فهرست مطالب:

یک ساندویچ برای هر مهمان فنلاندی
یک ساندویچ برای هر مهمان فنلاندی

تصویری: یک ساندویچ برای هر مهمان فنلاندی

تصویری: یک ساندویچ برای هر مهمان فنلاندی
تصویری: آموزش پلو مخلوط خوشمزه ترین غذایی که تو یک مهمونی خوردم جواد جوادی 2024, ممکن است
Anonim

(ادامه ، آغاز)

مفهوم زنانه امنیت

بچه ها
بچه ها

تبلیغات را باور نکنید: یک زن نه تنها با پدهای خوب احساس امنیت می کند. به نظر من احساس امنیت ، اول از همه ، در خود شخص است. یک زن خودش می داند که می تواند به خودش تکیه کند یا به نوعی حمایت در قالب همسر ، حمایت اجتماعی و غیره نیاز دارد. در مورد امنیت اجتماعی ، به نظر من ، این احساس در بالاترین درجه در فنلاند وجود دارد. به محض ورود به این کشور ، بیمه اجتماعی دریافت کردم که به لطف آن من و دخترم از روز اول می توانیم خدمات پزشکی رایگان دریافت کنیم. دوستان من ، که در اینجا بچه به دنیا آوردند ، از سیستم مراقبت از نوزاد تازه متولد شده و مادرش با اصطلاحات کاملاً مشتاقانه صحبت می کنند. مادران به مدت سه سال کمک هزینه مراقبت از کودک دریافت می کنند. مهد کودک ها و مهدکودک ها در فنلاند فوق العاده هستند ، اما هزینه آنها باید پرداخت شود و نسبتاً گران هستند. در واقع دلیل این است که دولت در تلاش است تا مادران را ترغیب کند تا آنجا که ممکن است در خانه با فرزندان خود بمانند. منطقی است که یک زن به کار خود بازگردد و فرزند خود را به مهد کودک بفرستد فقط در صورتی که یک متخصص با ارزش باشد و حقوقش به اندازه کافی بالا باشد.

من تجربه شخصی کافی برای مقایسه خدمات پزشکی در روسیه ، ایالات متحده و اینجا در فنلاند را دارم. اشتباه نکنید ، من اصلاً شما را به بیماری دعوت نمی کنم و علاوه بر این ، به احتمال زیاد پزشکان روسی ما متخصصان بسیار بهتری از پزشکان محلی هستند.اما خود سیستم در اینجا به گونه ای سازماندهی شده است که به بیماران اینجا نه تنها از نظر جسمی ، بلکه از نظر روانی نیز کاملاً کمک می شود. در واقع ، پزشکان روسی چندین بار جان من را نجات دادند و همه چیز برای آنها عالی بود ، اما آنچه من از جانب ما شنیده ام"

مدارس نیز در اینجا رایگان است. آموزش و پرورش به گونه ای سازماندهی شده است که والدین برای فرزندان خود دچار سردرد نشوند: هر کودکی به خوبی آراسته ، مراقبت ، تغذیه و مهربانی با او رفتار می کند. نیازی به استخدام معلم یا کار با کودک در شب ندارید ، همانطور که در اینجا در مسکو انجام می شود ، به طوری که کودک از دیگران بدتر نباشد. استرس مدرسه حداقل در پایه های ابتدایی به حداقل می رسد. در اینجا ایالت وظیفه خود را برای آموزش ریاضیات عالی به کل مردم کشور تعیین نمی کند ، اما همه کودکان پس از ترک تحصیل به انگلیسی و سوئدی صحبت می کنند. علاوه بر این ، به همه آنها آموزش داده می شود که از طبیعت بومی خود مراقبت کنند و به کشور خود افتخار کنند.

من سعی نمی کنم مقایسه کنم که آموزش کجا بهتر است. من به طور قطع می دانم که اگر دخترم در مسکو تحصیل می کرد ، اطلاعات بسیار بیشتری دریافت می کرد. اما به چه قیمتی تمام می شود! او در اینجا کودکی کاملاً آرامی دارد - یعنی دقیقاً همان نوع کودکی که باید باشد. او هر روز با خوشحالی به مدرسه می رود و با خوشحالی از مدرسه برمی گردد. حالا آنها آنجا بازی می کنند ، سپس می خوانند ، سپس معلم برای آنها کتاب می خواند. همه تحسین و تشویق می شوند. برخلاف روسیه ، هیچ دانش آموز "بد" در آنجا وجود ندارد. اجازه دهید زمان i i ها را مشخص کند و اجازه دهید دخترم خودش تصمیم بگیرد که می خواهد چه چیزی بخواند و چه کسی می خواهد باشد. اگر او توانایی ها و استعدادهایی برای چیزی دارد ، در هر صورت آنها را نشان می دهد. و اکنون بسیار خوشحالم که مجبور نیستم خودم را دیوانه کنم و فرزندم را عذاب دهم ، همانطور که در مسکو با همه دوستانم که دانش آموزان مدرسه دارند اتفاق می افتد.

دلم برای چی بیشتر از همه تنگ شده؟

به طور طبیعی ، توسط والدین ، دوستان و ارتباطات. البته اینترنت ، فاصله ها را به طرز باورنکردنی نزدیک می کند ، و من تقریباً هر روز با تمام خانواده و دوستانم ارتباط برقرار می کنم. با این حال ، من واقعاً دلم برای ارتباطات شخصی تنگ شده است. اما جدا از این ، شاید ناخوشایندترین ناامیدی که در فنلاند به من دست داد عدم تعطیلات باشد. من تعطیلات می خواهم ، با هدیه و سرگرمی ، اما در اینجا آنها نمی دانند چگونه این کار را انجام دهند. حتی هدایا آنقدر احمقانه داده می شوند که می خواهید آنها را فوراً دور بیندازید. شوهر من پنجاه ساله شد و یک مهمانی بزرگ برگزار کرد. او فقط نزدیکترین دوستان را دعوت کرد ، اما باز هم صد و پنجاه نفر معلوم شد. نیمی از هدایا ، برای مثال ، تصویری روی مقوا با تصویر خاله چاق و نیمه برهنه بود. یا شمع هایی با کتیبه 2000 ، اگرچه سال 2001 بود. همه این وسایل را در یک جعبه قرار دادم و بی سر و صدا آن را به زیرزمین بردم - به سادگی جایی برای قرار دادن این زشتی وجود ندارد و نیازی نیست. در روسیه ، آنها روح و تخیل خود را به عنوان یک هدیه قرار می دهند. آنها صادقانه می خواهند یکدیگر را راضی کنند. و معلوم می شود! و شوهرم همیشه به من توضیح می دهد - من همه چیز را در حال حاضر دارم ، به چیزی احتیاج ندارم ، به خاطر خدا ، چیزی به من نده. سایر فنلاندی ها نیز همین طور فکر می کنند. برای فنلاندی های منطقی ، رویکرد روسیه به هدایا اتلاف وقت و زمان تلقی می شود.

نداشتن مهمان نوازی سنتی ما. به هر حال ، ما روس ها آماده ایم تا همه چیز را به دوستان خود بدهیم. ما به ناراحتی های خود فکر نمی کنیم ، که برای مهمان ها پول خرج می کنیم ، مجبوریم تمام روز روی اجاق گاز بایستیم و سپس ظرف ها را برای نصف شب بشوییم ، اگرچه فردا برای کار سحر نشده است. این همه شادی آور است ، زیرا برای ما هیچ چیز بر ارتباطات ارزشمند غلبه نمی کند. باید بگویم که اقوام و دوستان فنلاندی من صمیمانه از این ویژگی روسی قدردانی کردند. شوهرم و مادر شوهرم از نحوه پذیرایی از مهمانان به سادگی وصف ناپذیر هستند ، اگرچه طبق مفاهیم روسی ما به سختی چیزی می پزم. همانطور که گفتم ، ترشی های روسی ما در برابر پس زمینه ساندویچ های معمولی فنلاندی به نظر می رسد ناراحت کننده است.

به نظر می رسد میزبان و مهمانان روی میز با هم صحبت می کنند ، اما ارتباطات اینجا نیز اگر نادیده گرفته شود ، بسیار بد است.درست است که این مورد در مورد دوستان نزدیک صدق نمی کند ، اما وقتی ، به عنوان مثال ، همکاران جمع می شوند ، هیچ کس به فردی که فنلاندی را درک نمی کند توجه نمی کند. حتی به ذهنشان خطور نمی کرد که در حضور من به زبان انگلیسی روی بیاورند ، اگرچه همه انگلیسی عالی صحبت می کنند. من خودم مجبور بودم ساعت ها در شرکت دیگران بنشینم ، یک کلمه را نمی فهمم. هر از گاهی سعی می کردم با آنها انگلیسی صحبت کنم. آنها چیزی م politدبانه به من پاسخ دادند و به فنلاندی به ناله کردن ادامه دادند. همه دوستان روسی من که خود را در فنلاند می بینند از یک چیز شکایت دارند. فنلاندی ها علاقه شدیدی به گفتگو و توجه به خارجی ندارند که به زبان ما صحبت نمی کند. من مدام مقایسه می کنم که چگونه دوستان مسکو با یکدیگر در حال رقابت با یکدیگر هستند تا وقتی به مسکو می آییم شوهرم و دوستانش را سرگرم کند. ما روس ها همیشه علاقه مند به صحبت با غریبه ها هستیم و ما صادقانه می خواهیم مهمانان ما احساس خوب و راحتی داشته باشند. به نظر من فنلاندی ها مهم نیستند که مهمانانشان خوب هستند یا نه. آنها نمی خواهند کسی را راضی کنند و نمی خواهند کسی را راضی کنند. شاید این ، تا حدودی ، از عدم وجود عقده های حقارت صحبت می کند ، اما به نظر من این بیشتر به دلیل خودکفایی و عقلانیت ملی است.

من اینجا خیلی دوست دارم. در مورد تعدادی از س ،الات ، من برای رسیدن به "استاندارد" فنلاندی تلاش می کنم ، اما هرگز به آن نمی رسم. برای انجام این کار ، باید در اینجا متولد شوید و این میل شدید به نظافت و نظم را با شیر مادر جذب کنید. همه خانه هایی که من در فنلاند بازدید کرده ام بسیار تمیز هستند. من می گویم که حتی تمیزترین آپارتمان مسکو را نمی توان با استاندارد فنلاند مقایسه کرد. من فردی پاک هستم ، اما باید چیزهای زیادی از فنلاندی ها یاد می گرفتم.

من با تحسین تماشا می کنم که چگونه مادرشوهر تقریباً 80 ساله من هر روز صبح فرش ها را تکان می دهد و هر سانتی متر از آپارتمان خود را لیس می زند و می فهمم که این به ما روس ها داده نشده است. اما به ما روس ها چیز دیگری داده می شود. من سعی می کنم گرمای طبیعی و مهمان نوازی روسی ، احساساتی و صداقت ، گشودگی درونی و هوس ارتباط را در خانواده بین المللی خود القا کنم ، اما در همه چیز موفق نشده ام. وقتی از شوهر خود صحبت می کنیم ، همه می دانند که یک مرد بزرگسال را نمی توان بازسازی کرد. اما من خودم مانند گوتاپرکا در حال تغییر و تغییر هستم. بدون این ، صادقانه بگویم ، هیچ کاری در خارج از کشور انجام نمی شود. نروید ، دختران ، اگر با سر تا پا آماده بازسازی خود نیستید ، با خارجی ها ازدواج کنید!

توصیه شده: