اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی
اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی

تصویری: اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی

تصویری: اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی
تصویری: عجیب ترین قوانین مدرسه های ژاپن 2024, آوریل
Anonim
اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی
اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی

بوسه اول معمولاً فراموش نمی شود. این یکی از عاشقانه ترین لحظات زندگی است. یا یکی از بامزه ترین ها.

همه چیز مثل یک افسانه بود. در طبقه بالای خانه من ، 14 ساله هستم ، به نظر می رسد که او 16 ساله است. ماه بسیار روشن ، منظره دریا ، شب آرام ، نشستن در حال چت کردن. او من را با کتش پوشاند ، بنابراین ، می دانید ، او مرا پیچید … نیمه شب صحبت کردیم ، مادرم در سفر کاری بود ، من پیاده شدم (من بسیار سخت تربیت شده بودم ، آنها مرا رها نکردند در هر کجا ، اما سر من همیشه روی شانه های من بود ، من دستفروشی نمی کردم). می لرزیدم نمی دانم چگونه !!! او فقط مثل یک برگ گز می لرزید و او فکر کرد من سرد شده ام. و من فقط ترسیده بودم. من او را از کودکی می شناختم. از جانب اولین بوسه تنها خاطرات شیرین باقی ماند به هر حال ، ما ، قبل و بعد از بوسه ، یک زن و شوهر نبودیم ، درست مثل دوستان قدیمی ، که بین آنها نوری روشن شد. سپس من برای مدت طولانی از او پنهان شدم ، نمی توانستم به عنوان یک دختر با یک پسر با او ملاقات کنم.

و من و دوست پسرم بعد از ظهر در ساحل دریاچه شهرمان ایستادیم - کمی بیشتر ، و بوسه می زنیم. و ناگهان کودکی با من برخورد می کند (ظاهراً او بازی می کرد ، در کنار هم می دوید) ، من شروع به زمین خوردن می کنم ، دوست پسرم سعی می کرد من را بگیرد ، و در نهایت با هم به آب افتاد. در اینجا چنین چیزی کاملاً رخ نداده است اولین بوسه.

من برای اولین بار در حدود 10 سالگی بوسیدم. ما با یک دوست یک فیلم عاشقانه تماشا کردیم ، به اتاق دیگری دور از والدینمان رفتیم و از زیر یخچال به داخل جعبه رفتیم. وقتی در حال بوسیدن بودیم ، مربای تمشک از قفسه بالا روی ما جاری شد.

من به یاد میاورم. من او را بسیار دوست داشتم. پاها در همان لحظه که دید به او راه می دهند. مدتها منتظر این بوسه بودم تصور می کردم چقدر ملایم و عاشقانه خواهد بود …

و بلافاصله زبانش را در دهانم فرو برد و با آنها شروع به شوخی کرد … نفرت انگیز! بلافاصله دوست نداشت. و 5-6 سال از بوسه های فرانسوی چیزی به خاطر نداشتم.

و اولین بوسه من زمانی بود که در عروسی شاهد بودم ، با شاهد (در عروسی ، شاهدان نیز فریاد می زدند "تلخ!"). امیدوارم برای شهود قابل توجه نبود که من برای اولین بار بوسیدم !!!

اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی
اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی

اوه ، و من خیلی ترسیدم وقتی آن مرد با زبان به دهان من رسید! صادقانه! من فکر کردم یک جور دیوانه وار است! دویدم خونه طوری که پاشنه ام برق زد.

در مهد کودک ، پسری بوسید ، گفت: "تو همسر من خواهی شد." سپس او بلافاصله دیگری را بوسید ، او همان را گفت.

من عموما دارم اولین بوسه برای پسری کوچکتر از من اتفاق افتاده است من خواستم به من یاد بدهد ، چراغ را خاموش کردیم ، و من بوسه را آموختم.

لعنتی ، آنقدر گنگ بود که جوانتر بود … اما همه چیز خوب پیش رفت. سپس ما او را چند بار دیگر به طور تصادفی دیدیم و به دلایلی همیشه خیلی شرمنده بود ، خیلی شرمنده بود. در حال حاضر خنده دار است.

در مهد کودک پسر ماکسیم. رختکن در گروه وسط. او آن را به دیوار بین جعبه ها فشار داد و گفت: "بوسیم؟" من: "بیا" او گونه ای زد و گفت: "حالا روی لب ها." "بیا!" - گفتم.

به همراه دوست دخترم در 13 سالگی ، ما بوسه زدن روی گوجه فرنگی را یاد گرفتیم ، و سپس با یکدیگر … قلع ، همانطور که به یاد داشتم سرخ شده بودم.

یادم می آید: من با یکی از دوستانم در ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم. برف می بارید. به فانوس نگاه کردم - برف در نور خود به زیبایی می بارید. دوستی لب هایم را بوسید.

فکر می کردم می افتم. سپس حدود دو ساعت دیگر لکنت زبان داشتم و پاهایم می لرزید.

اولین بوسه ام را هم به یاد دارم. پسر من را تا خانه همراه کرد. او آن را کند و به من بابونه داد. من می گویم: "اوه ، متشکرم! و اجازه دهید به شما ثروت بگویم! " آنها شروع به حدس زدن کردند - معلوم شد "بوسه". خوب ، او گول نزده است.

و من نفرت انگیز بودم … به نظر می رسد که آن مرد 15 سال از من بزرگتر بود ، اما غرغرو ، بدتر از یک روتویلر گرسنه … Brrr … و پسری بود که یک سال از من کوچکتر بود ، این یکی بوسید - بنابراین او بوسید. شرایط پرواز بود.

اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی
اولین بوسه ها: داستانهای عاشقانه و خنده دار از زندگی

و اولین بوسه من در 16 سالگی بود. وقتی او مرا بوسید ، من انتظارش را نداشتم ، عقب رفتم و سرم را به باتری کوبیدم. اما کمی ناراحتم نکرد.

اولین باری که پسری را که می شناختم دو دقیقه بوسیدم.او آمد تا همدیگر را بشناسد ، ما خود را به یکدیگر معرفی کردیم و او بلافاصله مرا بوسید.

من نه زنده بودم و نه مرده ، پاهایم می لرزید … سپس 2 هفته با هم ملاقات کردیم ، و او مرا ترک کرد. من خیلی نگران بودم !!! (آن زمان من 14 ساله بودم و او 17 ساله بود).

و من هنوز برای اولین بوسه ام کمی شرمنده هستم. در 17 سالگی ، او تصمیم گرفت که سرانجام باید با کسی بوسه کند ، و در باشگاه با یک غریبه بوسید. و یک هفته بعد او شروع به ملاقات با حیوان خانگی خود کرد. او هنوز از اینکه "من منتظر او نبودم" ناراحت است.

میلی ، وقتی اولین بوسه ام را به یاد می آورم - چنین نوستالژی. تابستان ، من در مادربزرگم در روستا هستم ، اولین پسر من نیز تابستان به مادربزرگش آمد ، احتمالاً سه سال دور هم قدم زدیم. و سپس ، سرانجام ، آنها شروع به راه رفتن کردند … من 15 ساله هستم ، او 16 ساله است ، شب ، ستاره ها ، ما خداحافظی می کنیم ، بوسه بر گونه ها و خیلی آرام و آرام به لب ها می رویم ، و در نهایت یک بوسه … بله ، بوسه هایی مانند او ، من زندگی نمی کردم - قطعاً هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.

آخرین باری که مرد شما را بوسید کی بود؟

امروز.
دیروز.
این هفته.
ماه قبل.
سالها از آن زمان می گذرد!
من هیچ وقت …

اوه ، فراموش کردن اولین بوسه من غیرممکن است - اینجا عاشقانه است ، اینجا شرم آور است … همه اینها در یک دیسکو در یک شب گرم تابستانی در یک اردوگاه سلامت دانش آموزان اتفاق افتاد (ما آنجا تمرین داشتیم).

او مرا به رقص آهسته دعوت کرد ، "آریا" صدا کرد ، آهنگ "تکه یخ". و ناگهان او را بوسید ، و بلافاصله با زبان … من به طرز وحشتناکی گیج شده بودم و بلافاصله پس از رقص به دوستم شکایت کردم که ، آنها می گویند ، من باید رسوا شده باشم ، نمی توانم ، و همه اینها …

و دو دقیقه بعد به من نزدیک می شود و می گوید: "آنها به من گفتند که ترسیدی …" هنوز در حال ملاقات است. و سپس من 18 ساله بودم - اینگونه بود که با اولین بوسه تأخیر کردم.

خود را به خاطر بسپار اولین بوسه ها.

توصیه شده: