تصویری: مرا از این نوع عشق دور کن
2024 نویسنده: James Gerald | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 14:06
نه ، البته ، من اصراری ندارم ، شما حق دارید دیدگاه خود را داشته باشید ، اما با این وجود ، به نظرم می رسد که یک احساس همه جانبه قوی یک پدیده آسیب شناختی است و به هیچ وجه ، به نفع کسی نیست که آن را تجربه می کند و به طور کلی به نفع جامعه نیست (من را برای چنین شکوهی ببخشید).
شما از من می پرسید
بنابراین ، ساشا یک روز صبح که از خواب بیدار شد ، ناگهان متوجه شد که چقدر در دردسر افتاده است. او قبلاً چنین چیزی را تجربه نکرده بود. این احساس ، مانند یک حیوان قوی و موذی که او را تماشا می کرد ، بر او وارد شد و به معنای واقعی کلمه ، او را از هم جدا کرد. حالا او فهمید که داشتن به چه معناست. این احساس ، این غریزه قدرتمند بر آنها مسلط بود و به آنها فرمان می داد و اراده خود را فلج می کرد. تا حدودی ، او را ترساند ، اما او سعی نکرد در برابر آن مقاومت کند. و اطاعت از او هم شیرین بود و هم دردناک. این بسیار ناراحت کننده است که تانیا حتی از احساسات او اطلاع نداشت ، و به ویژه به این دلیل که او به وضوح نسبت به پسر دیگری ، همچنین همکلاسی ساشا بی تفاوت نبود. و ساشا اصلاً از آخر هفته آینده خوشحال نبود ، همانطور که قبلاً اتفاق افتاد. او با این فکر کشته شد که او را نمی بیند ، دو روز تمام صدای فوق العاده او را می شنود. او خود را سرزنش کرد که چراغ چراغ روشن بود چرا که قبلاً آدرس و شماره تلفن او را نمی دانست. او آماده گریه از کینه بود.
او مثل هوا به او نیاز داشت! اما برای افرادی که وسواس دارند ، هیچ موقعیت ناامیدی وجود ندارد. او به خاطر داشت که در مجله کلاس ، در صفحه آخر ، آدرس همه دانش آموزان نوشته شده بود ، و می دانست که همیشه شخصی در مدرسه وجود دارد ، حتی آخر هفته ها.
"جسارت شهر طول می کشد" ، چه چیز دیگری می توانم بگویم. او که نتوانست این عذاب را تحمل کند ، به مدرسه رفت ، همان "آدرس همکلاسی" را آموخت و مستقیم به خانه او رفت. یادش نمی آمد وقتی در طبقه پنجم به سمت او رفت ، قلبش به شدت می تپید. او آنقدر به سمت او کشیده شد که برایش مهم نبود که ناخواسته رفت و کلمات را برای توجیه دیدار خود ندانست. او به سادگی راه می رفت زیرا دیگر نمی توانست در برابر این چیزی که او را درگیر کرده بود مقاومت کند.
البته ، او بسیار شگفت زده شد ، و بلافاصله همه چیز را حدس زد ، اگرچه آن را نشان نداد. آنها تا عصر با او ماندند و فقط در مورد همه چیز صحبت کردند و او برای خود کشف کرد که به ساشا علاقه دارد. اما او عاشق دیگری بود ، حتی اگر او به او توجهی نداشته باشد! و ساشا ، به نوبه خود ، ناخودآگاه ، اما بیش از پیش مداوم ، او را به یک احساس متقابل برانگیخت ، اغلب به خانه او سر می زد ، با شوخی شیرین ، به او آموزش گیتار آموخت …
اگر شما به جای او بودید ، چگونه می توانستید این معضل را که پیش روی او بود حل کنید ، اما او هرگز با آن کنار نیامد و تقریباً کل ربع آخر سال تحصیلی را در یک کلینیک روانپزشکی گذراند. و خوب ، اگر این پایان کار بود ، او هنوز هم اغلب آنجاست. احتمالاً از من خواهید پرسید: "ساشا چطور؟" ولی هیچی. البته من به طرز وحشتناکی رنج کشیدم ، اما به زودی همه چیز گذشت. آنقدر ناگهانی گذشت ، گویی کسی با یک ضربه تله های نامرئی را برداشته است.
لازم به ذکر است که این داستان هنوز نسبتاً بی گناه به پایان رسید. اما شکسپیر را به خاطر دارید و اکنون به من بگویید ، آیا ما به چنین عشقی نیاز داریم؟ شخصاً ، نه.
توصیه شده:
الیزابت گیلبرت: عشق. و باز هم عشق
چرا زنان دوستان نزدیک را به شوهران ترجیح می دهند؟ انحراف یا هنجار؟
چگونه عشق را از راه دور نگه داریم
دوست داشتن از راه دور بسیار غم انگیز و دشوار است. اگر افکار روی یک فرد متمرکز شوند ، چیز دیگری به ذهن من نمی رسد: نه مطالعه و نه کار. اما این عوامل ، به عنوان یک قاعده ، دلایل اصلی زندگی دو عاشق در فاصله دور از یکدیگر می شوند
سبک؟ این چه نوع جانوری است؟
تعریف "شیک" برای یک زن مدرن یک تعریف بسیار دلپذیرتر از "شیک" یا حتی "شیک" است. اما هنوز هم یافتن یک خانم خوش لباس (از نظر سبک) در وسعت سرزمین مان دشوار است. زنان روسی چه هستند. هر ستاره هالیوود نمی تواند چنین تعریف قابل ستایشی داشته باشد. چه کسی شایسته چنین عنوانی امروز است؟ شاید کارل لاگرفلد ، شارون استون (در کشش) و آنا وینتور. شارلمانی را هیچ کس نمی داند ، فراموش کنید
از عشق به عشق ، یا راه رفتن با هم سرگرم کننده است
"عزیزم ، شیرین ، ملایم ، سرد! صادق ، نجیب ، شگفت انگیز …" نه ، من نمی خوابم … یک حقیقت مطلق. خودخواسته خود را مخفی کرده و دور هم جمع می کنم ، مانند یک گربه قبل از پرش ، خودم را به این فکر می اندازم که در حال شنود هستم … شرم آور است ، پروردگار! اگرچه … "دوست داشتنی ، فوق العاده … دوست دارم! من دوست دارم! BIG تو مال منی!" اوه ، او در مورد چه کسی صحبت می کند؟! و چرا "آنها" دوست داشتنی و بزرگ هستند؟ آنها چه کسانی هستند؟ چند نفر هستند؟! تمام است ، دیگر قدرتی برای تظاهر به خواب بودن وجود ندارد. "ناتاشا ، تزریق کن!" - من ، از روی تخت پریدم ،
دور از چشم ، دور از ذهن
بر هیچ کس پوشیده نیست که در زندگی سایر زوج های متاهل لحظه ای فرا می رسد که ناگهان مشخص می شود: هر کاری که انجام دهید ، طلاق اجتناب ناپذیر است. علاوه بر این ، به نظر می رسد که همسران قبلاً آنقدر با یکدیگر فرسوده شده اند که به نظر می رسد که جدایی بهترین راه حل است. با این وجود ، چیزهای کمی وجود دارد که بتواند چنین گرمای شور و طوفان احساسات را مانند طلاق ایجاد کند. به عنوان یک قاعده ، این روند کاملاً پر تنش ، درگیری و رسوایی است