فهرست مطالب:

چرا من تنها هستم؟
چرا من تنها هستم؟

تصویری: چرا من تنها هستم؟

تصویری: چرا من تنها هستم؟
تصویری: اهنگ زیبا و غمگین میثم عبدالمالکی .. اخه چرا منو تنها گذاشتی 😥 2024, ممکن است
Anonim
Image
Image

خودم را دوست دارم! دیروز امروز فردا. من به هر شکل دوست دارم - بیمار ، سالم ، زیبا ، زشت. من عاشق! من هر روز صبح از خواب بیدار می شوم و فکر می کنم: "خدایا ، من چقدر خونسردم! چقدر عالی است که این گونه به دنیا آمدم …" و من با لذت از خودم زندگی می کنم ، از خودم مراقبت می کنم ، از خودم مراقبت می کنم و خودم را پرورش می دهم ، عزیزم. زیرا من خودخواه هستم و به آن افتخار می کنم!

گاهی این سال پیش می آید: چرا من تنها هستم ؟ من به اطراف مردم نگاه می کنم … تعداد کمی از ما بسیار درست هستند و خود را هدف گرفته اند. بیشتر آنها بیشتر و بیشتر به دیگران خدمت می کنند. و چرا؟ زیرا آنها نمی دانند چگونه عشق بورزند. شما از هر روانشناسی می پرسید و او به شما پاسخ می دهد: محال است که دیگری را بیاموزید بدون اینکه خود را دوست داشته باشید. سوتکا از بخش ما وجود دارد … همه برای او متاسف هستند ، او دختر خوبی است و سرنوشت سختی دارد: او پول ندارد ، شوهرش بیرون می رود. و چرا ، آنها می گویند ، پس از همه ، برای او مردی از روح های مقدس است. بنابراین آنها می گویند - "مرد کوچک" ، گویی او نوعی انسان غیر انسانی است! و حالا ببینید اگر سوتا مثل یک خودخواه فکر می کرد چه اتفاقی می افتاد … شوهر - در انجیر ، من شغل دیگری پیدا می کردم (با شرایط لازم برای نشستن با چنین حقوق تحقیرآمیز!) یا آلنا … همچنین "مرد کوچک" ، فقط او مد خاص خود را دارد - "ازدواج غیرقابل تحمل است" نامیده می شود. او برای هر مرد موضعی دارد. اخیراً حادثه ای رخ داد. به آلنا دستور داده شد که امور یک شرکت را اداره کند ، قرارداد بزرگی انتظار می رفت. تا زمانی که طرف مقابل توسط یک زن نمایندگی می شد ، همه چیز خوب بود ، اما سپس او را به مرد تغییر دادند. پس چی؟ آلنا بلند شد و مدام به من می گفت چه عزیز است و چگونه به او لبخند شیرینی می زند. در نتیجه ، قرارداد تحت فشار قرار می گیرد (زیرا شرایطی که آلنا وعده داد نه تنها با منافع شرکت ما بلکه با عقل سلیم نیز در تناقض است) ، کارفرمایان ناراضی هستند و هیچکس با او ازدواج نکرد. شما باید خودتان را دوست داشته باشید! دوست داشتن و احترام گذاشتن ، و در این مورد - بدون مصالحه.

به فرهنگ لغت توضیحی نگاه کردم:

"خودخواه کسی است که منافع شخصی خود را بر منافع جامعه و اطرافیان خود برتر می داند." در اصل ، این مربوط به من است. بنابراین چیزی ، اما نیازهای دیگران - جامعه ، دولت - از همه بیشتر برایم جالب است. من بیش از حد شکننده و کوچک هستم که نتوانم به دیگران اهمیت بدهم ، به ویژه در رده های "بشریت" ، "ملت". من کوچک هستم ، می دانید؟ من تنها هستم و مراقبت از خودم بسیار م thanثرتر از جهانی است. از این گذشته ، اگر هر فرد قبل از هر چیز به خود فکر می کرد ، تعداد افراد شاد روی زمین مدتها پیش افزایش می یافت. و باور کنید ، همه ما از این امر سود خواهیم برد.

همچنین وقتی من را خودخواه خطاب می کنند باعث خنده ام می شود و فکر می کنند باید توهین آمیز به نظر برسد. خیلی سمی: "چه خودخواهی!" بله ، او یکی است ، من منافع شخصی خود را بر منافع جامعه و دیگران ترجیح می دهم. و خوشحال! دیگه چطور؟ در غیر این صورت ، شما دست نشانده ای در دست همان دیگران می شوید و با آهنگ آنها می رقصید و نیازهای آنها را برآورده می کنید. برای آنها (همان جامعه و دیگران) بی فایده است که شما درباره خود فکر کنید. اگر شما بخشی از یک توده کنترل شده هستید ، به خودی خود قابل پیش بینی هستید و در چارچوب اخلاق قرار می گیرید بسیار آسان تر است. از آنجا که فقط کمی - همیشه می توانید احساس گناه کنید ، شرمنده باشید و به یک کانال مشترک تغییر جهت دهید. به عنوان مثال ، به من بگویید: طلاق خوب است یا بد؟ پاسخ صحیح نه یکی است و نه دیگری. برای برخی بد است ، اما برای برخی دیگر آغاز یک زندگی جدید و رهایی از یک رابطه آسیب زا است. و از نظر جامعه ، این قطعاً بد است. یا به عنوان مثال ، ارتباط نداشتن با والدین شما بد است؟ البته. اینها والدین شما هستند ، آنها شما را به دنیا آورده اند و شما به آنها مدیون هستید (این یک دیدگاه کلی پذیرفته شده است).و اگر والدین شما (آگاهانه یا ناخودآگاه ، به میل و هوس روح شما) شما ، زندگی و خانواده شما را نابود می کنند؟ یا این اتفاق نمی افتد؟ شاید فکر می کنید مادر شدن یک شرایط خاص است که به طور خودکار همه زنان عادی را حساس ، مهربان و منصف می کند؟

من خودخواه هستم اما چرا من تنها هستم؟ من جمعیت را دوست ندارم ، نمی خواهم مثل بقیه باشم و همه چیز را مثل بقیه داشته باشم.

من می خواهم آنچه را که می خواهم (و نه دیگران ، جامعه) داشته باشم. من می خواهم با کسی که می خواهم بخوابم ، آنچه را که دوست دارم بخورم و در جایی کار کنم که نیازهایم برآورده شود ، نه نیازهای دیگران. هر کاری که انجام می دهم ، سعی می کنم خودم را بر اساس این اصل آزمایش کنم: "چگونه روده من به این واکنش نشان می دهد." بخواهم این کار را بکنم یا نکنم. و در نتیجه این ، من در مثبت یا منفی خواهم بود. البته ، هیچ کس عقل سلیم را لغو نکرد ، سازش با نفس ارزشمند شما وجود دارد ، اما نه بزرگ ، بلکه در مورد چیزهای کوچک.

به عنوان مثال ، عزیزم تنبل است که گزارشی بنویسد یا برای امتحان آماده شود ، خوب ، او نمی خواهد! انجام کارهای مزخرف یا گول زدن بسیار دلپذیرتر است. سپس شما باید خود را بسازید (مانند پا گذاشتن بر حلقوی خواسته های خود) ، اما در نهایت من خودم از این "ساخت" سود می برم. به طور کلی ، من خیلی برنده هستم. حداقل من نیازی به دوپینگ دیگران در قالب تشویق عمومی ندارم. من برای تطبیق با هنجارهای جامعه و دریافت آنچه من از آن رنج برده ام - "روح مقدس یک انسان" ، نیازی به تخریب طبیعت خود ندارم. فکر می کنی من دوستی ندارم؟ وجود دارد! و در میان آنها هیچ ناله کننده یا بازنده ای وجود ندارد. برعکس ، آنها افراد شاد و موفقی هستند. فکر می کنید من هیچ مرد محبوبی ندارم؟ باز هم توسط

اخیراً من مکالمه ای بین دو زن شنیدم ، هنگامی که یکی سعی کرد دیگری را متقاعد کند که تقاضای کمتری داشته باشد ، بنابراین ، آنها می گویند ، شما خیلی غیرقابل دسترسی هستید ، به همین دلیل شما نیز مرد ندارید. چیزی از مجموعه "ساده باشید و مردم به سمت شما کشیده شوند". به نظر من ، این یک دروغ دیگر است که به طور گسترده منتشر شده است. اگر شما "ساده تر" هستید ، مطمئناً مردم با شما تماس می گیرند ، اما چه نوع؟ کسانی که "ساده تر" هستند.

در حقیقت

این نظریه که افراد موفقی که با روحی باز زندگی می کنند ناراضی هستند ، یک افسانه مناسب دیگر است و نه بیشتر. مثل طلاق است ، یادت هست؟ شاید اینطور باشد ، یا شاید برعکس. شما ، هرچه هستید ، محیطی مشابه خودتان بسازید ، همین. آنها آینه شما هستند و هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر مشکلی پیش آمد او را سرزنش کنید. و گاهی اوقات این سال مطرح می شود: چرا من تنها هستم؟

به طرز عجیبی ، هیچ قانون واضحی وجود ندارد که شما فقیر ، مهربان و خوشحال ، یا ثروتمند ، بد و ناراضی هستید. همه چیز بسیار پیچیده تر است. اما یک قانون دیگر تقریباً همیشه کار می کند: زندگی در یک طول موج با بازندگان ، شما یکی از آنها می شوید. اگر به آن فکر کنید ، جامعه انسانی خود بی طرف است ، شبیه یک بلندمرتبه چند آپارتمانی است ، که در هر آپارتمان زندگی بر اساس قوانین خاص خود جریان دارد. و شما همیشه حق انتخاب دارید - در کدام آپارتمان و با چه کسی زندگی کنید.

توصیه شده: