در افکار او خزید. وقتی دیر سر کار می آیید ، وقتی به ملاقات یکی از دوستان می روید ، وقتی تلفن شما به دلایلی پاسخ نمی دهد - واقعاً کجا هستید ، با کی هستید ، در کنار شما کیست؟ و چرا وقتی به خانه می آیید به طفره رفتن به س questionsالات مربوط به کجا و با چه کسی پاسخ می دهید؟ شاید شما بسیار مرموز هستید زیرا به تازگی یک هدیه تولد زیبا برای همسر محبوب خود خریداری کرده اید. و او قبلاً یک داستان کامل در مورد نحوه ملاقات مخفیانه با معشوق خود ارائه کرده است ، و اکنون لبخند می زنید ، به یاد می آورید که چقدر با آن مرد خوب بودید. ای فاحشه!

و منصرف کردن او غیرممکن است ، زیرا شما قبلاً یک بار آن را انجام داده اید! بنابراین ، به نظر او ، شما دیگر نیازی به تغییر چیزی ندارید.

و بعد از اینکه شوهرش خیانت او را بخشید و آنها به زندگی مشترک ادامه دادند ، در روح یک زن چه می گذرد؟ پیرس پل رید ، نویسنده کتاب مرد متاهل ، سناریوی زیر را ترسیم می کند: "اگر زنی به شوهر خود خیانت نکند ، او را در برابر انتخابی قرار می دهد ، که در هر صورت واضح است - خانواده فرو می پاشد: یا او نمی بخشد او و او طلاق می گیرند ، یا می بخشند ، خوب ، فرض می کنیم ، وانمود می کند که متوجه زنا نشده است ، و در نتیجه ، ازدواج هنوز ناراضی است. زن شوهرش را تحقیر می کند و دیر یا زود به صاحب پرهای روشن تر می رود. " در واقع ، به تدریج یک زن احترام مردی را که خیانت او را می بخشد از دست می دهد و خانواده از هم می پاشد.

بنابراین ، مهم نیست که چه شبهاتی در روح شوهر شما جمع می شود ، در حالی که او حقیقت را نمی داند ، این شانس وجود دارد که شما همچنان خوشحال باشید. اگر در آینده مانند یک همسر وفادار رفتار کنید ، شک و تردیدهای او به تدریج از بین می رود و شاید او خود را متقاعد کند که این حسادت کور او بوده است ، که هیچ زمینه ای ندارد. اما واقعیت خیانت شما برای همیشه در مغز او نقش می بندد. و حتی پس از سالها ، که (خوب ، فرض کنید!) پیر ، نام شما را فراموش می کند ، اما این را فراموش نخواهد کرد ، و در تخت دراز کشیده با یک بطری آب گرم و یک اردک در آغوش ، اشاره می کند با انگشتی خشک به تو می گوید: "جادوگر ، شاخ هایش را نشان داد. نفرین می کنم!"

عشق مهمترین و ارزشمندترین احساس در زندگی ما است ، به منظور حفظ آن ارزش آن را دارد که از انگیزه ها و خواسته های لحظه ای خودداری کنیم. اما اگر هنوز نتوانستید خود را مهار کنید - آنچه اتفاق افتاده را از همه مخفی نگه دارید. و باشد که عزیز شما در تمام عمر به همان اندازه به شما وفادار باشد ، حداقل هرگز دلیلی برای فکر غیر از این ندهید!

توصیه شده: