فهرست مطالب:

شاه ماهی های نازک رویای عزیزان ما است
شاه ماهی های نازک رویای عزیزان ما است

تصویری: شاه ماهی های نازک رویای عزیزان ما است

تصویری: شاه ماهی های نازک رویای عزیزان ما است
تصویری: 10 دوستی باورنکردنی بین شکارچیان و انسان ها 2024, آوریل
Anonim

دیدگاه مردان در مورد مشکل اضافه وزن در زنان

Image
Image

من نمی دانم - چه کسی مدل های برتر را مطرح کرد ، چه کسی آنها را به دنیا آورد و آنها را آنطور بزرگ کرد. شاه ماهی های نازک رویای عزیزان ما است. و چه کسی تصمیم گرفت که آنها باید مورد پسند ما قرار گیرند! به هر حال ، همه افسردگی ها و دردسرها دقیقاً از گرسنگی است ، خوب ، به یاد داشته باشید - کودک فریاد می زند - آنها بلافاصله قفسه سینه او را فشار می دهند (اگر کودک بزرگتر باشد ، یک شکلات تکان می دهند) ، و همه خوشحال هستند و همه آرام هستند.

خواهر بزرگترم تمام اعضای خانواده را ترور کرد - در ابتدا مطالعه مجلات مد بود: رژیم ها و ژیمناستیک برای کاهش وزن ، سپس بدتر شد - رژیم غذایی با روزه درمانی و ژیمناستیک ساده - یوگا جایگزین شد. خواهرم تمام روز در وضعیت نیلوفر آبی نشسته بود و یک دانه برنج برای صبحانه ، دو تا برای ناهار ، سه تا برای شام و روز بعد ، برعکس ، به ترتیب نزولی خورد. سپس او شروع به صحبت در مورد جلسات با یک هیپنوتیزم کننده کرد که احساس گرسنگی را "از بین می برد". با ترس از خواهرم ، دوستی را به خانه آوردم - یک دانشجوی پزشکی ، او را بزرگترین هیپنوتیزم کننده اعلام کرد ، او چند پاس داد ، ندا های مرموز را زمزمه کرد ، و اواخر شب ، هنگام بلند شدن از سیگار ، یک تصویر جادویی دیدم "a la Vasisualy لوخانکین ' - خواهر عزیزم با دستش پلو از دیگ می خورد ، برنج را تف می کند و گوشت را با لذت می خورد. در این مورد ، خدا را شکر ، همه چیز به حالت عادی بازگشت.

اما بعداً در زندگی من شوک بزرگتری رخ داد. من با دختری نادژدا رابطه داشتم. در آن زمان من قبلاً جدا زندگی می کردم ، و او اغلب به من سر می زد. نادژدا دختری است در خانه ، در تلاش برای ایجاد راحتی و ساختن لانه است. او همه زباله ها و زباله ها را بیرون انداخت ، پرده ، دستمال ، گلدان ، سبدهای حصیری آورد. نان نرم ، شکر ، بیسکویت ، مارمالاد ، شیرینی ، شیر تغلیظ شده ، خمیر شکلات ، چیپس و غیره و غیره در خانه ظاهر شد. همه اینها به تدریج بوجود آمد و به عنوان تاج همه چیز ، خود نادیا ظاهر شد و ماند. من اولین هفته زندگی مشترکمان را با قهوه صبحگاهی با خامه ، ساندویچ با کره ، پنیر و سوسیس و همچنین اکلر در هنگام استراحت شب هنگام به یاد می آورم.

اما هفته دوم هرگز از خاطرم نخواهد رفت! با شروع همه چیز بد ، از روز دوشنبه شروع شد. تصور کنید ، من کمی مرطوب و سرد به خانه می آیم ، در حالی که با مقامات دعوا کرده ام ، و یک کتیبه وحشتناک با نشان قرمز روی در یخچال می بینم -. با همان رنگ روی قند - و روی نان - من سعی می کردم شوخی کنم که هنوز کتیبه های کافی روی تخت نداریم. به آن نادیا پاسخ داد که او در یک آموزش مد ثبت نام کرده است تا از شیرینی کد شود. نان با توجه به داستانهای بیشتر نادیا ، امکان فیلمبرداری فیلمهای ترسناک وجود دارد. دختر بیچاره در خلسه قرار گرفت و وحشت کامل او را القا کرد. گویی نادکا پشت میز جشن نشسته است ، تکه ای از کیک را بریده و می خورد. افراد روی میز می گویند نان تست می کنند ، می نوشند و نادکا دوباره تکه ای از کیک را بریده و می خورد ، سپس کل کیک را برای خودش فشار می دهد و در سکوت کامل با دستانش می خورد ، با صدای بلند له می کند ، خفه می کند و همه نشسته اند پشت میز با محکومیت به او نگاه می کند …

با داشتن تجربه خواهر گرسنه در مقابل چشمانم ، امیدوارم (با نادژدا) انتظار خرابی را داشته باشم و همیشه خوشمزه ترین و وسوسه انگیزترین غذا را در خانه ام نگهداری کنم. اما خرابی به طور غیرمنتظره ای اتفاق افتاد. والدین نادیا ما را به عروسی نقره ای خود دعوت کردند. و بنابراین ، در هنگام نازترین نان تست ، وقتی همه خانمها چشمهای خود را پاک کردند و بی سر و صدا بینی خود را به دستمال کشیدند ، نادژدا "کیک عروسی" را گرفت و بدون چاقو یا چنگال آن را بلعید ، هنگامی که من او را از "جنایت" کشاندم. صحنه "به حمام برای شستن و تمیز کردن لباس ، نادژدا لبخند ملایم و خسته ای زد و گفت:" بالاخره من این کار را کردم! "… و دوباره با نان و قهوه با خامه به صبحانه رفتیم.

وقتی این دو داستان را به دوستم گفتم ، او گفت که این بدترین گزینه ممکن نیست. در زندگی او عاشقانه ای نفس گیر با یک بازیگر جوان ، اما در حال حاضر مشهور بود ، و بنابراین ، آنها خیلی سریع و به ابتکار او جدا شدند.وقتی از او پرسیدم "چرا؟" ، او اعتراف کرد که نمی تواند به این واقعیت عادت کند که او مدام فکر می کرد:

- چی ، داره پول حساب می کنه؟

- نه ، من می توانستم آن را گذرانده باشم ، او همیشه کالری ها را شمارش می کند ، گاهی اوقات با صدای بلند ، می داند چه مقدار کالری در آبجو و چه مقدار در شامپاین وجود دارد ، و همچنین می گوید که رابطه جنسی بسیار مفید است ، از آنجا که مقدار زیادی از کالری مشابه هنگام خرد کردن چوب از بین می رود.

وقتی صادقانه به او گفتم که اگر کمی بهبود یابد ، برایم مهم نیست ، بگذار او را یک شب بی سر و صدا در رستوران بنشیند ، او بسیار آزرده خاطر شد و وقتی روز بعد با شیرینی و شامپاین برای عذرخواهی به او آمدم ، او به سادگی تصمیم گرفت شوخی کنم …

خوب ، رژیم ها مشکلی ندارند ، رژیم ها یک مسئله خانگی هستند ، اما همه این باشگاه های فرم دهی ، تناسب اندام و دیگر ورزش های ایروبیک زنان را بیشتر از همه می ترساند. در خانه - حتی جلوی چشم ما ، نمی گذاریم از خستگی کامل بمیریم ، و همه این باشگاه ها فقط فرقه هستند. وقتی یک زن به آنجا می رود ، کاملاً متفاوت برمی گردد. و از نظر ظاهری اشکالی ندارد ، او از نظر داخلی تغییر می کند ، او زندگی متفاوتی را آغاز می کند ، و اجازه دهید جیغ بزند که سعی می کند فقط برای شما زیبا باشد - چرا سعی می کنید برای شما زیبا باشد ، شما او را از هر نظر دیدید… باور نکنید - او برای زندگی جدید آماده می شود …

و سپس ، بیایید صادق باشیم ، از چه چیزی بیشتر قدردانی می شود؟ طبیعی بودن ، همیشه مد است! و از نظر عرض کمر ، مد قابل تغییر است ، قبلاً ، مادربزرگم به من می گفت ، آنها پد می گذاشتند تا بیشتر به نظر برسند ، اما اکنون برعکس است. دختری که این همه تلاش می کند (حتی هالتر را حرکت می دهد) و آنقدر عذاب می کشد (بعد از ساعت 6 بعد از ظهر فقط هویج خام می خورد) و همه چیز به منظور شکننده به نظر می رسد - واقعاً حیف است.

البته ، یک دختر شیرین و باریک همیشه چشم را خوشحال می کند ، اما اگر فکر می کنید برای رسیدن به این هماهنگی در عرصه ورزش هفت عرق از او رفته است و شبها هفت جریان اشک برای رد شام می ریزد … و بنابراین ، اگر در حد اعتدال و عاقلانه ، شاید من خودم وزن کم کرده بودم …

ولادیمیر آرکوشا

توصیه شده: