من با نامحرم زندگی می کنم
من با نامحرم زندگی می کنم

تصویری: من با نامحرم زندگی می کنم

تصویری: من با نامحرم زندگی می کنم
تصویری: عاقبت چت با نامحرم کلیپش فوق العاده است ✅توصیه میکنم حتما ببینید و نشر دهید ️به کانال بپیوندید 2024, ممکن است
Anonim

چه چیزی زنان را به ازدواج با مردی دوست نداشتنی سوق می دهد؟ اگر در مورد دلایل خارجی صحبت کنیم ، پاسخ مشخص است: اول ، نیاز غریزی به ایجاد خانواده و به دنیا آوردن فرزند. صرف نظر از اینکه چقدر سازماندهی شده ایم ، غرایز بر ما قدرت دارند ، و بنابراین طبیعت گاهی اوقات "نیازمند" باروری است. هر زنی موفق نمی شود با این الزام "موافق" باشد. و عشق هنوز اتفاق نیفتاد یا به نتیجه نرسید ، اما دیگری برای آن نیامد.

Image
Image

و اگر زنی زیر 30 سال یا بیش از 30 سال دارد ، اغلب اوقات شروع به فکر می کند که شاید هیچ چیز ارزش انتظار کشیدن را نداشته باشد. به عنوان یک قاعده ، نقش نامزد برای شوهر کسی است که عاشق یک زن است و به او دست می یابد ، یا کسی که او را به سادگی مناسب می داند و احساسات قوی اختیاری است. این اتفاق می افتد که یک زن مطمئن نیست که او به هیچ وجه به ازدواج نیاز ندارد ، اما اقوام و دوستان با دیدن خواستگاری یک "پسر شایسته" ، به معنای واقعی کلمه او را تحت فشار قرار داده و ترس را القا می کنند: ببینید ، چه مرد خوبی است ، ممکن است آنها اینطور نباشند شما را به ازدواج مجدد دعوت می کند! اغلب عوامل اجتماعی نیز در اینجا گنجانده می شوند: به عنوان مثال ، خانواده والدین دختر ضعیف و شلوغ زندگی می کنند ، ازدواج راهی است برای بهبود وضعیت مالی. اغلب آنها پس از تجربه عشق ناخوشایند ، ناامید و از دست دادن اعتقاد به احساسات خود با افراد مورد علاقه به اتحادیه می روند ، آنها سعی می کنند به سادگی "ترتیب زندگی" را بدهند - آن را راحت ، آرام ، دلپذیر کنند. دلیل دوم ، به هر حال ، مردان را به اتحادیه های مشابه سوق می دهد.

و اکنون بیایید در مورد دلایل عمیق منجر به چنین سناریوی زندگی صحبت کنیم ، زیرا این واقعیت که عشق "نیامده" یا "شکست خورده" تصادفی نیست.

ترس. اغلب سناریوی زندگی با افراد نامحبوب ناخودآگاه توسط کسانی انتخاب می شود که از دوست داشتن می ترسند. دلایل این ترس می تواند متفاوت باشد: سردی عاطفی در خانواده والدین ، واکنش منفی والدین به تجلی احساسات کودک ، رابطه یک طرفه در خانواده ، هنگامی که کودک دائماً به او محبت و عشق نمی دهد ، در حالی که چیزی مدام از او خواسته می شود در نتیجه ، با بزرگ شدن ، فرد عادت می کند که حتی احساسات خود را سرکوب نکند ، بلکه به سادگی متوجه آنها نشود. او با مسدود کردن احساسات خود در مراحل اولیه ظهور آنها ، در واقع از وقوع هرگونه عشق متقابل جلوگیری می کند. و سپس دلیل روشن می شود ، که می گوید نباید منتظر عشق باشید.

در این سناریو ، یک فرد سعی می کند بیشتر از یک شریک در سطح روابط بین فردی دریافت کند تا به خود. "من می خواهم دوست داشته شوم ، اما نمی کنم!" - انتقام یک کودک ناپسند از جهان.

همه اینها ، البته ، در بیشتر موارد ناخودآگاه اتفاق می افتد.

-

--

عدم قطعیت. چنین شخصی می تواند تا آنجا که می خواهد حساس باشد ، اما در عین حال از اهمیت خود و حق نعمت های زندگی بسیار مطمئن نیست. عدم قطعیت می تواند از عوامل مشابهی شکل بگیرد: انتقاد ، عدم گرمی یا امتناع از نوازش ، نادیده گرفتن علایق کودک. اما ، به طور معمول ، احساسات سرکوب نمی شوند ، و این ترس نیست که بوجود می آید ، بلکه احساس مداوم بی اهمیتی شخص است. چنین زنی است که می تواند "از سر ناامیدی" ازدواج کند ، زیرا متقاعد شده است که هیچ چیز بهتر "برای او نمی درخشد" ، و خود او بدون شوهر به هیچ چیز نمی رسد. یا در ابتدا عشق ناخوشایند ، ناامیدی در زندگی او اتفاق می افتد ، و سپس چنین ازدواج "جبرانی" ، جایی که شاید او دوست داشته شود ، اما به هیچ وجه آنطور که خودش دوست دارد. و بیشتر اوقات ، در ازدواج با چنین زنانی ، استفاده آشکار مرد نیز وجود دارد.

Image
Image

اگر زنان از نظر احساسی سرد و "غیرقابل دسترسی" هستند ، مانند مورد اول ، گاهی اوقات شور و اشتیاق نوع خاصی از مردان را برمی انگیزند ، زنان ناامن اغلب مردان را مجبور به استفاده از آن می كنند.

یک زن سرد است - انتقام می گیرد و از تنها ماندن نمی ترسد ، احساس او برای او وحشتناک تر از تنهایی است ، برای یک زن ناامن تنها ماندن وحشتناک تر است ، زیرا او خود را "صفر بدون چوب".

نتیجه چنین ازدواج هایی متفاوت است. همه چیز بستگی به این دارد که در طول سالها چه چیزی در فرد حاکم خواهد شد: نیاز به عشق یا با وجود این ، احساس ترس و ناامنی. این مبارزه هنوز پایانی دارد: یا ترسها با گذشت سالها از بین می روند ، احساسات بیدار می شوند ، اعتماد به نفس به وجود می آید ، یا برعکس - ترس ها ریشه دار می شوند و عدم اطمینان عمیق می شود. اگر توسعه از سناریوی دوم پیروی کند ، ازدواج قوی خواهد بود ، اما به احتمال زیاد ناراضی است: هر دو طرف در یک درجه یا دیگر احساس گرما نخواهند کرد. اگر از راه اول پیروی کند ، طلاق چنین همسری یک امر زمان است.

و اگر می خواهید با یک فرد نامعلوم ازدواج کنید ، قبل از هر چیز به این موضوع فکر کنید: به چه دلایلی می توانید آنقدر "بدشانس" باشید که عشق متقابل اتفاق نیفتد؟ و آیا عجله ای ندارید؟ به هر حال ، ترس ها و ناامنی های شما ممکن است از بین بروند ، اما بازسازی زندگی با یک زندگی بی دوست ، که در آن بچه هایی وجود دارد ، دشوارتر از شروع خود از صفر است.

توصیه شده: