پیوند زن و مرد کاری است که باید برای آن آماده باشید
پیوند زن و مرد کاری است که باید برای آن آماده باشید

تصویری: پیوند زن و مرد کاری است که باید برای آن آماده باشید

تصویری: پیوند زن و مرد کاری است که باید برای آن آماده باشید
تصویری: در این دو حالت زن را هرگز تنها رها نکنید ورنه بسیار پشیمان خواهید شد 2024, ممکن است
Anonim

آنها با شخصیت ها موافق نبودند - یک فرمول رایج از دلایل فروپاشی اتحاد یک مرد و یک زن. پشت آن چیست؟ آیا تصادف مطلق دو شخص ، شخصیت ممکن است؟ به هر حال ، یک زن و مرد ، به دلیل تعلق به خانواده خود ، در اردوگاه های مختلف هستند. س Anotherال دیگر این است که آیا آنها تبدیل به دشمن یا متحد می شوند؟ رقابتی یا برابر؟

Image
Image

- همه چیز از آنجا شروع می شود که زن و مرد با هم در تماس هستند ، - معتقد است روانشناس ایرینا ولادیمیرونا تولستوشینا ، که خبرنگار ما الکساندر سامیشکین با او صحبت می کند.

- اگر یک زن و مرد به منظور برآوردن کنجکاوی با هم تماس بگیرند ، طبیعی است که هر یک از شرکا نگران دنیای درونی و احساسات طرف مقابل نباشند. در واقع ، در چنین شرایطی ، هرکسی مشغول برآوردن نیازهای "من" خود است. اگر فردی به خاطر ادامه روابط و تقویت آنها ازدواج کند ، در دیگری نه تنها هدف ارضای خواسته های خود را ببیند ، او به عنوان یک شخص به شریک علاقه مند است ، فضایی کاملاً متفاوت وجود خواهد داشت.

"عدم شباهت شخصیت ها"

- من نمی گویم که زن و مرد در درک یک موضوع تفاوت زیادی دارند. شاید تفاوتها در سرعت برخی واکنشها باشد. طغیان احساسات در زنان عملاً کنترل نمی شود ، آنها ترجیح می دهند در مورد احساسات خود آشکارا صحبت کنند. این بدان معنا نیست که مردان احساساتی نیستند. برعکس ، گاهی نه کمتر. اما مردان ترجیح می دهند این احساسات را در خود نگه دارند ، زیرا به طور سنتی توسعه یافته است که "بیان احساسات کار یک مرد نیست". البته ، انفجارهای احساسی اتفاق می افتد ، اما لایه فرهنگی از قبل در آگاهی مردانه نهفته است و با این وظیفه روبرو می شود که با تجربه احساسات در خود ، راه حلی آماده برای این مشکل ارائه می دهد.

بنابراین ، وظیفه هر دو شریک غلبه بر این هنجارهای اجتماعی و حرکت به وضعیت بحث سازنده است. ایستاده روی یک پله ، به یکدیگر بگویید: "من آماده حل این مشکل هستم!" اما بیشتر اوقات چیزی شبیه به موارد زیر اتفاق می افتد: درگیری وجود داشت ، شاید ناچیز. زن بلافاصله احساسات را از بین می برد و نقش فرد آزرده را بر عهده می گیرد. بنابراین به مرد نقش سوء استفاده کننده داده می شود. طبق منطق این بازی ، او باید بخشش بخواهد. اما وقتی شخصی عذرخواهی می کند ، باطن او شروع به شورش می کند. "چرا باید عذرخواهی کنم؟ - مرد فکر می کند ، - من هم مقصر همه چیز نبودم! " و بعد از آن احساس خفگی خواهد کرد. دفعه بعد ، او قطعاً این را به شما یادآوری می کند. یعنی ما در این حالت نگرش منفی نسبت به یکدیگر را جمع می کنیم. از حذف ، از سوالات و ادعاهای مطرح نشده به شریک.

اغلب افراد در دوران ارتباط قبل از خانواده مکالمات قلبی را ترک می کنند. ما عادت کرده ایم در این لحظه همه چیز را از یک طرف درک کنیم ، و برای سرخوشی عشق به هیچ جزئیاتی توجه نکنیم. این تا حدی دلیل آن است که درصد بسیار بالایی از فروپاشی اتحادها در دو سال اول ازدواج وجود دارد.

بنابراین ، اولین مشکل عدم تمایل به صحبت کردن است ، در مورد هر گونه س questionsالی که برای شریک ایجاد می شود صحبت کنید. در آینده ، این مشکل دیگری را ایجاد می کند - عدم تمایل به ارزیابی صحیح رفتار شریک زندگی. اگر س correctlyال به موقع مطرح شد - چرا این کار را انجام دادید و غیر از این نیست؟ - هیچ توهینی ، تحقیر ، هیچ احساس منفی انباشته وجود نداشت. و وقتی زمینه احساسی منفی به اندازه کافی انباشته شود ، شبیه یک گلوله برفی به نظر می رسد که ما را سرکوب می کند.در این لحظه ، ما همه شکایات و ادعاهای شریک زندگی را به یاد می آوریم ، که یک ، دو ، سه سال پیش بود. بنابراین خود راه حل مشکل به زمانی موکول می شود که دیگر امکان حل آن وجود ندارد. و همه چیز به بیان احساسات خود بر می گردد. در چنین لحظاتی ، دیگر صدای همدیگر را نمی شنویم و فقط خاک را بیرون می ریزیم. در نتیجه ، فروپاشی اتحادیه و استرس عظیم …

- از نظر یک روانشناس حرفه ای ، من با آن موافقم. یک زن روانشناس شهودی بالایی در حل مشکلات حاد دارد. یک زن در سطح ارتباطی فعال تر است ، می تواند بحث و سازش را شروع کند ، صبورتر است. از سوی دیگر ، مرد بی حوصله و در نتیجه قاطع است.

برای زنان ، شیء بندی بهتر است: من مشکلات خود را با این دوست ، که مادرم نامیده می شود ، در یکی از همکاران در محل کار در میان گذاشتم. و اکنون او یک تصویر بزرگ دارد. "نظر خارج" اضافی در مورد این موضوع. و زن انتخاب می کند. بنابراین ، ممکن است برای او راحت تر باشد.

- این فقط در مورد افرادی که بسیار راحت هستند صدق می کند ، یعنی آنها با نظر دیگران سازگار هستند. معمولاً ما به توصیه کسی گوش می دهیم ، اما در نهایت آنطور که صلاح می دانیم عمل می کنیم. با این حال ، نظر دیگران به ما کمک می کند تا از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنیم. من معتقدم کسانی که با نظرات دیگران سازگار می شوند افرادی هستند که مشکلات شخصیتی بزرگی دارند. آنها نمی توانند کاری با خود انجام دهند. آنها برده عقاید دیگران هستند. اکثر مردم اینطور نیستند. تجربه شخصی هنوز مهمترین تجربه است. صحبت با افراد دیگر نیز می تواند استرس کاملاً احساسی را از بین ببرد. به همین دلیل است که باید صحبت کرد ، گفت ، نه اینکه در خود جمع شد. در غیر این صورت ، تجاوز در داخل شروع به تجمع می کند ، که مستلزم خروج هدفمند به خارج است. و اگر در چنین لحظه ای شخص دیگری در نزدیکی باشد ، ممکن است دوباره یک وضعیت درگیری ایجاد شود. تجاوز دوباره شروع به تجمع می کند و به اجرا نیاز دارد. اگر گرمای احساسی به موقع آزاد نشود ، پرخاشگری بی پایان تجمع می یابد.

- ایرینا ولادیمیرونا ، اغلب توصیه می شود ، در صورت کمی سستی در روابط با شریک ، بنشینید و با آرامش بپرسید: "آیا اتفاقی افتاده است؟ آیا من بعضی چیزها را اشتباه انجام می دهم؟ بیا حرف بزنیم! " اما اغلب در پاسخ می توانید بشنوید: "همه چیز خوب است. هیچ اتفاقی نمی افتد. همه چیز برای من مناسب است! " اما این احساس که "چیزی اشتباه است" از بین نمی رود. چگونه بودن؟

- تعارض لزوماً یک درگیری مستقیم نیست. درگیری دو مرحله دارد. یک وضعیت درگیری که می تواند برای مدت بسیار طولانی ادامه یابد. وقتی شرکا یا احساس سوء تفاهم می کنند یا احساس نارضایتی از شریک یا خودشان در رابطه می کنند. این می تواند یک دوره وحشتناک طولانی باشد ، ماهها یا حتی سالها طول بکشد. اما یک حادثه - برخورد مستقیم - در برخی موارد حل و فصل درگیری وجود دارد. مردم از این می ترسند ، اما این درست نیست. دانشمندان از همه کشورهای جهان مدتهاست ثابت کرده اند که درگیری حالت طبیعی تکامل تکاملی جامعه است. و در این مورد ، ممکن است یکی از شرکا به سادگی متوجه درگیری قریب الوقوع نشود. از دیدگاه او ، واقعاً هنوز هیچ اتفاقی نمی افتد. در حالی که دیگری در حال حاضر در حالت ناراحتی روانی است. یا باید به دنبال دلایلی باشید که شریک نمی خواهد در بحث شرکت کند. شاید او از محکومیت یا خطرات یک موقعیت درگیری حتی عمیق تر می ترسد. و در این مورد ، شما باید به شریک خود نشان دهید که آماده درک او در هر شرایطی هستید …

- درک نقش مهمی دارد. بیایید مثال بزنیم. آن مرد شغل خود را از دست داده است. در خانواده احساس ناراحتی می کند. همسر ، همانطور که می گویند ، شروع به "اره کردن" می کند. مانند ، چرا باید به شما غذا بدهم و از شما حمایت کنم؟ چی شد؟ آیا واقعاً فقط همین عامل بود که آنها را در یک قلمرو متحد کرد؟ بنابراین ، اگر دیگری بفهمد که شریک نمی تواند از خودش بگذرد و از بین مهندسین به عنوان سرایدار به کار بپردازد ، خودش را متخصصی می داند که می تواند در این زمینه خاص مفید باشد ، او پشتیبانی می کند.

- به عبارت دیگر ، پذیرش از طریق درک اتفاق می افتد …

- شخص یک ارزش است ، یک شخصیت است. و از این موقعیت است که شما باید کسی را که با او وارد اتحاد شده اید درک کنید. درک جهان دیگران ، اول از همه ، کاری است که باید برای آن آماده باشید.

توصیه شده: