اژدهای تنها پاول شومیل
اژدهای تنها پاول شومیل

تصویری: اژدهای تنها پاول شومیل

تصویری: اژدهای تنها پاول شومیل
تصویری: اژدهای مخوف در ولایت بامیان که به سنگ تبدیل شد این اژدها در کوه اژدر یا دره اژدر موقعیت دارد 2024, ممکن است
Anonim
کتاب پاول شومیلوف
کتاب پاول شومیلوف

آیا دوست دارید دوستی داشته باشید که برای او "چنین جایی - دور" وجود ندارد؟ برای آنها "هیچ چیز در جهان غیرممکن نیست" ، بلکه فقط "چیزهایی که بیشتر یا کمتر به تلاش نیاز دارند و با ریسک کم یا زیاد همراه است"؟ دوستی که همیشه آماده کمک به شماست ، که می تواند در عین حال دانشمند جدی و فرزانه و بازیگوش باشد؟ چه کسی می تواند سیرتاکی را با سهولت یکسان رقص کند و "سولیکو" را با سه صدا تمرین کند و فرهنگ یک ملت را تغییر دهد و در آسمان بلند شود و شما را بر گردن خود حمل کند؟

کسی ، اما پاول شومیل (به تقصیر انتشارات "Tsentrpoligraf" که بیشتر با نام پاول شومیلوف شناخته می شود) ، نویسنده مستعد علمی تخیلی سن پترزبورگ ، خوش شانس بود. او چنین دوستانی دارد - اینها اژدها هستند. و اگر قبلاً کتابهای او را خوانده اید ، احتمالاً شما نیز ، زیرا محال است که احساس خوبی نسبت به قهرمانان این نویسنده نداشته باشید.

اگر به دلایلی باورنکردنی (به هر حال ، در چهار سالی که از اولین انتشار می گذرد ، پاول شومیلوف موفق به تبدیل شدن به یک شخصیت مشهور در داستان های علمی تخیلی روسیه شد) ، برای اولین بار در مورد این نویسنده می شنوید ، پس شما دارای فرصتی برای تصحیح این اشتباه بزرگ!

بنابراین ، پاول شومیلوف. شخصیت عمیق و فوق العاده ای است. شایعات و پیش فرض های زیادی پیرامون او وجود دارد. شخصی که در Runet به خوبی شناخته شده است ، اما در واقع فقط تعداد کمی آن را دیده اند. شخصی که علاقه قابل توجهی به شخص خود بر می انگیزد ، اما قاطعانه از انتشار عکس های خود سر باز می زند. او کیست ، نویسنده داستان های علمی تخیلی پاول شومیلوف؟

- دقیقاً اینگونه به دنیا آمد - نوشتن داستانی درباره اژدها با سبک تفکر و مجموعه ای از دانش یک فرد مدرن ، که خود را در یک دنیای فئودالی پیدا کرد. داستان کار نمی کرد … معلوم شد که یک عاشقانه است.

و من به دلیل گرسنگی شدید برای اطلاعات شروع به نوشتن کردم. واقعیت این است که دوستی به من مادربرد رایانه داد. و مونتاژ کامپیوتر در اطراف او آغاز شد. و قیمت ها بسیار گزنده بود … مورد - 30 دلار ، صفحه کلید - 20 دلار ، دو فلاپی درایو (5 "و 3") - 90 دلار … به طور خلاصه ، تمام پولی که قبلاً برای کتاب هزینه شده بود توسط کامپیوتر. کتابخانه های اینترنتی تازه در ابتدای راه بودند ، هیچ سی دی با کتاب در پروژه وجود نداشت … سه یا چهار ماه بدون خواندن ماندم. باید خودم شروع به نوشتن می کردم.

با رمان دوم (") - داستان نه چندان جالب. هنگامی که من اولین (" ") را نوشتم ، من به طور کامل به ادامه فکر نمی کردم. من آنچه را که می خواستم و چگونه می خواستم را نوشتم ، سخاوتمندانه معماها را ترک کردم. و سپس ایده برای توضیح تمام پوچی های دنیای توصیف شده از دیدگاه علمی تخیلی به وجود آمد. "خم شدن ، اما توضیح همه حوادث بدون تغییر یک خط در رمان اول. این سخت بود … اما من این کار را کردم!

- همه نمونه های اولیه ندارند. به عنوان مثال ، خواهران - وپدین ، یک نمونه اولیه دارند. ناتالیا نیکولاوا. (و او در مورد آن می داند!) من مدت زیادی منتظر ماندم تا "بدهی به نمای" را تمام کنم ، آن را خواندم و پرسیدم: "چرا اخیراً به آنها زنگ زدی؟ دختران بزرگ …"

- می تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال ، رمان "درصد رعایت" بسیار راحت نوشته شد … تا اینکه هارد لپ تاپ خراب شد. یک سوم رمان ناپدید شده است. اتفاقی افتاد که مدت زیادی کپی نکردم. و برای بار دوم انجام کاری - برای من این بدتر از مرگ است. در حال حاضر رومی با صدای جیر جیر حرکت می کند.

- برای امروز من حدود شش مورد را شروع کرده ام ، اما تمام نکرده ام. داستان "ما باید دوست داشته باشیم" در حال حرکت است. آیا مسابقه ادبی "48 ساعت" را در سایت "داستان های علمی تخیلی روسیه" می شناسید. او "چهارمین بخاری پاره پاره" است. می خواستم شرکت کنم ، اما نشد. هر دو آخر هفته کار می کرد. اما این ایده نباید از دست برود … و موضوع مسابقه اکنون به طور محکم به هم متصل نشده است. و حجم در حال نزدیک شدن به عاشقانه است.

- یک سوال جدی نیاز به یک پاسخ جدی دارد.

بیایید با زیست شناسی شروع کنیم.البته یک طبقه بدون طبقه دیگر می میرد. کی گفته: "ماموت ها چطور"؟! (می خندد) یک تقسیم بندی بیولوژیکی از عملکردها بین دو جنس وجود دارد: زنان - ثبات ناشی از عملکرد ادامه جنس ، حفظ فرزندان. نرها محل آزمایش تکامل هستند. روی آنها ، طبیعت گزینه های آزمایش را آزمایش می کند. ارزش زندگی یک مرد بسیار کمتر از یک زن است. نه نفر از ده نر می میرند - گونه ها ناپدید نمی شوند. دهم وظایف مردانه خود را انجام می دهد. اگر برعکس - آه خواهد بود …

این تقسیم عملکردها عواقب زیادی دارد ، ما در حال حاضر به یک نکته توجه می کنیم: مردان بیشتر از زنان مستعد ضربه زدن هستند.

داستان علمی تخیلی چیست؟ این در درجه اول یک آزمایش ذهنی است. من شرایط اولیه را تعیین می کنم - و نحوه وقوع حوادث را تماشا می کنم. شرایط اولیه: هر دو منطقه و دوم سیاره هایی با شرایط بقا شدید هستند. در نتیجه ، ارزش زندگی کاهش می یابد. شما باید برای خوشبختی بجنگید. با خطر زندگی مبارزه کنید. و چه کسانی بیشتر در معرض خطر هستند؟ درست است ، مردان! کسی که به دنبال آن است ، کسی است که شامپاین می نوشد … و قیمت آن - سه برابر بیشتر از مردان در Seconda زن وجود دارد. یعنی از هر سه مرد دو نفر مردند … این قیمت شامپاین است …

جامعه مدرن سازوکارهای حفاظتی زیادی ایجاد کرده است و خطر جسمی را به حداقل رسانده است. اما هنوز - چه کسی اکثریت کرسی های دولت را اشغال می کند؟ مردان. خطر فقط جسمی نیست. و گسترش پارامترها در مردان گسترده تر از زنان است ، به این معنی که تعداد مبتدیان بیشتر است. در همه چیز. چه کسی کمتر زندگی می کند؟ مردان. و چه کسی در بین صدساله ها بیشتر است؟ باز هم مردان بنابراین باید به عنوان زمینه آزمایش تکامل باشد. زنان در تجزیه و تحلیل پارامترها در وسط. اما در پی هر هدفی ، مهم این است که حداقل کمی از رقیب سبقت بگیرید. تازه کارها برنده می شوند.

- به طور همزمان چندین دلیل وجود دارد که چرا اینطور نیست.

اولا ، از آنجا که یک زن بیشتر مراقب است ، او برای جنگیدن برای یک بال بلند صعود نمی کند. قدرت اعصاب ، استرس ، سکته ، حمله قلبی و قاتل است. این از دیدگاه فرد است.

اکنون - از نظر جامعه و سازمان. رقابت وجود دارد. هم بین سازمانها و هم بین ایالتها. برای دور زدن رقیب ، باید ریسک کنید. زنان مستعد پسیک نیستند. در نتیجه ، سازمانی به ریاست یک زن در مبارزه رقابتی بازی می کند. اما انتخاب طبیعی شما می توانید دلایلی نیز بیاورید ، اما فکر می کنم دو مورد کافی باشد. در یک جامعه پایدار ، مستحکم و رسمی ، حکومت زنان ممکن و مفید است. (به عنوان مثال ، مدیر مدرسه)

- طراحی بدیع خودسری نویسنده یا یک فرض فوق العاده - می توان آن را هرطور که دوست دارید نامید. در داستان ، مجاز است. اما برای تثبیت چنین جامعه ای به سازوکاری نیاز است. بیایید در مورد آن فکر کنیم. جنایتکاران به ماه می روند - بنابراین ، خودخواهان. آنها منافع خود را بر علایق عمومی ترجیح می دهند. آنها تمایل دارند ریسک کنند - به خاطر یک دوست عزیز ، اما نه به خاطر جامعه.

زنان کمتر مستعد ریسک هستند و از نظر جسمی ضعیف ترند. بنابراین ، آنها فقط می توانند با پشتیبانی خارجی به قله صعود کنند. و چه کسی آن را در اختیار آنها قرار می دهد؟

- این یک شوخی است ، اما نه فقط. این نشان دهنده عدم درک وضعیت است. مپاک درباره مردم (درباره شله) صحبت می کند ، و کاس درباره اژدها.

- اوه … ازدواج نکرده.

- چرا اینقدر باریک؟ نه بازی های رایانه ای ، بلکه فقط رایانه ها. و نه فوتبال ، بلکه گردشگری! به ویژه - آب یا دوچرخه. فقط سازمان یافته نیست ، بلکه وحشی است. احساس آزادی ، عدم وابستگی به هیچ کس و فقط به خود ، به قدرت خود برای شمارش. گروهی دو نفره - همین! گردشگری سازمان یافته دیگر گردشگری نیست.

- سخت است برای گفتن. تحمل هیچ حماقت را ندارم مخصوصا فعال. پل هیچ ربطی به آن ندارد. بزرگترین مزخرفی که شنیده ام ، مهم نیست که از چه کسی آمده است؟

نه ، اوه ، من به آشنایانم زل نمی زنم! (می خندد) و من می توانم در مورد مزخرف صحبت کنم.

حماقت در قانونگذاری - مالیات با سود احتمالی (چنین چیزی وجود داشت).

یا صندوق های فروش در بازارهای باز (آنها می خواهند این را اکنون معرفی کنند).

در دعواهای مربوط به دین. مردم خود خدایی را اختراع می کنند که هیچ ربطی به هیچ حرکت مذهبی ندارد و سپس به او ایمان می آورند !!!

مزخرف در اسناد فنی. در صفحه اول نمودار یک پیکان وجود دارد که به ورق 3 منتهی می شود. در سوم - یک مقاومت +5 ولت. من یک مداد برداشتم و این مقاومت را در ورق اول نقاشی کردم. خیلی واضح تر شد.

در تبلیغات: بخاری ما با همان قدرت سه بار بیشتر گرما تولید می کند!

حماقت در تایپوگرافی روسی دو یا سه کتاب بردارید و در یک توده روی میز بگذارید. به ریشه ها نگاه کنید. آیا می توانم عنوان را بخوانم؟ ممنوع است! نامه ها وارونه!

و من حتی نمی دانم اسم آن را چگونه بگذارم. در خیابان -15. خاله یخ زده بستنی سرو می کند. مردم می خرند و می خورند !!!

بزرگترین حماقت از نظر من فریب خود است.

- هنوز کافی نیست! هنوز سرم روی شانه هایم است.

و من روزه می گیرم ، اما فقط در طول پیاده روی … وقتی محصولات تمام می شوند …

- خوب ، به طور کلی ، شما به چیزی اعتقاد دارید؟

- به یک شخص.

- چرا دنیا را نجات داد ؟؟؟ کافی است نابود نشوید … پس دیگر نیازی به پس انداز نخواهد بود.

- هرکسی - نه او ساختگی با قدرت محدود دارد. برای رسیدن به یک هدف جدی ، باید کمی تکاملی پیشرفت کنید. برای تکامل بیولوژیکی یا فنی.

چگونه - از چه کسی؟ از یک میمون بسیار باهوش!

بهتر است از داروین بپرسید. من نویسنده داستانهای علمی تخیلی هستم. من به چنین چیزی فکر می کنم که این میمون سه روز با من سالم نباشد!

"او این را نمی گوید!" او می گوید: "E مال من است! بنابراین پاییز آمده است …" (می خندد)

- Protobacterium … () کجا ، کجا؟ از رطوبت! خوب ، چرا همه چیز به همان شکل اتفاق می افتد؟ چند دوجین قانون نسبتاً ساده به علاوه اضافه شدن تعداد زیادی از عوامل. پیش بینی نتیجه دشوار است ، اما معمولاً به راحتی قابل توضیح است.

- آیا می توانید یک س counterال متقابل متواضعانه بپرسید؟ شادی چیست؟ شاید اگر به این سال پاسخ داده شود - و فرمول مورد نیاز نخواهد بود؟

- این چیزی است که من هدایت می کردم. برای ایجاد فرمول ، باید بدانید خروجی باید چه باشد … و ما حتی نمی دانیم برای چه چیزی تلاش کنیم.

- برای شروع - برای دریافت وقت آزاد …

- و سپس - لازم است که تابستان بود. دوچرخه ، چادر ، آسمان آبی ، و جایی در جلو ، خط افقی وجود دارد … خوب ، برای خوشبختی کامل - یک لپ تاپ یا نخل دیگر با انبار خوب کتاب ، تلنگر ، ماسک ، درختان کاج تا آسمان و یک قوطی شیر تغلیظ شده

- آره!

- با این وجود ، تعداد زیادی وجود دارد! من نمی توانم یکی را انتخاب کنم. Draniki با خامه ترش ، پیراشکی ، کیک شکلاتی خشک ، شیرینی های "قفقازی" - به یاد داشته باشید ، چنین بود. برای یک روبل پنجاه. حالا فقط پنجاه است. اما در حال حاضر روبل. بله ، فقط یک تکه خوب گوشت کبابی! با سیب زمینی…

- پیراشکی؟ خودم! من خودم به فروشگاه می روم ، من خودم آب را در یک قابلمه می جوشانم ، خودم کوفته ها را آنجا پرتاب می کنم …

در وب سایت من (https://dragonbase.narod.ru) در بخش "Flying Vetep" زیر بخش "دستور العمل های …" در پایان - دستور تهیه سوپ مارک من وجود دارد. اگر نگاهی بیندازید ، می فهمید کدام یک از من آشپز است. در واقع ، هر مردی (به ویژه یک مرد متاهل) آشپزی بلد است. اما آن را با دقت پنهان می کند!

- چگونه به Grinpis. یک هسته سالم وجود دارد ، اما سر و صدای غیر ضروری زیادی در اطراف وجود دارد.

شما باید برای خوشبختی بجنگید. اگر افراد وقت آزاد زیادی داشته باشند ، مختارند هر کاری را که می خواهند انجام دهند.

- دقیقاً باید برای خوشبختی مبارزه کرد. هیچ کس آن را روی یک بشقاب نقره ای نمی آورد (در عین حال ، شاید ما دریابیم که خوشبختی چیست).

- خواهر وپدین از مجموعه من "کلمه در مورد اژدها" به خاطر دارید؟ در اینجا آنها یکبار برای همیشه این کار را انجام می دهند. آنها ثابت می کنند که پست تر نیستند و شاید حتی برتر هم نیستند …

در واقع ، این س incorrectال نادرست مطرح شده است. من مانند یک اسب آبی ضخیم و مانند یک ماموت آرام هستم. آیا این زن می تواند با من زندگی کند؟ ()

- (فکر می کند) این نبود. آیا می خواهید به کسی بگویید "از این که من ، پاول شومیلوف ، آنچه هستم" تشکر می کنم "؟ مامان ، فکر کنم …

- آنچه نیست - این نیست … اگرچه رویاها گاهی اوقات بسیار خوشایند هستند …

- رویاها مدتهاست که به خاطر نمی آیند. اما بلافاصله یک حکایت به یادم آمد:

- بیمار ، آیا شما از رویاهای شهوانی رنج می برید؟

- دکتر ، من نگفتم که آنها شکنجه می کنند!

به نظر من ، من حتی آن را در یکی از رمان ها قرار دادم.

و اینجا یکی دیگر است.

- دکتر ، من چه مشکلی دارم؟

-آه-آه !!! شما چه مشکلی دارید؟

- دکتر من دارم میمیرم …

- حالا من کمک می کنم!

- دکتر ، به نظر می رسد ما را از دست می دهیم …

و من آموزش تخیل نمی دانم … من در Fido و اینترنت سعی کردم چیزی شبیه به جلسات آموزش تفکر منطقی ترتیب دهم - نتایج منفی است. کسانی که نیاز به آموزش دارند ، به هیچ وجه نمی خواهند این کار را انجام دهند. احتمالاً این ارتباط تصادفی نیست.

- من امتحان کردم. و نه یکبار! حتی در حال حاضر دو بازی ادبی از این دست وجود دارد.چگونه این اتفاق می افتد ، می توانید در صفحه اینترنت من در بخش "باد در حال گذر" - به عنوان مثال ، داستان "پروازهای کوتاه مخفی کاری" را دریابید. و در بخش "فرم" دو مورد وجود دارد که ما در حال نوشتن آنها هستیم. "خانه فرمانده" و "اژدهایان حیاط میمون ها".

- چند داستان پری بود … در مورد موضوع روز. اما این برای شبکه و برای لذت خود شما چنین است.

و سپس من گاهی اوقات علمی تخیلی را به عنوان ژانرهای دیگر مبدل می کنم. به عنوان مثال ، سه چهارم اول "Ember. بازی شخص دیگری" برای همه علائم خارجی فانتزی است. و فقط سه ماهه آخر همه چیز را در جای خود قرار می دهد.

- مثل بقیه … من باید کار کنم ، در فروشگاه مواد غذایی بخرم … من دوست دارم با کامپیوتر کار کنم ، یک کتاب خوب بخوانم.

اکنون؟ باب شاو. "فضانوردان در پارچه" ، "فضاپیمای چوبی". او دنیای بسیار جالبی را به آنجا آورد. لازم است محاسبه شود که آیا چنین جهانی می تواند وجود داشته باشد یا خیر. اما به نظر می رسد نه. بی دلیل نیست که نویسنده به وضوح تأکید کرده است که این جهان با معیار متفاوتی است. حتی عدد "Pi" در آن متفاوت است …

- به یک نویسنده و یک کتاب بسنده کنید؟ چرا خود را اینگونه محدود می کنید؟ علاوه بر این ، اولین مکان بسته به روحیه و آخرین خوانده شده تغییر می کند. دهها نویسنده مورد علاقه را لیست کنید؟

- آن مک کافری "کشتی که آواز خواند" ، "چنگ زن منولی" اولگا لاریونوا "چاکرای قنطورس" ، "فرمول تماس" کالین گرینلند "فراوانی بازگشت". سریال رابرت آسپین MYTH (تا حوصله تان سر نرود).

و زیر هیچ محیطی آیا جان نورمن را می خوانید؟ او یک مجموعه عظیم (دوجین رمان) نوشت - "داستان سقوط اخلاقی Thirl Cabot در سیاره Horus" - برای زنان خوانده نمی شود. به احتمال زیاد - برای پسران مضطرب جنسی. سایر مواردی که در این مجموعه گنجانده نشده اند با همین روحیه هستند. اما یک فرد باهوش و تحصیلکرده فوق العاده … احتمالاً او و همسرش بدشانس بوده اند! ()

- بیست سال پیش خودم نوشتم. قرار دادن عناصر اولیه گرافیک بر روی یک صفحه نمایش تک رنگ الفبایی (16 خط با 80 کاراکتر در هر یک) ، یک کار است … و اکنون … من یک روند عجیب را مشاهده می کنم: هرچه قدرتمندتر رایانه ها ، احمقانه تر بازی ها. بازی های فکری (شطرنج ، کارهای منطقی و پازل) بر روی چاپگرهای تلویزیونی و صفحه های الفبایی انجام می شد. دوندگان ، واکرها ، تیراندازان در Apple-2 ظاهر شدند. اما فقدان گرافیک و سرعت اغلب توسط جزء فکری جبران می شد - لازم بود مشکلات منطقی را حل کنیم ، تله ها را بسازیم. و اکنون - گرافیک عالی سه بعدی ، که با یک تیر احمق آویزان شده است … یا همان استراتژی احمقانه - همه را بکشید! با این حال شرم آور است … و بازی برای افراد احمق به من علاقه ای ندارد.

بله … پس من به شما گفتم! (می خندد) نباید این را از من بپرسید ، بلکه از اطرافیان خود بپرسید. خوب ، آیا کیفیتی وجود دارد که شما را اذیت کند؟ شاید می خواهید چیزی را تغییر دهید؟ آیا افرادی هستند که از خود کاملاً راضی باشند؟ هرگونه ویژگی شخصیت یا ارگانیسم را نام ببرید و فکر کنید که آیا نمی خواهید آن را کمی افزایش دهید یا کاهش دهید (10 تا 20 درصد)؟

و آنچه مهمتر است - بستگی به شرایط دارد. در پیاده روی ، می خواهید ماهیچه های خود را سریعتر بالا بیاورید یا سریعتر به سرمای شب عادت کنید. در یخ - به طوری که واکنش دو یا سه برابر سریعتر باشد. در صورت لغزش مقاومت کنید. در محل کار - برای مثال ، یادگیری ضرب اعداد چهار رقمی در سر خود بدون فشار آوردن. یا از نظر فلسفی چوب مقامات را درک کنید. همه چیز به موقعیت بستگی دارد.

- می دونی چند تا خوب! شروع به شمارش می کنم - فردا را تمام می کنم … و بیشترین انتخاب را - نه در قوانین من:) اگر می گفتید - صد اول - من فکر می کردم … و ، در نهایت ، چه زمانی انتظار محصولات جدید را دارید؟ تقریباً در ماه مه صبر کنید. مجموعه "قصه های بی رحمانه". (داستان ، داستان ، یک رمان - فقط 10 مورد).

چه چیزی را غیر معمول دوست دارید؟ می دانید ، یک نان تست قدیمی (با لهجه Grrruzin) وجود دارد: "در هر زنی چیزی کوچک ، چروکیده ، قهوه ای وجود دارد … نام آن یک طعم است! بنابراین بیایید به این ذوق بنوشیم ، فراموش نکنید در مورد آن! " و شما همیشه زیبا خواهید بود. در یک نقطه - جذاب!

توصیه شده: