فهرست مطالب:

سوگدیانا: "از دیدن پسر بزرگم خوشحالم"
سوگدیانا: "از دیدن پسر بزرگم خوشحالم"

تصویری: سوگدیانا: "از دیدن پسر بزرگم خوشحالم"

تصویری: سوگدیانا:
تصویری: Formule 1 - از داشتن پسرم خوشحالم: مادر پسر مبتلا به سندروم داون 2024, آوریل
Anonim
Image
Image

در 26 سالگی ، خواننده سوگدیانا قبلاً موفق به جدایی سخت شده است ، پس از آن شوهر خارجی پسرش را برای تربیت به هند برد ، بار دوم با موفقیت ازدواج کرد و پسری دیگر به دنیا آورد. امروز او پر از قدرت های خلاق است ، او اخیراً آلبوم جدیدی را منتشر کرده است.

فکر نمی کنید برخی لحظات زندگی شما شبیه فیلم است؟

بله ، من به طور کلی یک فیلم مداوم دارم و همیشه یک کمدی نیست … ممکن است بگوییم این یک سریال است. فکر می کنم در زندگی من می توانید یک فیلم چند قسمتی جالب بسازید و همه چیز آنجا خواهد بود … از نظر احساسات به هیچ سریال مکزیکی تسلیم نمی شود. زندگی یک فیلمنامه نویس خوب ، غیر منتظره و جالب بود. گاهی اوقات این پیچ و تاب های توطئه ای رخ می دهد!

نظرسنجی رعد اسا "Cleo":

- آیا با اینترنت دوست هستید؟

- من دوست شدم ، اما هنوز در آنجا مکیده نشده ام. (می خندد) من در وب سایتم کار می کنم ، از موتورهای جستجو استفاده می کنم ، فیلم ها را تماشا می کنم ، اما در شبکه های اجتماعی نیستم.

- تجمل غیرقابل قبول برای شما چیست؟

- من هنوز نمی توانم برای تعطیلات هزینه کنم. اما من واقعاً ، واقعاً می خواهم.

- تعطیلات قبلیتو کجا گذروندی؟

- من در دبی بودم. من و شوهرم شنا کردیم ، آفتاب گرفتیم ، مناظر را دیدیم. به بزرگترین آکواریوم جهان رفتیم.

- آیا در کودکی نام مستعار داشتید؟

- آره. در مدرسه به من زرافه می گفتند چون در کلاس من قد بلندتر بودم.

- آیا شما یک جغد هستید یا یک خرگوش؟

- جغد.

- چگونه استرس را از بین می برید؟

- والرین. (می خندد)

بله ، همه از داستان ملودراماتیک شما با شوهر و پسر سابق خود اطلاع دارند. الان اوضاع چطور پیش می رود؟ آیا پسر بزرگ خود را می بینید؟

در صورت امکان ، البته ، یکدیگر را ببینید. آنطور که دوست دارم هر روز ، هر ساعت او را ببینم. اما ، متأسفانه ، اینطور کار نمی کند ، اما خوشحالم که ما یکدیگر را می بینیم. من نمونه های زیادی را می شناسم که زنان به هیچ وجه فرزندان خود را نمی بینند ، بنابراین از اینکه شرایط به این شکل در حال پیشرفت است ، سپاسگزارم. من فکر می کنم که در آینده شوهر سابق من وفادارتر خواهد بود. و ما بیشتر اوقات پسر خود را خواهیم دید.

وقتی ملاقات می کنید چه می کنید؟

البته ما بازی می کنیم … او اکنون خیلی بی ارتباط است … ظاهراً او بزرگترهای بیشتری در اطراف خود دارد و بنابراین کمی منزوی است. او عاشق راه رفتن در پارک ها ، نشستن در نزدیکی چشمه ، راه رفتن ، لمس مقداری آب ، تغذیه اردک ها است. یعنی برخی رویدادهای پر سر و صدا: سرسره ها ، سیرک ها برای او نیستند. او از همه اینها خوشش نمی آید و حتی می گویم از آن دوری می کند.

البته ، من کمی ناراحت می شوم ، زیرا به نظر می رسد در دوران کودکی باید همه اینها را پشت سر بگذارید: سیرک ها ، دلقک ها و اسلاید ها تا حالت تهوع - این برای یک کودک طبیعی است. من فکر می کنم که با گذشت زمان او می فهمد که این همه جالب است.

آیا یک مرد جدی رشد می کند؟

بله جدی. برای این تولد ، من خانه ای به او دادم و آنها به من می گویند که او به سادگی از آنجا بیرون نمی آید. این یک خانه بازی بزرگ برای کودکان است. همانطور که به من می گویند ، او همه اسباب بازی های خود را آنجا گذاشت ، یک تشک هم آنجا دارد ، روزها آنجا استراحت می کند. می توانید دوستان ، پرستار بچه ، پدر را به آنجا دعوت کنید. البته ، می توانم تصور کنم که چقدر عالی و سرگرم کننده است ، اما من واقعاً می خواهم به آنها بپیوندم ، می خواهم در آینده ای نزدیک دوباره به سراغ او بروم.

Image
Image

به چه زبانی صحبت می کنید؟

پسر سوگدیانا روسی صحبت می کند

همچنین کلمات انگلیسی و هندی را می شناسد و استفاده می کند. من فکر می کنم این خوب است ، او به طور همزمان سه زبان خواهد داشت. آنها با او انگلیسی می آموزند. به طور کلی ، من می خواهم که او زبان مادری خود ، انگلیسی و البته روسی را در جایی بدون او بداند.

پسر دوم شما چطور است؟

ما در حال حاضر 8 ماهه هستیم ، او در حال خزیدن با قدرت و اصلی است ، در حال حاضر نشسته ، بسیار شاد ، لبخند ، دوستانه. دوست دارم طنز را درک کند. وقتی مثلاً برایش قیافه می کنید ، شروع به خندیدن می کند! او می فهمد که شما با او چنین بازی می کنید. حتی گاهی او می خواهد که با او چنین بازی کند. چنین پسر خوبی په پاه-پاه.من بسیار خوشحالم که او دوست دارد وقت خود را با من بگذراند. و اگر من بروم ، او شروع به اعتراض می کند ، بلافاصله دسته را می کشد ، گریه می کند … بنابراین ، من باید با اسباب بازی ها ، ماشین ها حواس او را پرت کنم. و اگر در تجارت به آن نیاز دارم ، بی سر و صدا فرار می کنم.

خوب ، البته ، شما همیشه می خواهید در اسرع وقت به خانه او بروید. فقط برای من غیرقابل تحمل است که یک روز کامل یا حتی دو روز او را نبینم. من واقعاً می خواهم برنامه خود را طوری تنظیم کنم که بتوانم زمان بیشتری را با آن بگذرانم.

آیا با پسرتان نشسته اید و پوشک را عوض می کنید؟

- چه چیزی شما را روشن می کند؟

- مهمترین نیرو دهنده من فرزند من است.

- خودت را با کدام حیوان معاشرت می کنی؟

- شوهرم می گوید من ببر هستم. اما آنها به من می گویند که من شبیه یک گوزن هستم.

- طلسم داری؟

- نه من طلسم را دوست ندارم. شما نمی توانید به آنها وابسته شوید. زیرا اگر ناگهان او را در جایی فراموش کنم ، فکر می کنم که اکنون موفق نخواهم شد.

- چه آهنگی در تلفن همراه شما وجود دارد؟

- در Vertu من - یک ملودی استاندارد ، در یک iPhone - یک ملودی استاندارد iPhone.

- سن روانی شما چقدر است؟

- گاهی اوقات ، هنگامی که من دور انگشتانم هدایت می شوم ، احساس می کنم یک دختر هستم … و گاهی به نظر می رسد که من مدت طولانی زندگی می کنم.

- قصور مورد علاقه شما چیست؟

- شوهر من اغلب می گوید: "متولد شدن برای خزیدن قادر به پرواز نخواهد بود."

به طور طبیعی. و اگر دفعه قبل من پرستار بچه ها و دستیاران داشتم که شبانه روز با کودک می ماندند ، آنها از نظر جسمی قادر به ترک آنجا نبودند ، زیرا آنها از بریانسک بودند. اکنون بیشتر وقتم را با او می گذرانم ، هیچ کس شب ها نمی ماند ، من همیشه با او هستم. به نظر من این درست تر است.

پس چگونه می توانید مراقبت از کودک و کار را با هم ترکیب کنید؟

آنقدرها هم سخت نیست. اگر به تیراندازی ، رویدادهایی می روم ، مدت زیادی آنجا نمی مانم ، مثل بسیاری از هنرمندان معاشرت نمی کنم ، اما بلافاصله به خانه می روم. بله ، من زیاد بیرون می روم ، زیاد شلیک می کنم ، اما سخت گیر هستم ، دقیقاً به ابتدای رویداد می آیم. خوب ، یک عکسبرداری یا یک کنسرت سفارشی چقدر طول می کشد - 40 دقیقه ، خوب ، یک ساعت. و بعد به خانه پسرم دوید. به نظر من ، نکته اصلی این است که بخواهید و برای افرادی که با آنها کار می کنید توضیح دهید ، و همه چیز درست می شود.

آیا او را با خود به جایی نمی برید؟

هنوز نه ، او خیلی کوچک است. اما این فکر وجود دارد که به زودی امکان دارد آن را با خود ببرید. و برای آموزش اینکه علاوه بر افرادی که او را احاطه کرده اند ، دنیای دیگری نیز وجود دارد ، افراد دیگر. حتی در ماه نهم ، کودکان از قبل می دانند و می دانند که چه کسی خودشان است و چه کسی غریبه است. و نسبت به غریبه ها واکنش منفی زیادی نشان می دهند.

من واقعاً می خواهم او اجتماعی ، معاشرتی باشد. من واقعاً می خواهم او را به این کار عادت دهم. بنابراین ، وقتی بزرگ می شوم ، مطمئناً آن را با خودم می برم. البته نه در همه جا ، اما من قطعاً در برخی رویدادهای مهم و جالب شرکت خواهم کرد.

Image
Image

آیا خودتان کارهای خانه را انجام می دهید یا دستیار دارید؟

البته یک دستیار وجود دارد. اما اغلب خودم آشپزی می کنم. وقتی وقت می کنم ، با لذت آشپزی می کنم ، بسیار خوشحالم که غذاهای خانگی خود را دوست دارم. نه برای سفارش چیزی از یک رستوران ، بلکه برای پختن چیزی با روح خود. بسیار دلپذیر است ، مخصوصاً اگر خوشمزه باشد و همه آن را دوست داشته باشند.

غذای امضا دارین؟

وقتی آشپزی بلد نبودم ، می دانستم چه بگویم: من غذای امضا دارم فلانی ، فلانی. زیرا شما نمی توانید کار دیگری انجام دهید ، و وقتی از قبل می دانید که چگونه ، گفتن اینکه کدام یک تاج است بسیار دشوار است. همه چیز را می پزم. اگر به من بگویند "ما پلو می خواهیم" یا "سامسا آماده کن" - لطفا … بشیر کیک های مورد علاقه خود را دارد - من آنها را با لذت درست می کنم. و حتی اگر نمی دانم چگونه کاری انجام دهم ، می بینم که چگونه آن را بپزم. اگرچه به خاطر دارم ، زمانی که چیزی برای من خوب نشد ، نیمی از آن را بیرون انداختم. من به طور کلی با گرما مشکل دارم. من همیشه در سرخ کردن موفق نمی شوم ، زیرا می ترسم سرخ نشود ، اما در نهایت آن را بیش از حد پختم تا نتوانید آن را از تابه بردارید … چیزی به رنگ بلوط و سیاه به نظر می رسد. حتی سوختگی روغن هم دارم. اما من می توانم بدون روغن بپزم ، بپزم ، بپزم ، سرخ کنم. و من از روغن می ترسم ، اما به هر حال ، همه می گویند که مضر است ، به این معنی که لازم نیست.

شما گفتید که همسرتان عاشق کیک است و چه نوع کیکی است؟

این یک غذای سنتی است که مادرش از کودکی آن را آماده کرده است. او به من آموخت.نان تخت و پای ملی. آنها را می توان به سادگی مانند نان تهیه کرد ، یا می توان آنها را با کدو تنبل ، کلم ، سیب زمینی ، پنیر ، گوشت و هر چیز دیگری تهیه کرد. این یک چیز همه کاره است که می توانید صبحانه و درست مانند نان بخورید. در هر صورت ، آنها همیشه روی میز مفید هستند.

آیا مادر شوهر شما آشپزی را به شما آموزش داده است؟

آره. من شنیده ام که چقدر خوب آشپزی می کند. بشیر گفت هیچ کس به این سرعت و به این خوشمزه ای نمی پزد! به طور کلی ، او چنین الگویی شد. او آمد ، ما ملاقات کردیم ، او با من بسیار خوب رفتار کرد ، مانند یک دختر ، با تمام وجود. و او چیزهایی را به من نشان داد. دقیق تر ، او فقط آشپزی کرد ، و من تماشا کردم. اکنون می توانم در هر زمان با او تماس بگیرم و برخی موارد را روشن کنم. او یک مهماندار شگفت انگیز است ، همه حرکات دست جلا داده شده است ، همه چیز واضح و سریع است ، و نحوه عملکرد او با خمیر! هنوز باید درس بخوانم و درس بخوانم.

صادقانه بگویم ، در ابتدا حتی ترسناک بود: اما اگر می توانم. اما چشم ها می ترسند ، اما دست ها انجام می دهند. و من قبلاً حتی نمی توانستم سوسیس سرخ کنم. البته ، من فوراً موفق نشدم ، در ابتدا همه چیز آنقدر صاف نبود ، اما ، مهمتر از همه ، خوشمزه بود. الان بهتر می شود.

به نظر می رسد که شوهر شما نمونه ای از یک زن و معشوقه ایده آل دارد - این مادر او است. اما شما فردی خلاق هستید ، زمانی برای آشپزی ندارید ، مدام در کنسرت ها ، در جاده هستید. همسرتان در این مورد چه احساسی دارد؟

Image
Image

او با این موضوع بسیار خوب رفتار می کند و مهمتر از همه ، او مرا درک می کند. از همان ابتدا به او گفتم که من یک فرد خلاق هستم و یک خانه دار نیستم ، وقت ندارم با تمام میل خود برخی کارها را انجام دهم. و او این را به خوبی درک می کند. در زندگی خانوادگی ما ، هیچ مورد اجباری وجود ندارد که مجبور باشم آن را بشویم ، تمیز کنم ، اتو کنم و امثال آن. اما اگر زن و شوهرمان نیاید و خانه من تمیز نشود ، من راه نمی روم و روی گل پا نمی گذارم. در هیچ موردی! من آن را می گیرم و خودم آن را تمیز می کنم ، من نظم را دوست دارم.

آیا شوهر شما به طرفداران و محبوبیت شما حسادت نمی کند؟

هرگز توجه نکرده است. برعکس ، او به من افتخار می کند ، وقتی از من تقدیر می شود ، به کنسرت دعوت می شوم ، وقتی تیراندازی وجود دارد ، خوشحال می شود.

آیا مطالب جدیدی به او نشان می دهید؟

آره.

آیا او انتقاد می کند؟

اتفاق می افتد. حتی گاهی با هم بحث می کنیم. با یک آهنگ اینطور بود احساس می کنم مال من است ، و او می گوید: نه ، مال تو نیست. وقتی دموی یک آهنگ جدید را دریافت می کنم ، از قبل می فهمم که در نهایت چگونه به نظر می رسد ، اما او تصویر بزرگ را نمی بیند. اما وقتی آهنگ را در استودیو ضبط کردم ، او اعتراف کرد که من درست می گویم. خوب ، حقیقت در یک بحث به وجود می آید.

به طور کلی ، ما اغلب بحث نمی کنیم ، بیشتر ارتباط برقرار می کنیم ، بحث می کنیم و به یک نظر مشترک می رسیم. او چیزی را ترغیب می کند ، اما این فرصت را به من می دهد که خودم تصمیم بگیرم.

بسیاری از زنان ، پس از ازدواج اول ناموفق ، از ازدواج برای بار دوم می ترسند. این ترس رو نداشتی؟

به نظر من ، نکته اصلی این است که به قلب خود گوش دهید. و به اولین احساس خود اعتماد کنید. اولین احساسات ما - قلب ما صحبت می کند ، و سپس شروع به فکر کردن ، تجزیه و تحلیل می کنیم - و سپس ذهن ما صحبت می کند. من به قلبم گوش دادم.

توصیه شده: