تبلیغات. کمتر از یک کیلوگرم در روز
تبلیغات. کمتر از یک کیلوگرم در روز

تصویری: تبلیغات. کمتر از یک کیلوگرم در روز

تصویری: تبلیغات. کمتر از یک کیلوگرم در روز
تصویری: عادت هایی که برای پولدار شدن باید ترک کنید !! 2024, ممکن است
Anonim

از مجموعه طنز اینترنتی

نسکافه
نسکافه

تبلیغات در ذهن من احتمالاً از زمانی که این آگاهی شکل گرفته است وجود داشته است. رابطه من با او مثل یک دختر بود. بله ، بله … ابتدا علاقه واقعی را برانگیخت ، برچسب را زد ، سپس در دسترس قرار گرفت ، پس از مدتی اجازه داد هر کاری را که می خواهد با خودش انجام دهد. در پایان مثل یک تربچه تلخ حوصله ام سر رفت. و حالا مثل یک همسر پیر بدخلق به طرز وحشتناکی آزاردهنده است. یک فکر در ذهنم نقش بست: "چگونه می توانم او را بکشم ، منفور؟"

من ، مانند هر فرد عاقلی ، با این وجود ، سعی می کنم وجود آن را توجیه کنم. خوب ، اولاً ، اطلاع رسانی می کند ، و ثانیاً سرگرمی می کند … من حتی تبلیغات تجاری مورد علاقه ام را دارم. آیا آگهی ای را به خاطر می آورید که در آن یک مرد جوان و یک دختر از میدان سرخ عبور می کنند: "او یک بلوند واقعی نیست ، موهایش را رنگ کرده است" و همچنین آخرین تبلیغات "Rondo". حتی همه این چیزهای خنده دار سرگرم کننده هستند.

اگرچه ، خوب ، تبلیغات هنوز آزاردهنده تر هستند. و در تلویزیون ، روی صفحه نمایش مانیتور ، و در یک مجله براق … من این نوع واشرهای فوق العاده را می گرفتم و چشمان کوچکم را می بستم. برای اینکه همه این چهره هایی را که بعد از استفاده از "Comet" یا آدامس جویدن خوشحال شده اند ، نبینید. من در کابوس هایم جوانی را نمی بینم که فقط بلد باشد به طور نامحدود تکرار کند: "آیا آدامس خود را عوض می کنی؟.."

اما به نظر من تراژیک ترین چیز این است که افراد اطراف من ، از جمله خود من ، با شعارهای تبلیغاتی ارتباط برقرار می کنند. همانطور که می گویند ، من را به حومه می رساند. هنگامی که یکی از همکاران ، هنگام ورود به محل کار ، سلامی را با این کلمات آغاز می کند: "آیا می دانید من الان به چه چیزی نیاز دارم؟" خواهر ، در حال آرایش ، زیر لب زمزمه می کند: "امروز یک روز تعطیل است ، نمی توانی هیچ جا عجله کنی. من لب هایم را با رژ لب رنگ می کنم …" ؛ برادر کوچکتر ، چای درست می کند ، زمزمه می کند: "قدرت و سلامتی. طعم و عطر. چای" ببر بزرگ "؛ وقتی صبح اولین جرعه قهوه را می نوشم ، اخیراً عبارت" لذت بردن از کمال نیاز ندارد کلمات … "تلویزیون را کنار بگذارید …

با این حال ، این اقدامات شدید است. اگر از مقایسه مشابه تبلیغات با یک دختر استفاده می کنید. رابطه با این تبلیغات را می توان به شرح زیر ایجاد کرد. موارد زیر را به او بگویید: "می دانی ، من واقعاً دوستت دارم ، من با تو خشک و راحت هستم ، نمی دانم بدون پدهای فوق العاده تو و خاله ات آسیا چه می کنم … اما بیا با هم دوست باشیم … "و سپس به خانه ای که این خانم از آنجا می آید ، خوشبختی و آرامش خواهد آمد. مردم دوباره با نقل قول های تولستوی و داستایوفسکی ، چخوف ، تورگنیف و بولگاکف صحبت خواهند کرد … البته فقط شوخی می کنم ، اما حداقل زمان بیشتری برای خواندن کتابهای این نویسندگان وجود خواهد داشت.

از این گذشته ، ما هنوز نمی توانیم بدون تبلیغات کاری انجام دهیم ، اما با اعلام تحریم آن ، می توانیم سازندگان آن را مجبور کنیم که با ابتذال ، طنز میخکوب و بد سلیقه به ما غذا ندهند. وقتی همه تبلیغات به آثار هنری تبدیل شود ، شاید دوستی با او دوباره به یک عاشقانه تبدیل شود. که برای اولین بار خیلی خوب شروع شد ، بسیار بی ضرر.

بله ، همه چیز با قهوه شروع می شود. اما خوشبختانه همه چیز به همین جا ختم نمی شود.

توصیه شده: