سوتلانا مسترکوا. قهرمان ، باهوش و به سادگی زیبا
سوتلانا مسترکوا. قهرمان ، باهوش و به سادگی زیبا

تصویری: سوتلانا مسترکوا. قهرمان ، باهوش و به سادگی زیبا

تصویری: سوتلانا مسترکوا. قهرمان ، باهوش و به سادگی زیبا
تصویری: ترانه دروصف وطن در مکتب خانه مسعود قهرمان 2024, ممکن است
Anonim
مسترکووا دو بار قهرمان المپیک در آتلانتا در 800 و 1500 متر ، قهرمان جهان و اروپا ، استاد ارجمند ورزش روسیه در دو و میدانی ، دارنده دو رکورد جهانی است. در مسابقات جهانی در گوتنبرگ ، 11 مدال از 12 مدال کسب شده به او تعلق گرفت.
مسترکووا دو بار قهرمان المپیک در آتلانتا در 800 و 1500 متر ، قهرمان جهان و اروپا ، استاد ارجمند ورزش روسیه در دو و میدانی ، دارنده دو رکورد جهانی است. در مسابقات جهانی در گوتنبرگ ، 11 مدال از 12 مدال کسب شده به او تعلق گرفت.

- شما در حال یادگیری زبان اسپانیایی هستید

چه چیزی شما را شگفت زده می کند؟ احتمالاً شما افسانه همکاران خود را باور دارید که می گویند ورزشکاران تمام مغز خود را در عضلات خود دارند! این درست نیست. شما همیشه در نامناسب ترین لحظه به ما علاقه دارید. در لحظه پیروزی ، ما زمانی برای مصاحبه و شرکت در برنامه ها نداریم. ما در محیطی متفاوت زندگی می کنیم ، ریتم زندگی کاملاً متفاوتی داریم. برچسب زدن یک ورزشکار آسان تر از کمک به آنها برای استراحت و باز شدن مقابل دوربین است. اما باور کنید ، در حال حاضر چنین ورزشکاری وجود ندارد که انگلیسی بلد نباشد. بله ، ما کمبود زمان داریم و همیشه زمان کافی برای مطالعه نداشتیم ، اما تعداد کمی از مردم می دانند که یک ورزشکار در زندگی خود چند کتاب خوانده است! ما باید به نحوی عصرها را در اردوی آموزشی دور نگه داریم. به هر حال ، من دو تحصیلات عالی دارم. من انگلیسی و اسپانیایی را یاد گرفتم تا در کشوری دیگر احساس آزادی کنم.

- قانع کننده! من دیگر بلافاصله پس از پایان مسابقه به سراغ ورزشکاران نمی روم. آیا کاری هست که انجام نداده اید؟

- در ورزش ، همه چیز برای من کافی بود و هر آنچه را که می توانستم در آنجا به دست آورم ، به دست آوردم. من می خواهم برنامه تلویزیونی خودم را درباره افراد جالب تهیه کنم. این پروژه شخصی من خواهد بود. من می خواهم مسئول آنچه می گویم و آنچه اتفاق می افتد باشم.

- امروزه پروژه های موسیقی رواج دارد …

- ما نمایش کافی داریم. اگر به من پیشنهاد ایجاد یک گروه موسیقی داده شود ، از کودکان دعوت می کنم ، اما نه با"

- به هر حال ، در مورد کودکان. دخترت نستیا بزرگ می شود …

- من او را دیوانه وار دوست دارم! وقتی او به دنیا آمد ، من عصبی بودم: هر ثانیه ممکن است اتفاقی برای کودک بیفتد ، اما نمی دانم چگونه رفتار کنم. او مدام در لبه بود. بچه جیغ زد و من دیگر دیوانه شده بودم. حالا او بزرگ شده است. از 10 سالگی اش ، 4 ، 5 سال است که تنیس بازی می کند. و به هیچ وجه به این دلیل نیست که تنیس یک ورزش با پول جایزه بزرگ است. فقط آکادمی تنیس کودکان در نزدیکی خانه مادرم وجود دارد. نستیا دختر والدین ورزشکار است و به خوبی به یاد می آورد که چگونه تمرین می کردیم. بچه داشت به من ماساژ می داد. ما حتی چنین عکس هایی داریم. حالا ما به او ماساژ می دهیم و طبق انتظار اسپاگتی بعد از تمرین می پزیم. اما متأسفانه ما به ندرت یکدیگر را می بینیم. فقط صبح و عصر. خوب ، حتی در راه از خانه به دادگاه.

- آیا شما مربی مادر هستید؟

- من سختگیر هستم ، اما ما یک رابطه قابل اعتماد داریم و دوست دارم آنها را برای همیشه حفظ کنم. بیشتر اوقات در ماشین ما تحت عنوان "مخفی" صحبت می کنیم. من به همه چیز گوش می دهم ، و سپس نتیجه گیری می کنم. اما زمان نزدیک می شود که مادر به طور فزاینده ای در پس زمینه محو می شود. اگر او وقت آزاد دارد ، نستیا با دوستان ارتباط برقرار می کند ، مشکلات دخترانه خود را با آنها در میان می گذارد.

- چیزی جمع می کنی؟

- شماره خودروهای همه کشورها. من فقط اعداد قدیمی را جمع آوری می کنم. من دوست دارم داستان زندگی آنها را مطرح کنم. همه چیز در آرژانتین در مجموعه برنامه عامل ترس شروع شد. از آنجا دو مورد اول را آوردم.

- عبارت را ادامه دهید: "وقتی پیر می شوم …"

-… من زیبا خواهم شد!

توصیه شده: