همسران روسی
همسران روسی

تصویری: همسران روسی

تصویری: همسران روسی
تصویری: درباره دختر مرموز پوتین چه میدانید ؟ | AfazTV 2024, آوریل
Anonim
همسران روسی
همسران روسی

سالانه بیش از 2000 "عروس" از اروپای شرقی به طور رسمی وارد ایتالیا می شوند که حدود نیمی از آنها دخترانی از روسیه و اوکراین هستند. متأسفانه ، اداره مهاجرت ایتالیا اطلاعات دقیقی در مورد درصد طلاق چنین زوج هایی ندارد ، اما همه ما داستان های وحشتناکی درباره فاحشه خانه هایی که در پشت آژانس های ازدواج پنهان شده اند و دامادهای خزه ای که به دنبال دختران اروپای شرقی هستند ، خوانده ایم ، زیرا در سرزمین ما ، هیچ زنی که به خود احترام بگذارد حتی به سمت آنها نگاه نمی کند.

همه اینها یک حقیقت وحشتناک است که به مقالات خشمگین در صفحات روزنامه ها ترجمه می شود و ما هموطنان مأیوس خود را که در جستجوی زندگی بهتر با اولین هیولا با گذرنامه خارجی ازدواج کردند ، وحشت زده و ترحم می کنیم.

متوقف کردن! درست است ، دختران با گذرنامه ازدواج می کنند ، تا بتوانند شهروند یک کشور مرفه شوند و زندگی همان داماد خارجی ، که مورد نیاز نیست و مورد توجه قرار نمی گیرد ، اغلب قربانی این رویاها و پوشش می شود. گذرنامه ای با نشان های خارجی …

صف های طولانی در کنسولگری روسیه در میلان. اکثر کسانی که در صف هستند همسر آینده هستند که برای ازدواج نیاز به گواهی نامه های مختلف دارند. انتظار باعث تشویق آشنایان می شود ، دختران زنده می شوند ، داستان ها و توصیه ها را برای همه موارد تبادل می کنند …

Sveta یک بلوند روشن و زیبا است. چند سال پیش ، او از همسر مست خود در سراتوف زادگاهش طلاق گرفت و تصمیم گرفت که زندگی در استانها برای او نیست. با ارسال تبلیغات به آژانس های مختلف ، چنین زیبایی بلافاصله تعداد زیادی پاسخ از خواستگاران از سراسر جهان دریافت کرد. من تصمیم گرفتم که به آمریکا نروم ، ریسک نکنم ، خیلی دور بود ، اما دختر به اروپا نگاه کرد "… و آنها همه چیز را به من پرداخت کردند ، همه جا مرا بردند ، سعی کردند رضایتم را جلب کنند. من به تمام پایتخت های اروپا نگاه کردم ، آیا بد است؟ و سپس او گفت که ما دوست دوست مناسبی نیستیم ، و رفت. و هیچ شکایتی وجود ندارد! " در نتیجه ، Sveta از بین همه متقاضیان بالقوه یک ایتالیایی را انتخاب کرد. "و چه؟ کشور زیبا است ، و چه نوع خانه ای دارد ، باید می دیدید - ویلایی در ساحل دریا!" پس از مدتی ، شوهر آینده نیز ظاهر شد - مرد کوچکی در عینک ، که از خوشحالی و غرور همسر زیباش می درخشید و با لهجه ای وحشی به ما گفت: "روز بخیر!" … سوتا لبخند کنایه آمیزی زد: "خوب ، به او نگاه کنید ، او قبلاً شروع به یادگیری زبان روسی کرده است! مهم نیست ، به محض دریافت شهروندی ، طلاق می گیرم و خودم را یک مرد معمولی می بینم ، آیا دیدید مردان خوش تیپ راه می روند خیابان؟" تقریباً همه دختران در صف سر خود را به نشانه موافقت تکان دادند …

هنگامی که به مدت طولانی در خارج از کشور زندگی می کنید ، هر روز تراژدی های کوچکی را در مقابل چشمان خود مشاهده می کنید که در آن یک زن روسی نقش یک قربانی را بازی می کند و یک شوهر خارجی نقش یک حرامزاده و یک ساتراپ را بازی می کند. چگونه ، این مورل کپک زده چنین زیبایی را از همسرش ربوده است و به جای سپاسگزاری از او تا پایان عمر برای چنین خوشبختی ، چیز دیگری می طلبد!

در آن زمان ، یک زن و شوهر به یاد ماندنی در خانه ما زندگی می کردند: یک شوهر 55 ساله پروفسور - مردی چاق با ریش خاکستری - و همسرش ، دوشیزه ای عوضی اوکراینی به مدت 20 سال. ریتا مانند بسیاری از هموطنانش به ایتالیا آمد تا نظافتچی کار کند ، اما با این امید که ازدواج کند و برای همیشه در ایتالیا بماند. هنگام تمیز کردن طبقه ، یک استاد متواضع دانشگاه متوجه او شد که بلافاصله عاشق دختر شد و دست و قلبش را به او پیشنهاد کرد.تقریباً مانند یک افسانه در مورد سیندرلا ، فقط در حال حاضر شاهزاده سالخورده و ثروتمند نیست ، آمادگی حملات همسر جوانش به بوتیک های مد را ندارد … گاهی اوقات عصرها ریتا در آشپزخانه من گریه می کرد: آیا می توانی تصور کنید ، من از گوچی چکمه خریدم ، بنابراین او به من گفت که ما با چنین خریدهایی تنها با حقوق او زندگی نخواهیم کرد! و همچنین جرات می کند به من اشاره کند که من باید سرکار بروم! او خود را در آینه دید! و من پیدا کردم …

به شوخی ، یک روز شوهرم زود از محل کار به خانه برگشت و ریتا را در آغوش یک لوله کش دید. پروفسور با حمله قلبی به بیمارستان منتقل شد و یک لوله کش صادق با همسایه اوکراینی ام ازدواج کرد و او را به جایی در جنوب ایتالیا برد. من نمی دانم سرنوشت ریتا چگونه شکل گرفت ، اما شوهر پیر فریب خورده اش هرگز از سکته قلبی به طور کامل بهبود نیافت …

یکبار یکی از دوستانم مرا به جلسه جامعه روسی در شهر ما آورد. تقریباً همه شرکت کنندگان خانه دار بودند ، دختران استانی که از طریق مکاتبات اینترنتی یا از طریق آژانس های ازدواج ازدواج کردند. چند ماه نامه های پرشور در چارچوب فرصت های متوسط زبانی ، ملاقات با داماد از ایتالیا ، ارزیابی مثبت از وضعیت خانه و وضعیت مالی و ازدواج عجولانه. و سپس - تاریکی زندگی در کنار یک شخص کاملاً دوست نداشتنی و جالب ، که این دختران را از عدم امکان تغییر هر چیزی دیوانه می کند. برای اخذ تابعیت ایتالیا ، شما باید حداقل سه سال با هم زندگی کنید ، و سپس مراحل اداری برای چندین سال دیگر به تأخیر می افتد. در نتیجه ، همسر زیبا تبدیل به یک عوضی می شود که خود را رنج می دهد و زندگی همسرش را - دارنده پاسپورت گرامی - مسموم می کند … مکالمات در جلسات جامعه روسیه حول همین موضوع می چرخد - نحوه مصاحبه در اداره مهاجرت با سرعت بیشتری ، نحوه تسریع در مراحل اخذ تابعیت ، نحوه طلاق در اسرع وقت … بسیاری از دختران حتی ایتالیایی صحبت نمی کنند ، زیرا شوهر روسی یاد گرفته است و به طور کلی آنها ترجیح می دهند فقط با دوستان خود از جامعه ارتباط برقرار کنند ، و هیچ یک از آنها به تحصیل یا کار علاقه ای ندارند: "من ازدواج کردم ، در اینجا اجازه دهید شوهرش حمایت کند!"

همه اینها موارد جداگانه ای از زندگی هموطنان ما در خارج از کشور است که به تصویر ناخوشایند کلی از "عروس های روسی" می افزاید. پس از آنچه می بینید ، می فهمید که چرا گذرنامه روسی در سرویس مهاجرت فقط باعث پوزخند مبهمی می شود و از طریق دندان های فشرده اظهار نظر می کند "… یک روسی دیگر برای شهروندی آمده است."

توهین آمیزترین چیز این است که چنین نگرشی زندگی را فقط برای کسانی مسموم می کند که واقعاً از روی عشق ازدواج کرده اند و امیدوارند در تمام زندگی خود با انتخابی خود شاد زندگی کنند. برای چنین زوج هایی ، هر روز به تلاشی برای غلبه بر تعصب ساختارهای بوروکراتیک و قوانین تبعیض آمیز تبدیل می شود. این خانواده ها باید دائماً تحقیر ملاقات های کنترلی توسط پلیس مهاجرت به خانه های خود را تحمل کنند ("سیگنورا ، چرا شوهرت هنوز ساعت 8 شب سر کار است؟ من می بینم که او برای رفتن به خانه هیچ عجله ای ندارد …") ، گزارش درآمد همسرش ("سینورا کار می کند؟ با این حال ، معمولاً دختران روسی ترجیح می دهند زنان نگه داشته شوند …") و تمام تلاش خود را می کنند تا از هماهنگی شکننده خانواده در برابر بی اعتمادی مقامات ، خانواده و دوستان محافظت کند. شوهر.

و "هموطنان بدبخت ما" ، که با گذرنامه ازدواج کردند ، به این چیزهای کوچک توجه نمی کنند: برای آنها ، اینها فقط موانع آزاردهنده ای در راه شهروندی گرامی است ، که آنها به راحتی و به طور طبیعی از کنار آنها عبور می کنند و سرنوشت فلج را پشت سر می گذارند. یک "شوهر خارجی" و دنباله ای از دوست نداشتن "این روس ها".

شاید اکنون شما در حال نگاه کردن به سایت برخی از آژانس های ازدواج یا بررسی مشخصات "خواستگار" خارجی هستید - کوچک ، طاس ، زشت ، اگر هرگز آنها را در زندگی خود نگاه نمی کردید ، اگر آنها شهروندان یک کشور خارج از کشور نبودند. به

سعی کنید تصور کنید که در پشت هر عکس یک فرد زنده ، سوءتفاهم شده و دوست نداشتنی در سرزمین مادری خود وجود دارد که به امید خوشبختی به شما مراجعه می کند و از خود این س askال را بپرسید: "آیا من این حق را دارم که زندگی خود را برای خودم کنار بگذارم؟ اهداف شخصی؟"

توصیه شده: